احمد قدیری

احمد قدیری

پرودگارم! توفیق ده جز برای تو ننویسم و جز تو ملاک و معیاری بر ارزش گذاری نگاشته هایم نداشته باشم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

حقوق زن

برشی از مصاحبه روزنامه شرق با اینجانب:

 

با وجود اینکه بیان می‌کنید در قرآن و فقه نگاه برابری به زن و مرد شده است، چه توضیحی درباره تبعیض‌های موجود میان حقوق زن و مرد دارید؟

تصور وجود تبعیض در حقوق زن و مرد، مهم‌ترین چالش نظری در این حوزه است. از این‌رو باید قدری موضوع را باز کنیم.
اولا وقتی در سؤال از کلمه تبعیض استفاده می‌کنیم، باید در درجه نخست به معنای آن و در مرتبه بعدی به بار معنایی کلمه دقت داشته باشیم. تبعیض در اذهان اصولا به تفاوت ناروا و ناعادلانه اطلاق می‌شود.
در بحث حقوق زن و مرد تفاوت وجود دارد اما تبعیض خیر. اینجا نمی‌خواهم بگویم چون احکام از جانب خداوند خالق و شارع است پس حق و عدل است. در حال حاضر موضوع صحبتم این نیست. می‌خواهم بگویم ممکن است حقوق و تکالیف دو صنف یا دو فرد با هم متفاوت باشد اما تبعیض وجود نداشته باشد. مانند اینکه فردی در یک روزنامه مسئول نشر اخبار باشد و فردی دیگر مسئول تنظیم گزارش و مصاحبه. در اینجا مأموریت محوله به این دو کارمند متفاوت است اما ناعادلانه و مصداق تبعیض نیست.

 

لطفا مصداقی وارد موضوع شوید. نظر شما این است که حقوق مرد بیشتر از زن نیست، یا بیشتر است اما ناروا نیست؟

موضوع حقوق زن و مرد هم مانند خیلی از مسائل دیگر از تحریف رسانه‌ای مصون نمانده است. این تحریف به دو صورت خودنمایی کرده؛ یکی بیان ناقص و بدون قید و تبصره یک حکم و دیگری بزرگ‌نمایی و تمرکز بر حقوق مردان و تکالیف زنان که موجب وارونه‌نمایی واقعیت و تصویر کلان می‌شود.

 

این مواجهه رسانه‌ای دقیقا نسبت به کدام موضوع فقهی و حقوقی واقع شده؟

به عنوان مثال در موضوع ارث با چنین موضوعی مواجه هستیم؛ چنانچه تصور عموم این است که مرد دو برابر زن ارث می‌برد و تمام. درحالی‌که نه موارد نقض آن را می‌دانیم و نه توجه داریم که از یک سو اگر ارث‌بری مرد اصولا دو برابر زن است، از سوی دیگر تکالیف مالی بسیاری هم بر دوش مرد گذاشته شده که پرداخت مهریه و نفقه از‌جمله آن است. شما تصور کنید اگر قانونی بود که مردان می‌توانستند اموال زن را بگیرند و او را در زندان بیندازند، چقدر زنان برافروخته می‌شدند و از حق و حتی حیات پایمال‌شده خود می‌گفتند، اما هم‌اکنون هزاران زندانی مهریه داریم که تماما از جانب همسرانشان به این وضعیت گرفتار شده‌اند.
یا همین حکم فقهی جهاد و مصداق قانونی آن، سربازی، کافی است برای اینکه متوجه شویم چقدر در تصورات خود نسبت به حقوق زن و مرد دچار اشتباهات محاسباتی شده‌ایم.
جهاد با تمام مصائبش را در یک کلمه نبینید. جهاد که تنها بر مردان واجب است یعنی در معرض کشته و زخمی واقع‌شدن.
در سربازی هم این پسرها هستند که باید به عنوان نیروی آماده به خدمت باشند. اگر جنگ شود، اعزام می‌شوند و اگر صلح باشد باید مشقت و غربت نظام وظیفه عمومی را تحمل کنند و دو سال از جوانی خود را در مرز، پادگان یا مراکز حاکمیتی فعالیت کنند.
اگر این موارد را به عنوان مشتی از خروار در نظر نگیریم، نتیجه می‌شود همین تصورات غلطی که گویی زن بهره‌ای از زندگی و آزادی نبرده است!

