دوقطبی در جامعه تنها ناظر به «ایجاد دو طیف موافق و مخالف در هر موضوعی» نیست، بلکه آن چیزی را دوقطبی گویند که جامعه را نسبت به موضوعی «اساسی» در برابر هم به «صف آرایی» وا دارد.
در دوقطبی هر دو طرف به تبع حساسیت به موضوع مورد اختلاف، نسبت به یک دیگر نیز بغض شدید دارند و حضور در دو طیف را بعضا بر اساس نفرت از طرف دیگر بر می گزینند، نه الزما موافقت با منظومهی فکری طیف خود. از این روست که هر طرف سعی دارد با «تولید و مدیریت نفرت» علیه جناج مقابل بر وزن خویش بیافزاید.
طبیعی است دوقطب صف آرایی کرده در برابر هم، با شیپور جنگ در موعد مقتضی به جان هم افتاده و تبعاتی از آشوب (همچون اوکراین 2004 با موضوع انتخابات) تا تجزیه و جنگ داخلی (همچون اوکراین 2014 با موضوع پیوستن به اتحادیه اروپا) را رقم خواهند زد.
از این رو در پیوستگی و ارتباط دوقطبی سازی در جامعه با فتنه تردیدی نیست و نمونه های نرم و سخت آن را از سال 2000 به بعد شاهد بوده ایم، چنانچه انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی صربستان در سال 2000، انتخابات پارلمانی گرجستان در سال 2003، انتخابات ریاست جمهوری اوکراین در سال 2004، انتخابات دو مرحلهای پارلمان قرقیزستان در سال 2005، انتخابات ریاست جمهوری بلاروس در سال 2006، انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال 2009 (1388) تماماً محملهای براندازی نرم (انقلاب مخملین) در کشورهای هدف بوده است و درگیری های سوریه (2011) و اوکراین (2014) نیز به دلیل اقدامات همزمان طیف هایی از مردم و گروه های مسلح، تلفیقی از شیوه های نرم و اقدامات سخت و خشن را در خود داشت.
اما دوقطبی احمدی نژاد-روحانی چه بود و چرا رهبر انقلاب مصلحت کشور را در عدم حضور احمدی نژاد دانستند؟
برای دریافت این پاسخ کافیست شرایط فعلی کشور و منطقه را تببین و آن را با سال 88 مقایسه کنیم.
در فتنهی 88 آشوب گران را طبقهی متوسط به بالای شهری با دغدغه های سیاسی و فرهنگی شکل می داد اما در فتنهی محتمل 96 به دلیل مضیقهی شدید ناشی از تورم، رکود و بیکاری، علاوه بر طیف همیشه در صحنهی مذکور، طبقهی کارگر و لشکر بیکاران نیز بدان افزوده خواهد شد. در اینجا مهم نیست عاملان مفاسد کلان اقتصادی، مسببان معضلات معیشتی و همدستان در تحریم های اقتصادی کیست، مهم این است که دولت مزور کنونی به خوبی می داند چگونه در موقع مقتضی به مدیریت نارضایتی ها پرداخته و در نقش اپوزوسیون ظاهر شده و نظام و رهبری را مقصر جلوه دهد. از این رو باید گفت تفاوت مهم فتنهی 88 با 96 در این است که در 88 دولت و ارکان آن در کنار رهبری و نظام، در برابر حملات بودند اما در 96 دولت خود مسبب و صحنه گردان فتنهی محتمل خواهد بود و دیگر آنکه فتنهی 88 عموما محدود به تهران (نیمهی شمالی) بود اما فتنهی محتمل 96 تمام کشور را در بر خواهد گرفت.
آنچه تا اینجا ذکر شد البته معطوف به شرایط داخلی کشور بود، موضوع دیگر وضعیت خاص و بی سابقهی منطقه است: حمایت رئیس سیا از روحانی، همایش بزرگ منافقین در پاریس و ظاهر شدن این گروه در نقش حلقهی وصل دیگر گروه های محارب جمهوری اسلامی، بالا رفتن سطح تنش ها با عربستان و تجهیز و اعزام تیم های تروریستی سعودی به کشور، انتصاب سفیران انگلیس، فرانسه و آلمان در تهران و انتخاب آنان از کارکنان ارشد سازمان های جاسوسی خود و حضور و دستگیری کادر سفارت فرانسه و انگلیس در کردستان، در کنار حلقهی آتشی که لشکر سلفی های مسلح در اطراف ایران را شکل داده، همه حکم بشکهی باروتی را دارد که تنها منتظر یک جرقه برای انفجار است.
در این شرایط تبعیت دکتر احمدی نژاد از نهی و نصیحت مقام معظم رهبری، ضمن اینکه به جهت حفظ موجودیت نظام و خنثی سازی پروژهی دوقطبی سازی جامعه و به تبع آن فتنه و آشوبی خطرناک تر از 88 است، دو کارکرد مهم دیگر نیز دارد:
از یک سو با منتفی شدن حضور جدی ترین رقیب روحانی در انتخابات، از رئیس جمهوری که ثابت کرده برای کسب و حفظ قدرت حاضر به هر نوع وطن فروشی است، در «معامله با آمریکا به هر قیمتی» سلب انگیزه می شود.
و از سوی دیگر مردمی که به هر دلیل از سر بغض به یک قطب (احمدی نژاد) قصد رأی دادن به قطب دیگر (روحانی) را داشتند، از این دوقطبی سیاسی فارغ شده و به این ترتیب به دور از هیاهو و جنجال دولت، می توانند به غیر روحانی نیز بیاندیشند که این تفکر و اندیشه در کارنامهی تهی دولت، خود بزرگترین عامل در کاهش اقبال به حجت الاسلام روحانی است.