خلاء قدرت در لبنان امری خلاف قاعده و روال نیست، حتی اعلام استعفای سعد حریری از داخل عربستان و به واسطه شبکه تلویزیونی سعودی نیز با توجه به روابط پیدا و پنهان وی با عربستان چندان تعجب آور نمی باشد. اما آنچه قابل تأمل و هشدار برانگیز است، متن بیانیه نخست وزیر لبنان است، نه آنجا که مذمت ایران را می کند، بلکه جایی که می گوید شرایط کنونی، همچون شرایط پیش از ترور پدرش، رفیق حریری است.
می دانیم که ترور رفیق حریری، آغازی بر تحولات گسترده لبنان بود که این کشور را به مرز تجزیه و وادی جنگ کشاند.
به گواه تاریخ، یک سال و نیم بعد از حادثه ترور، اسرائیل جنگ ۳۳ روزه را آغاز کرد، نبردی که اگرچه بهانه اش انجام عملیات «الوعد الصادق» از سوی حزب الله بود، اما به اذعان قاضی «وینوگراد» مسئول اسرائیلی کمیته حقیقت یاب رژیم صهیونیستی، طرح آن به صورت قطعی وجود داشت و عملیات مذکور صرفا چند ماهی واقعه را جلو انداخت.
از این روی، و مبتنی بر آنچه در بازه زمانی ترور حریری تا حمله اسرائیل به لبنان گذشت، می توان و در واقع می بایست در خصوص توطئه سعودی صهیونیستی در حمله ای دیگر به حزب الله نگران بود، آن هم پس از قرین شدن موضوع با شکست قطعی و نهایی داعش و نیز تحریم جدید و فراگیر سپاه و حزب الله توسط آمریکا.
اما آنچه در میانه سال های ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۶ مبتنی بر شرایط پس از ترور حریری بر لبنان گذشت به این شرح است:
۱۴ فوریه ۲۰۰۵ ترور رفیق حریری،
۵ مارس ۲۰۰۵ اعلام خروج ارتش سوریه از لبنان،
۸ مارس ۲۰۰۵ تظاهرات گسترده حامیان مقاومت،
۱۴ مارس ۲۰۰۵ تظاهرات گسترده مخالفان مقاومت،
۱۲ ژوئیه ۲۰۰۶ حمله اسرائیل به لبنان و آغاز جنگ ۳۳ روزه.