 

درخصوص مواردی نظیر حضانت و حق طلاق توضیحی دارید؟ آیا چون مردان به سربازی می‌روند یا مهریه و نفقه پرداخت می‌کنند، باید حاکم علی‌الاطلاق در خانه و خانواده باشند؟

ابتدا باید توجه دهم که نگاه اسلام به روابط زن و شوهر، نگاه تعاملی و بر پایه محبت و شفقت است. اما مانند هر موضوع مهم دیگری کد حقوقی مخصوص به خود را هم دارد.
درخصوص بخش دیگر سؤال باید به دو نکته مهم دقت کرد که شرح می‌دهم. احکام و قوانین دو دسته‌اند؛ قواعد امری و تکمیلی. قواعد امری مواردی است که خلاف آن را نمی‌شود توافق کرد؛ اما قواعد فقهی یا حقوقی تکمیلی، صرفا «پیشنهاد» شارع یا قانون‌گذار است که امکان توافق طرفین به نحو دیگر وجود دارد. به عنوان مثال ممنوعیت تعدد زوج برای زن یک قاعده امری است. حتی لزوم مهریه برای زن نیز امری است و نمی‌شود که نباشد؛ حتما باید چیزی که مالیت دارد تعیین شود ولو اندک؛ ولو عندالاستطاعه؛ ولو آنکه زن آن را در بدو ازدواج ببخشد؛ اما حتما باید تعیین شود تا شأن زن رعایت شود و این مرد باشد که صداق یا همان مهریه را به زن پیشکش می‌کند.
جالب این است که بسیاری از احکام خانواده از نوع تکمیلی است. یعنی صرفا بسته پیشنهادی خداست اما زن می‌تواند تمام گزینه‌ها را به دلخواه خود و البته در صورت حصول توافق طرفینی، به عنوان شرط ضمن عقد، تغییر دهد.
حق طلاق با مرد است؛ نفقه هم مصادیقش را شرع مشخص کرده؛ حضانت فرزند پسر و دختر نیز تا سن خاصی میان پدر و مادر تعیین و تقسیم شده است اما در تمام این موارد زن می‌تواند در شرط ضمن عقد هم حق طلاق را بگیرد، هم میزان نفقه خود را تعیین کند و هم حضانت فرزندان را که البته جز قبول زحمت و هزینه نیست بر عهده بگیرد و هم شروط مادی و معنوی دیگری را ثبت کند.

 

sharghdaily.com/fa/tiny/news-894295

اسم فامیل

اگر از من بخواهید چند موجود بیکار به شما نشان دهم، حتما نشانی کسانی را می‌دهم که نام بلوار «آزادی» در شیراز را به «قدس» تغییر دادند.
مشتی شیرین‌عقلِ اسم‌فامیل‌باز که از فرط بیکاری می‌روند سراغ تغییر نام خیابان‌ها!
موضوع فقط عبث و نمایشی بودن این نوع تغییر نام‌ها در کشور نیست؛ این است که مگر ‌«آزادی» کفر بود که با «قدس» به خیال خودتان اسلامی‌اش کردید؟
آن هم وقتی «آزادی قدس» شعار و آرمان‌مان است.
دنبال این می‌گردید که در شیراز وقت و بی‌وقت عده‌ای سازمانی یا خودجوش بروند و با اسپری و ماژیک «قدس» را خط بزنند و «آزادی» بنویسند؟!
پول شهرداری زیادی کرده که باید خرج تغییر تابلوها شود؟!
حقیقتا نمی‌دانم در ایران احمق‌ها مسؤل می‌شوند یا افراد وقتی مسؤلیت می‌گیرند احمق می‌شوند!
هر کدام که هست‌، جای غصه و تأسف دارد.
در ضمن «Ghods» نادرست است؛ باید «Qods» می‌نوشتید.
تابلوها را طی یک مراسم رسمی دیگر ویرایش کنید!

