رویکرد شیطان و اعوان و انصارش گواه سیاست سواری گرفتن از مرکب های کرایه ای و در آخرین منزل ذبح آنان پس از تاریخ مصرف، برای دیگر مصارف است.
یادمان نرفته خیانت آمریکا به صدام و صدام به کویت را.
یا هورا کشیدن های مکرر برای سخنان ساختار شکنانه خاتمی در دوران ریاست جمهوری اش و در عین حال طرح عبور از خاتمی توسط همان جریان بعد از تعدیلی که نسبت به برخی مواضع اش داشت.
تا اینجای کار البته موضوع جدیدی در میان نیست و تا بوده چنین بوده.
اما آنچه حقیقتا باعث حیرت است مواضع زیکزاکی و لحظه ای کانال روحانی (آمدنیوز) در استفاده از عناصر سوخته است!
تا جایی که بتوانند مواضع آزاده نامداری را در تایید روحانی پوشش می دهند، بعد که احساس می کنند می توانند خبطش را پای دین بنویسند، او را بی درنگ پای منافع بزرگتری ذبح می کنند.
یا در نمونه اخیر از اعتصاب غذای بقایی چماقی برای کوفتن بر سر قوه قضائیه می سازند و در عین حال تنها به فاصله چند پست، برای آنکه دور بر ندارند، در عین نامشروع خواندن ریاست جمهوری احمدی نژاد در سال ۸۸، کهریزک را چماق کرده بر سر همین قهرمانانِ لحظه ای می کوبند و بعد که دوباره احساس می کنند می توان از کارت بقایی علیه نظام استفاده کرد، مجدد «سواری و ذبح» است و «ذبح و سواری» نسبت به مرکب های استیجاری...
1. روحانی را در میان مقامات جمهوری اسلامی، همواره حریص ترین فرد در استعمال پیشوند «دکتر» برای خویش یافته ام، از کلام تا کتاب، از زمانی که لیسانسه بود تا زمانی که مدرک دکتری ای را به او هبه دادند؛ اما چه شده برای اولین بار در ابتدای فیلم تبلیغاتی اش به نام خویش اکتفا نمود، پاسخ حتما به رسوایی اخیر در خصوص تقلب های نجومی در مدرک تحصیلی اش بر می گردد.
2. ابتدای فیلم با ضرب آهنگ تند، در دور تند، سخنان دانشجویان و حرکات پی در پی شان نمایش داده شد و سپس نوبت به قرار گرفتن روحانی در پشت تریبون و اظهارات وی رسید، جایی که به مدد تدوین، مونتاژ، و اسلوموشن صوت و تصویر، رئیس جمهور استثنائا با لحنی آرام و کلامی ملایم به «تخریب» پرداخت!
3. نکته جالب این است که برای مخاطب، لحن و لفظ روحانی، انتخابات و غیر انتخابات نمی شناسد، او همیشه اینگونه سخن گفته است. سخنانی مملو از متلک پراکنی ها و شعارهایی البته تهی از ذوق شعر، چهار سالی باید صبر کنیم تا کارگردان فیلم انتخاباتی روحانی دوباره اعتراف کند «با شعار درست نمی شود، با شعر درست نمی شود» را من یاد او داده ام.
4. روحانی در این فیلم طبق معمول دست از سر دو نفر بر نداشت، هاشمی و احمدی نژاد! باز هم نهایت استفاده از تصاویر هاشمی را شاهد بودیم و البته خاطره سازی از مرد خاطره ایران. جالب تر از همه جایی که روحانی از زبان هاشمی خطاب به خود می گوید «وقتی دولت تو را نگاه می کنم، تخریب ها را نگاه می کنم، و اینکه سکوت کردی و حرف نمی زنی در برابر اینها ...» بله، «سکوت کردی و حرف نمی زنی»! هاشمی دروغ گفت یا روحانی؟ نمی دانم!
5. روحانی آنقدر دستش در بیان دست آوردهای نداشته خالی بود که این بار مدال ورزشکاران و دریاچه ارومیه را افتتاح کرد!
6. همانطور که انتظار می رفت، نقطه مانور روحانی، رفت و آمد با سران کشورها و تورق آلبوم تصاویر بود؛ البته با سانسور مطلق کلکسیون اهانت های دیپلماتیکی که به عادت مألوف دولت بدل شده است.
7. در جایی نیز از یک جمله ای انگلیسی روحانی که موفق به بیان آن شد، رونمایی گردید «it so decided» که دومین عبارت انگلیسی شنیده شده از وی پس از آن پیام تاریخی مودت به مردم آمریکا است.
