احمد قدیری

احمد قدیری

پرودگارم! توفیق ده جز برای تو ننویسم و جز تو ملاک و معیاری بر ارزش گذاری نگاشته هایم نداشته باشم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۴۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عملیات روانی» ثبت شده است

مملکته

 

خیلی‌ها تصورشان درخصوص کانال «مملکته» این است که «چون در زمان قطعی اینترنت در آبان ۹۸ فعالیت نداشته، پس ادمین‌ها در ایران هستند».

نگارنده اما این عدم فعالیت کوتاه را اقدام هوشمندانه‌ای می‌داند که هدف آن دقیقا ایجاد همین تصور بوده است.

همچنانکه با #الو گذاشتن در ابتدای خیلی از پیام‌ها، پست‌ها را «پیام مخاطب» جلوه می‌دهند؛ مانند مورد اخیر که به آن اشاره کردم.

کمااینکه در فریبی دیگر با وجود آنکه ۲۴ ساعته فعال است و فعالیت پرحجمی هم دارد، از ضمیر و شناسه مفرد استفاده می‌کند تا مثلا نشان دهد گرداننده آن «یک» نفر مثل بقیه مردم هست: گفتم، دیدم، نوشتم.

بنده به عنوان یک فرد عادی چندین راه به ذهنم می‌رسد که چطور فعالیت کانال خود را در زمان قطعی نت ادامه بدهم (مانند آنکه مطالب را برای یکی از دوستانم در خارج کشور ارسال کنم تا او در کانال تلگرام ارسال نماید) حال کانال پرمخاطبی مانند مملکته با این همه شیطانیت و فعالیت نمی‌داند؟!

می‌داند اما هدفش از عدم فعالیت در آن برهه کوتاه، القاء همان تصوری بوده که اکنون ایجاد کرده: در ایران هستیم!

به این نکته نیز دقت کنید که این کانال با عدم فعالیت کوتاه خود مطلقا چیزی را هم از دست نداده، زیرا وقتی مخاطب داخلی اینترنت ندارد، پست گذاشتن هم بی‌فاییده است.

جعبه سیاه

 

برخی دوستان ادعاها و مواضع محیر العقول و فرار به جلوی اصلاح‌طلبانی چون تاجزاده و آشنا را می‌گذارند به حساب کج‌فهمی این افراد، درحالی‌که همه چیز به استراتژی سیاسی و حساب شده آنان برمی‌گردد.
راجع به شخص تاجزاده پیش‌تر گفتم که ماموریت او خط‌دهی و خط‌شکنی علیه رهبر انقلاب است و توییت‌هایش را برایش می‌نویسند.
درخصوص کانال وی نیز باید گفت که رصد و فعالیت گسترده‌ای دارد و به مثابه یک سایت تحلیلی-خبری شبکه‌ساز عمل می‌کند که حداقل دو نفر ادمین را می‌طلبد برای این حجم از کار.
اما چرا امثال تاجزاده این مواضع محیر العقول را اتخاذ می‌کنند؟
پاسخ همان است که در مورد آمدنیوز عرض کرده بودم و اکنون از منظری دیگر به آن می‌پردازم.
اولا اگر دولت و اصلاح‌طلبان بویی از شرمندگی می‌بردند، در همان دولت اول خاتمی باید برای همیشه در تاریخ دفن می‌شدند. علت تداوم و تَکرارشان طی ادوار مختلف، ملکه رفتاری دروغ و وقاحت، و سوارشدن بر جهل هواداران‌شان است.
ثانیا برای هر سطح مطلبی، یک شأن مخاطبی وجود دارد. یک ادعا هرچقدر هم که سبک و سخیف باشد، هستند کسانی که خریدار آن باشند.
ثالثا شایعات و شبهات تولید شده توسط ماشین جنگ رسانه‌ای اصلاح‌طلبان و ضدانقلاب، جبهه انقلاب را درگیر جنگ روانی فرسایشی و تمام عیاری کرده که دیگر فرصت و توانی برای مطالبه و مؤاخذه نمی‌گذارد.
وقتی مشغول دفاع و پاسخگویی همیشگی باشیم، هیچوقت نوبت مطالبه نمی‌رسد.
بماند که تاجزاده با راهبرد طلبکاری همیشگی بیش از دیگر هم‌قطاراش سر زبان‌ها افتاده و تبدیل شده است به لیدر رسانه‌ای اصلاحات.
حسام الدین آشنا نیز دارای وضعیت مشابهی است، با این تفاوت که مسؤلیت دولتی و اندک شأن علمی نیز دارد که تاحدودی ملاحظه آن را می‌کند.
کیست که نداند مشاور عملیات روانی روحانی نقشی را برای او دارد که روحانی برای هاشمی داشت: جعبه سیاه امنیتی و رابط رئیس جمهور وقت با [...].
کسی که شأنی جز دامادی دری نجف‌آبادی، وزیر وقت اطلاعات نداشته و به واسطه یک رابطه موروثی تا معاونت وزارت اطلاعات بالا کشیده شد، حتما وارد ارتباطات خطرناکی هم می‌شود.