شاهچراغ

اینکه در فاجعه دوم شاهچراغ بگویند «خدا رحم کرد» و رد شوند، اینکه بر افتخار آفرینی یک نیروی خدماتی مانور دهند و آن را به نام خود فاکتور کنند، و اینکه تعداد گلوله‌های شلیک نشده را بشمارند و خوشحال باشند، یعنی نه تنها کسی عزل و مجازات نمی‌شود بلکه همچنان در بر همان پاشنه می‌چرخد.
عملیات دوم در شاهچراغ، آن هم در دور تند اقدامات ایذائی در کشور، اقدامی نبود که قابل پیش‌بینی و پیش‌گیری نباشد.
کمی بعد از حادثه اول که به آنجا رفتم، از سطح پایین حفاظت حرم تعجب کردم!
ورودی حرم حراست نمی‌خواهد، حفاظت می‌خواهد.
شما اگر در فیلم مأمور مسلحی دیدید، به من هم نشان دهید!
۱۴۰۲/۵/۲۵

بچه‌های آسمان

شب هنگام داخل مغازه لوازم التحریری بودم که دخترک جوراب فروشی آمد و دفتر مشقی را نشان کرد برای برادر محصل‌ش. دلم سوخت اما اعتماد نکردم. برادرش را نیز فراخواندم. بعد از سوال-جواب کردن‌های پی‌درپی، مطمئن شدم راست می‌گویند.
در خیابان ما جوراب فروشی می‌کنند.
متعلق به یک خانواده چهار فرزندی هستند و پدرشان کارگر ساختمان است. عصر از قلعه‌مرغی با بی‌آرتی می‌آیند، دستفروشی می‌کنند و شب برمی‌گردند.
من «بچه‌های آسمان» را دیدم؛ این بار نه علی و زهرای فیلم را که محمد و فاطمه واقعی را. دقیقا با همان سن و تیپ.
آوردم‌شان نزدیک منزل، از کمد پسرم چند تفنگ سوا کردم و از کمد دخترم چند عروسک. راهی‌شان کردم بروند خانه، درحالی که نمی‌دانستم تکانه‌های اقتصادی و تنش‌های امنیتی قرار است چه به‌روز این بچه‌های معصوم و خانواده‌های‌شان بیاورد.

نهضت حسینی

ابتدا باید بدانید امام حسین(ع) شریک و یاور امام حسن(ع) در صلح با معاویه بود. صلحی از سر ناچاری برای حفظ شیعه که موقتا و به ظاهر به معاویه مشروعیت می‌داد تا مشروعیت یزید را بنابر مفاد معاهده زائل نماید.
استدلال امام حسین(ع) برای مردم در علت خودداری از بیعت با یزید، علاوه بر فسق آشکار او، مبتنی‌بر معاهده صلح با معاویه بود.
حضرت(ع) از عاقبت حرکت اعتراضی خود مطلع بودند که این اطلاع، علاوه بر علم امامت، یکی مبتنی‌بر خبردهی پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) بود و دیگری براساس هوش سیاسی و جامعه شناسی خود حضرت(ع) از وضعیت کوفه و آرایش جناح مقابل.
بنابراین امام با علم به عاقبت کارشان، حرکت اعتراضی و استشهادی خود را آغاز کردند و مانع از این شدند که خون‌شان در مدینه یا مکه هدر رود.
در واقع حضرت(ع) خود را در جایی فدا کردند که منجر به حماسه‌ای شود که از آن زمان تاکنون و تا ظهور سوخت حرکت شیعه است.
این منافاتی با بحث حکومت خواهی و حرکت به سمت کوفه ندارد. چراکه حکومت، مطلوب اول و محقق نشده، و شهادت، مقصود دوم و محقق شده است.
قطعا اگر به فرض حضرت(ع) به کوفه و حکومت می‌رسیدند وضعیت تاریخ طور دیگری رقم می‌خورد اما امام(ع) تهدید شهادت و اسارت را به فرصت زنده کردن دل‌های شیعیان و روشن نگه‌داشتن نور مظلومیت و حقانیت ائمه شیعه(ع) بدل نمودند.
کل واقعه عاشورا یک صبح تا ظهر بود و تمام شد. اما حرکت تبیینی آن تاکنون ادامه دارد که نقطه آغازش با حضرات زینب(س) و زین‌العابدین(ع) بود.
اینجا باید به اهتمام ویژه اهل بیت(ع) به «مهندسی نسل» اشاره کنیم که مصادیق آن بسیار است. از کثرت اولاد موسی‌بن‌جعفر(ع) بگیرید تا انتخاب ام‌البنین(س) به همسری توسط حضرت علی(ع) برای آنکه علمدار علم‌دار شود.
حضرت عباس(ع) برای سیدالشهداء(ع) مانند حضرت علی(ع) بود برای پیامبر(ص)؛ کرار غیر فرار.
غم شهادت ابالفضل(ع) برای خیام یک بعد ماجراست. بعد دیگر ترس و وحشت از فقدان ایشان دربرابر داعشیان زمان است.
در زمان شهادت حاج قاسم چه حسی داشتیم؟ فقط اندوه نبود؛ حیرت و وحشت از عاقبت جبهه مقاومت هم بود.
شهادت حضرت علی‌اصغر(ع) بزرگترین غم سیدالشهداء(ع) بود و رساندن آب به اولاد حسین(ع) بزرگترین مأموریت عالم، که به ابالفضل(ع) سپرده شد اما ناتمام ماند.
از این رو حسرت و حیرت حضرت عباس(ع) در نرسیدن آب به خیام بزرگترین حسرت عالم است که نصیب ایشان شد.
اما آقا جان! تمام ذرات عالم شهادت می‌دهند که شما در مأموریت خود کم نگذاشتید. «آب به خیمه نرسید، فدای سرت، فدای سرت».
آقا جان! شما سقای دشت کربلا هستید و عالمی را از فضل معرفت خود سیراب کرده‌اید.