8. فیلم انتخاباتی روحانی به خوبی نشان داد، وی امیدی به جذب آراء مستضعفان نداشته و استراتژی اش صرفا «حفظ» رأی قشر متوسط به بالای شهری و فالوورهای توییترش است.
9. این جمله پایانی روحانی هم مرا بیش از همه ترساند که «برخی از مسیرهای سخت هم هست که باید شروع بشود»، گویا قول و قرارهایی با طرف آمریکایی برای تحقق معامله های بزرگ و البته دست آوردهای کوچک گذاشته شده است.
این ایام دیده می شود بعضا خرده می گیرند به مواضع رهبر انقلاب در خصوص تفاوت در نوع اظهارنظرهای منتهی به انتخابات های مختلف ریاست جمهوری که چرا مثلا در یک مقطع از سرعت قطار پیشرفت ابراز خرسندی نمودند و اکنون از رکود و بیکاری گلایه می کنند.
سوال ساده ای است البته، چراکه پاسخ در خود پرسش آمده است!
به عنوان نمونه، آیا دولتی که تمام توان خود را می گذارد برای توسعه صنعت فضایی با دولتی که سازمان فضایی کشور را منحل و ماهواره آماده پرتاب دانشگاه شریف را با تشر آمریکا توقیف می کند یکسان است؟ آیا اقتضای عدالت این است که نمرات یکسانی برای کارنامه های به شدت متفاوت در نظر گرفته شود؟ آیا تبیین مسائل و شاخص گذاری اهداف و ارزش ها، منافاتی با بی طرفی رهبری نسبت به شخص نامزدها دارد؟
می گویند سخن رهبری در لزوم انتخاب افراد پاک دست، توانمند، کارآمد و انقلابی، به ضرر گزینه ماست! عجب توهینی می کنید به کاندیدای خودتان!
🎬 ماجرای نیمروز فیلمی با موضوع جنایات منافقین در ترورهای کور و هدفمند سال 60 است که حاصل همکاری محمد حسین مهدویان (کارگردان)، سید محمود رضوی (تهیه کننده) و مهدویان و ابراهیم امینی (نویسندگان) می باشد.
🎬 در جشنواره فیلم فجر 95 با وجود شیطنت های بسیار هیأت داوران در حتی «نامزد بهترین فیلم» قرار ندادن ماجرای نیمروز، اما با فشار افکار عمومی و بدنهی کارشناسان نام آشنای سینما خصوصا از مجرای برنامهی هفت و از جانب بهروز افخمی، نهایتا سیمرغ بهترین فیلم فجر به ماجرای نیمروز تعلق گرفت تا مهدویان، تنها فیلم سازی باشد که دو سال پیاپی از قِبل ساخته های اول و دوم خود (ایستاده در غبار و ماجرای نیمروز) در کنار دیگر جوایز، موفق به کسب سیمرغ بلورین برترین فیلم جشنواره های فجر شده باشد.
🎬 موضوعاتی چون فرار بنی صدر، اعلام جنگ مسلحانه منافقین، ترورهای عمومی، انفجارهای هفت تیر و هشت شهریور، ماجرای کشمیری و نهایتا شناسایی و انهدام مقر اصلی سران منافقین در تهران و کشته شدن اشرف ربیعی و موسی خیابانی در فیلم روایت شده است.
🎬 از منظر محتوا می توان ماجرای نیمروز را دنبالهی «سیانور» قلمداد کرد، فیلمی با موضوع سازمان مجاهدین خلق که تهیه کنندگی آن را نیز سید محمود رضوی، این چهرهی محبوب و موفق سینما بر عهده داشته است.
🎬 در تفاوت های ماجرای نیمروز با سیانور می توان به این موارد اشاره نمود که سیانور مربوط به سال 54 در تغییر ایدئولوژی سازمان است، ماجرای عشقی در آن پررنگ می باشد، کمتر اکشن است و به جنایت منافقین در ترور عناصر نامطلوب و تصفیهی داخلی می پردازد. اما ماجرای نیمروز مربوط به ورود سازمان به فاز درگیری مسلحانه در سال 60 است، ماجرای عشقی خط فرعی داستان می باشد، کاملا اکشن بوده و به جنایت منافقین در کشتار کور مردم و ترورهای هدفمندی چون هفت تیر و هشت شهریور پرداخته است.