 

کاش در زیست مجازی خود یاد بگیریم راجع به آنچه می‌بینیم و می‌شنویم انقدر سریع و سطحی قضاوت نکنیم.
اخبار تک خطی و یک‌طرفه مطلقا قابل اعتماد نیستند و بارها ثابت شده موضوع فراتر از چیزی است که روایت و پذیرفته می‌شود.
خیلی اگر احساسات‌مان جریحه‌دار شده، برویم دنبال کشف حقیقت و مطالبه واقعیت، نه نشر بدون تحقیق روایت.
خدا را شکر که این جماعت دست به نقد مجازی قاضی نشده‌اند وگرنه معلوم نبود سر چند بی‌گناه را بدون تحقیق برباد می‌دادند!
هیچ‌وقت بدون شنیدن توضیحات طرف از زبان خود او نباید قضاوت کرد.
به چند مورد عجله در قضاوت و نتیجه متفاوت روایت توجه کنید:

۱. پسری سیرجانی فیلمی در اینستاگرامش منتشر می‌کند که دارد دختری را در خانه باغی کتک می‌زند. همه چیز طبق ویدیو به نفع دختر و شبیه یک جنایت است. ماجرا اما یک حلقه مفقوده مهم دارد؛ دختر عاشق پسر بوده و چند ماه در مجازی به دلیل بی‌محلی شدن از جانب او فحاشی می‌کرده و آن پسر آنگونه انتقام گرفته.
با وجود این نکته حق با کیست؟ نمی‌دانیم!
اما می‌دانیم قضیه خیلی تفاوت می‌کند با روایت نخست.

۲. فیلمی منتشر می‌شود که دختری آبادانی، زخمی روی زمین افتاده و چند زن دست‌وپای او را گرفته‌ و کتک می‌زنند و نگهبانی نیز بدن او را لمس می‌کند.
اینجا هم همه چیز تداعی کننده یک جنایت است اما در ادامه مشخص می‌شود آن دخترِ دارای اختلال روانی، به قصد باج‌گیری و با سلاح سرد به خانه و خانواده طرف مقابل حمله کرده.
در این صورت آیا همه تقصیر متوجه اوست؟
شاید آری و شاید خیر؛ اما در اینجا نیز آنچه اهمیت دارد این است که ماجرا به کلی متفاوت شد از آنچه در ابتدا نقل محافل بود.

۳. طبق توضیحات ذیل قطعه فیلمی منتشره در رسانه‌ها از یک دوربین مدار بسته‌، گفته می‌شود مردی با ظاهر مذهبی به زنی بی‌حجاب تذکر می‌دهد و در ادامه با او درگیری فیزیکی پیدا می‌کند. تیترها چنین تنظیم می‌شود: کتک خوردن یک زن به دلیل کشف حجاب!
اذهانی که زن را همیشه مظلوم می‌پندارند و از تیتر تأثیر می‌پذیرند، مرد را  مقصر می‌دانند؛ خصوصا که فرصت تخریب فریضه امربه‌معروف نیز مهیاست!
دقت در فیلم اما نشان دهنده موضوعی دیگر است: تذکر مرد به زن، لگد پرانی زن به مرد، و سپس دفاع و واکنش فیزیکی متقابل مرد.
در اینجا حق با کیست؟ چون روایات دو طرف را نشنیده و کلام رد و بدل شده را نمی‌دانیم، از قضاوت و تعیین تقصیر اجتناب می‌کنیم و البته می‌دانیم که اگرچه فیلم همان است اما تیترهای شیطنت‌‌آمیز و بی‌دقتی در فیلم، چقدر می‌تواند حتی بر مشاهدات عینی مخاطب اثر بگذارد.