 

بخشی از سخنرانی اینجانب در یکی از محافل تهران

اسرار غدیر

تصور عمومی این است که پیامبر قصد حج کردند؛ در بازگشت، آیه نازل شد؛ رسول خدا ولایت حضرت علی را ابلاغ کردند و آن روزِ خوش و خرم، به عید اکبر مسلمین بدل گشت.

غدیر گرچه به خیر گذشت و عید بزرگ ما شده اما تصور مذکور، ساده انگارانه و غلط است.
ماجرا چیز دیگری است. غدیر، دلهره‌آورترین لحظات تاریخ اسلام و پیچیده‌ترین کشاکش امنیتی میان پیامبر و شبکه نفاق بود.

شبکه قدرتمند یهود-منافقین برای ترور حضرت محمد و کودتا تلاش و لحظه شماری می‌کردند.
پیامبر که زندگی خود را رو به پایان می‌دید مترصد فرصتی برای ابلاغ ولایت و معرفی حضرت علی بود اما نگرانی از ترور و کودتای شبکه‌ای که اگر به انتها می‌رسید انتحار می‌کرد، معرفی رسمی و عمومی امیرالمومنین را به تاخیر می‌انداخت.

حضرت محمد، حج، این فرع دین را پوششی قرار دادند برای بیرون راندن شبکه نفاق از مدینه به عنوان پایتخت خود و کانون شورش، و غافلگیر کردن آنان برای ابلاغ ولایت به عنوان اصل دین و ضامن بقای آن.

در این طرح، رسول خدا حتی حضرت علی را با خود نبردند و ایشان را به یمن فرستادند تا خیال شبکه از عدم حضور علی(ع) راحت شود و به جای ممانعت از حج پیامبر، برای همراهی با ایشان از یکدیگر سبقت بگیرند.

همین هم شد و پیامبر با گرگان و گوسفندان امت خود به حج رفت و امیرالمومنین از یمن شبانه به پیامبر در مکه رسید و شبکه نفاق غافلگیر شد.

حج تمام گشت و آیه ابلاغ در بازگشت، به رسول خدا در آستانه متفرق شدن حاجیان و مصون ماندن ابلاغ از تحریف، نازل شد:

یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ - ۶۷ مائده

«ای پیامبر! آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ کن، اگر انجام ندادی، رسالت او را ابلاغ نکردی و خداوند تو را از ‎مردمان حفظ خواهد کرد. خداوند قوم کافران را هدایت نمی‌کند».

و اینگونه بود که کودتا در زمان حیات حضرت محمد ناکام ماند و هفتاد روز بعد، به نحو دیگری در سقیفه سربرآورد و شد آنچه شد.

قطعنامه ۲۲۳۱

به‌عنوان منتقد برجام عرض می‌کنم که در بحث معنای Lift در قطعنامه ۲۲۳۱، به تفسیر سست و یکجانبه شرمن استناد نکنید.
برجام آنقدر ایراد فاحش حقوقی دارد که نیازی به استناد به ادعای فاقد مبنای آمریکا نباشد.
این واژه در تمام قطعنامه‌های شورای امنیت به معنای لغو به کار رفته است، نه تعلیق:

قطعنامه ۱۰۱۱ - رواندا ۱۹۹۵
Taking note of the letter dated 5 July 1995 from the Permanent Representative of Rwanda to the United Nations addressed to the President of the Security Council (S/1995/547), requesting urgent action to #lift the restrictions on the sale or supply of arms and matériel to the Government of Rwanda to ensure the security of the Rwandan population