🎬 و آخر آنکه در شرایطی که دو رئیس جمهور سابق و لاحق به سرنوشت بنی صدر از همیشه نزدیکتر اند، در شرایطی که کاندیدای اصلح تحت حملات اخلاف منافقینی است که همچون 88 برای امسال نیز برنامه ها دارند، و در شرایطی که امنیت کشور بیش از همیشه در معرض تهدید ناکثین و قاسطین و مارقین قرار دارد، دیدن ماجرای نیمروز اکیدا توصیه می گردد، تا یادمان نرود عاقبت بنی صدر را، درنده خویی منافقین را و ناامنی و دلهره دهه 60 و متعاقب آن نعمت امنیت و آرامش کنونی را.
رمزگشایی از مکاتبه مجید عمرانی (فرزند حسن روحانی) با روح الله زم، مدیر رسانه برون مرزی روحانی در جنگ نرم نیابتی:
دایی حسین [= حسین فریدون، عموی مجید عمرانی].
امروز که اومد [= احمدی نژاد] فضا خیلی به نفع ما شد.
بچه ها [= تیم رابط آمدنیوز] بعضی چیزا رو باهاش [= احمدی نژاد] بستن.
با اومدن احمدی نژاد فضا برای اون سورپرایز اصلی داره آماده میشه.
یکسری از بچه ها [= تیم رابط آمدنیوز] رو چراغ خاموش فرستادیم پیش علی نورایی [= عضو ستاد احمدی نژاد].
فیصل [= ترکی الفیصل، وزیر اسبق اطلاعات عربستان با 22 سال حضور در این سمت].
این روزها معاویه خوشحال است از اینکه زبیر را رو در روی علی دیده است!
طعنه می زند به «سیف الاسلام» خوانده شدن زبیر در زمانی.
دشمنی اش با وی را حقانیت خود و دشنام هایش را بصیرت خویش می پندارد!
البته مغلطه ای بیش نیست، آن زمان که سیف الاسلام در جبهه حق شمشیر می زد دشمنش بودید و دشنامش می دادید و پیروزی اش را در سنوات ماضیه تقلب می خواندید، حال که وضعش دگرگون، و به ضلالت شما نزدیک گشته، گرامی اش می دارید و برایش حق حضور قائلید!
چیزی که در این میان ثابت مانده و تغییر نکرده، مظلومیت همیشگی شیعه و غربت ائمه آن است.
تصور کنیم امام امت یک سال زود تر از این دنیا رخت می بستند و عمرشان کفاف تغییرات اساسی سال پایانی حیات شان را نمی داد و در این شرایط رهبر جدید (حضرت آیت الله خامنه ای) این تصمیمات را اتخاذ می کردند:
برخورد با منتظری، که شاگرد و حاصل عمر امام بود.
صدور فرمان اعدام چند هزار نفر از منافقین، که امام تا کنون آنان را تحمل کرده بود.
پایان جنگ و پذیرش قطعنامه، که امام هرگز راضی به آن نبود.
تغییرات قانون اساسی و خصوصا غیر شورایی کردن رهبری، که تحت نظر امام به تصویب رسیده بود.
پس از نهی رهبری نسبت به کاندیداتوری احمدی نژاد در انتخابات به جهت رعایت مصلحتِ کشور و مبتنی بر این واقعیت که این حضور منجر به ایجاد فضایی دو قطبی و منتج به فتنه خواهد شد، شاهد بیانیهی امیدوار کنندهی رئیس جمهور سابق مبنی بر عدم قصد کاندیداتوری بودیم و حتی سخنانی از وی منتشر شد که در تحلیلی صحیح و عقل پسند، معرفی گزینه را نیز در تعارض با فرمایشات رهبری بیان نمود و شاید از این روی بود که احمدی نژاد حتی از تایید غلامحسین الهام و حمایت از وی سرباز زد.
ناگهان اما در چرخشی عجیب، احمدی نژاد تمام قد پشت بقایی ایستاد و او را به صحنه فرستاد. فارغ از اینکه چه شد که نظر احمدی نژاد برگشت و اینکه آیا فردی از نزدیکان مدعی «پیغام» و «امر» خاصی شده یا نه، این سوال مهم مطرح است که چرا «بقایی»؟ آیا مشایی و احمدی نژاد صرف نظر از مولفهی نزدیکی و وفاداری بقایی به خود، اساسا نباید یک اطمینان نسبی و حداقلی از تایید صلاحیت گزینهی خود داشته باشند؟!