قطعنامه ۱۰۷۲ - بروندی ۱۹۹۶
Calls upon the regime to ensure a return to constitutional order and legality, to restore the National Assembly and to #lift the ban on all political parties

قطعنامه ۱۴۱۷ - کنگو ۲۰۰۲
Reiterates its full support for the Special Representative of the Secretary General and for all the dedicated MONUC personnel who operate in challenging conditions, demands that RCD-Goma provide full access and #lift all restrictions on MONUC personnel, and fully cooperate with MONUC in the implementation of its mandate, and urges Rwanda to exert its influence to have RCD-Goma meet without delay all its obligations

قطعنامه ۱۵۰۶ - لیبی ۲۰۰۳
Acting under Chapter VII of the Charter of the United Nations, 
1. Decides to #lift, with immediate effect, the measures set forth in paragraphs 4, 5 and 6 of its resolution 748 (1992) and paragraphs 3, 4, 5, 6 and 7 of its resolution 883 (1993)

قطعنامه ۱۶۲۲ - اتیوپی ارتیره ۲۰۰۵
Calls on Eritrea to #lift all restrictions imposed on the operations of aid organizations, to enable them to carry out their humanitarian activities

قطعنامه ۱۷۱۸ - کره شمالی ۲۰۰۶
Affirms that it shall keep DPRK’s actions under continuous review and that it shall be prepared to review the appropriateness of the measures contained in paragraph 8 above, including the strengthening, modification, suspension or #lifting of the measures, as may be needed at that time in light of the DPRK’s compliance with the provisions of the resolution

قطعنامه ۲۲۷۰ - کره شمالی ۲۰۱۶
Affirms that it shall keep the DPRK’s actions under continuous review and is prepared to strengthen, modify, suspend or #lift the measures as may be needed in light of the DPRK’s compliance, and, in this regard, expresses its determination to take further significant measures in the event of a further DPRK nuclear test or launch

قطعنامه ۲۳۲۱ - کره شمالی ۲۰۱۶ 
Affirms that it shall keep the DPRK’s actions under continuous review and is prepared to strengthen, modify, suspend or #lift the measures as may be needed in light of the DPRK’s compliance, and, in this regard, expresses its determination to take further significant measures in the event of a further DPRK nuclear test or launch

مردم باید بدانند

در خردادماه به موازات ترور نیروهای فراجا و روحانیون، حدود ۲۰ آتش‌افروزی مهم در کشور داشته‌ایم که عمده هدف آن مراکز اقتصادی نظیر بازار، انبار، کارگاه و مزرعه بوده است.
سازمان منافقین به‌عنوان سرپنجه عملیاتی سرویس‌های امنیتی دشمن، دور جدید بازی را آغاز کرده و تشدید خواهند نمود.
از این رو ضمن ابراز نگرانی از تکرار سناریوی ترور علیه مقامات لشکری و کشوری در ۷ تیر و ۸ شهریور، اعلام می‌دارم باید با تشریح صریح برنامه خرابکاری منافقین، مردم را هوشیار نمود و کپسول‌های اطفاء حریق را به طور گسترده و زیر قیمت در فروشگاه‌های مجازی و زنجیره‌ای در دسترس قرار داد.
۱۴۰۲/۳/۲۳

آمریکای لاتین

غروب سه‌شنبه ۸۷/۶/۱۹ به کاراکاس، پایتخت ونزئلا، متحد جدیدالشکل ایران رسیدم. دو روز در کارکاس بودم. سؤالات پرشمار و دقت بسیاری راجع به ونزوئلا می‌کردم. ونزوئلا را شبیه‌ترین کشور به ایران دانستم؛ از هر نظر. نسبت جمعیت پایتخت به کل کشور، مانند ایران زیاد بود: حدوداً ۵ به ۳۰ میلیون، قیمت ارزان (مفت) سوخت: هر باک بنزین یک دلار، مواضع ضدآمریکایی، مردم پرتوقع، رئیس‌جمهور مردمی و مخالفت لابی‌های ثروت و قدرت با چاوز از جمله شباهت‌های دو کشور بود.
در کارکاس و در نزدیکی سفارت ایران رستورانی ایرانی بود که صاحب خوش فکرش آنجا را اداره می‌کرد و نه تنها خدمات غذایی ارائه می‌داد که کارچاق‌کن ایرانیان نیز بود. کارمندان سفارت دلارهای‌شان را پیش او می‌آورند و با بولیوار عوض می‌کردند.
ماجرای تبدیل دلار هم چنین است که دولت نرخ رسمی دلار را نسبت به بولیوار با ارزش دو برابر قیمت‌گذاری کرده، درحالیکه مردم و خصوصاً ثروتمندان فراری از کشور حاضر به خرید سه-چهار برابری دلار هستند. لذا در بازار سیاه با قیمت‌های بالاتر از قیمت رسمی، دلار معامله می‌گردد و عده‌ای سودجو، در بازار رسمی دلار را دو برابر بولیوار خریداری می‌کنند و در بازار آزاد می‌فروشند.
از برنامه‌هایم در کاراکاس، دیدار با سفیر ایران در ونزوئلا (آقای ذی‌فن) و رفتن به حسینیه لبنانی‌ها برای افطار به همراه یکی از کارمندان سفارت بود. برایم جالب بود که سرتاسر حسینه ۸۰ متری‌شان عکس آقا و مخصوصاً امام را چسبانده بودند و عجیب آنکه عکسی از رئیس جمهور لبنان و حتی شخصیت‌هایی چون امام موسی صدر و سیدحسن نصرالله نبود.
و اما کاراکاس؛ شهری بود ساحلی، کمی گرم و کمتر شرجی؛ بسیار سرسبز و تپه‌ای. شهر از چندده تپه کم‌شیب تشکیل، و روی هر تپه، چندصد برج و ویلا ساخته شده بود. عدم وجود خیابان‌های متقاطع، پیدا کردن آدرس را دشوار کرده بود. درختان متنوع و فراوان شهر مانع از به چشم آمدن زاغه‌ها می‌شد؛ نه به این معنا که زاغه‌ها لابه‌لای درختان گم‌اند؛ به این جهت که تفکیک زیبایی طبیعی شهر از سازه‌های بعضا فرسوده انسانی دشوار بود.
نکته درخور تأمل، فساد کمتر مکزیکوسیتی نسبت به کاراکاس است. متأسفانه آمریکای لاتینی‌ها در فساد، دچار لمپنیسم مفرط شده‌اند. هر چه کشور جهان سومی‌تر، فسادش هم بیشتر. وضعیت فرهنگی مکزیک از ونزوئلا بهتر است و آمریکا هم از مکزیک؛ و این دقیقاً خلاف تصور عموم است که آمریکا را پیش‌تاز در فحشا می‌دانند.

 

بخشی از کتاب «شب نوشت‌ها؛ سفرنامه مصور مکزیک»

دلهره همیشگی

دلهره‌ی خبر شهادت حاج قاسم را یادتان هست؟
غصه و داغ تمام ناشدنی بعدش را چطور؟
زمانی که اولین‌بار فیلم آرشیوی رحلت امام را دیدم، اولین چیزی که به ذهنم خطور کرد این بود که برای آقا چه کرده‌ایم و عاقبت ما بدون ایشان چه خواهد شد؟
این کابوس همیشه با من بوده تا زمانی که با خبر شهادت حاج قاسم تشدید شده.
کلام تلخی هم‌چون روضه است؛ اما برای خروج از رخوت و رکود کنونی بیانش را لازم می‌دانم:
روزی هم می‌رسد که خیلی عادی مشغول زندگی خود هستیم که مثل شهادت حاج قاسم، ناگهان خبری نحس زیرنویس شبکه خبر می‌شود:
«انا لله و انا الیه راجعون
روح بلند و ملکوتی مرجع شیعیان جهان
رهبر انقلاب اسلامی ایران
حضرت آیت‌الله العظمی سیدعلی حسینی خامنه‌ای
به ملکوت اعلا پیوست».
متعاقب آن سیل پیام‌های تسلیت است که رد و بدل می‌شود و البته گله‌های گرگ و کفتاری که در داخل و خارج هلهله می‌کنند.
چه حس و حالی خواهیم داشت؟!
غم و اندوه؟ ترس و دلهره؟
چه واکنشی خواهیم داشت؟!
بغض؟ شیون؟ بر سر و صورت کوبیدن؟ پیاده روانه خیابان‌ها شدن؟ استغاثه به امام زمان؟
حس و حال روز وحشت را تصور کنیم و آنچه برای رهبرمان باید انجام می‌دادیم و نداده‌ایم.
هنوز هم دیر نیست.
تلاش کنیم برای اتصال انقلاب به قیام.
بسم‌الله الرحمن الرحیم...