 

‏سیاسیون و رسانه‌های اصلاح‌طلب ابایی ندارند از اینکه سخیف‌ترین مطالب و ادعاها را بیان کنند، زیرا برای هر سطحی از مطلب، مخاطبی در همان سطح وجود دارد؛ ضمن آنکه تکرار یک ادعای در نگاه اول مضحک، سبب تثبیت و باور پذیری آن در ذهن مخاطب می‌شود.
تجربه آمدنیوز و اکاذیب آن، مستند این مدعا است.
‏اینکه می‌بینید فردی چون تاجزاده به عنوان سرشبکه عملیات روانی جریان نفاق با مأموریت ویژه خط‌دهی و خط‌شکنی علیه رهبر انقلاب، چنین وقیحانه و در فرار به جلو موضع می‌گیرد، از سر حماقت او نیست، اتفاقا عین هوشمندی و مبتنی‌بر این تجربه سیاسی است که «اصلاحات زنده است، چون وقاحت زنده است».

 

میانگین‌سازی ذهنی چیست؟
یک تاکتیک عملیات روانی برای تغییر انگاره‌هاست مبنی‌بر اینکه برای جابجایی ذهنیت افکارعمومی از نقطه A به نقطه‌ B لازم است تا روی نقطه C تمرکز شود تا ذهنیت‌ها به‌طور میانگین به نقطه B نزدیک گردد.
طبق این تاکتیک است که برای اینکه محبوب یک ملت بودن قاسم سلیمانی (A) را نفی کنند، منتهی الیه قطب دیگر این انگاره را با پیش‌انداختن چند نفر برای اهانت و ابراز خوشحالی از ترور او (C) و موج‌سازی سنگین روی آن آغاز می‌کنند تا افکارعمومی به این تصور برسد که سردار سلیمانی، موافقان و درعین‌حال مخالفان دوآتشه بسیاری داشته است (B).
مصادق دراین خصوص بسیار است که جدیدترین مورد آن ابراز همدردی در اعدام روح‌الله زم بود.
پاتک این تاکتیک چیست؟
استفاده از همین روش علیه آن؛ یعنی اگر طرف مقابل از لزوم آزادی سران فتنه می‌گوید، تا همان حصر نیم‌بند را هم تخطئه کند، باید در سوی دیگر از لزوم اعدام سران فتنه بگوییم تا نه تنها حصر تثبیت شود که حتی تخفیف و ترحمی از سوی نظام به حال آنان تلقی گردد.
تاکتیک مذکور خصوصا در فضای مجازی بسیار پرکاربرد است و تقریبا در تمام پدیده‌های سیاسی استفاده می‌شود و در افکارعمومی و حتی نخبگان سیاسی قربانی می‌گیرد.

استادیوم

 

۱/ به بهانه بازی آرام و موفق در حضور زنان: آیا ممنوعیت حضور زنان در ورزشگا‌ها هزینه سازی بی‌جهت بود؟
هنوز عرق فوتبالیست‌ها خشک نشده، فاز جدید عملیات روانی کلید خورده که «چرا در ورزشگاه حفاظ قرارداده شده؟» بهانه جویی‌های خطرناکی که نشان می‌دهد درخواست اختلاط حد یقف ندارد.

‏۲/ جریان معاندی که لبخند را با تلاش برای تحریم ایران، از خانواده‌ها گرفته و اینک دلسوز شادی دخترکان فوتبالی شده، خوب می‌داند که برای اثبات درستی اصرارش، باید اولین حضور رسمی زنان در استادیوم هرچه آرام‌تر برگزار شود تا اسباب تخریب و تردید طرف مقابل فراهم گردد.

‏۳/ باور پذیر نیست که شبکه‌های معاند کشف حجاب که برای انجام مأموریت از حفره‌های زیرزمینی شهر (مترو) هم نمیگذرند، عنایتی به ورزشگاه نداشته باشند.
و اینکه رسانه‌های نیابتی‌ای که در هر بازی، شعار و دستورالعملی را منتشر می‌کنند، برای «حماسه» حضور زنان در ورزشگاه روزه سکوت گرفته باشند.

‏۴/ فعلا باید حضور زنان در ورزشگاه تثبیت، و راه برای اقدامات مشابه باز شود. آنگاه نوبت آنچه هشدار می‌دادیم نیز می‌رسد: هنجارشکنی و عریانی سازماندهی شده در برابر میلیون‌ها تماشاگر و بیننده پس از برد یک طرف، و خشونت و ضرب‌وشتم در طرف دیگر و آب رفته‌ای که دیگر به جوی باز نمی‌گردد.

‏۵/ به موازات تحرکات ضدفرهنگی در استادیوم، و برخورد دستگاه‌های مسؤل با آن، پیوست رسانه‌ای-امنیتی آن نیز عملیاتی خواهد شد: هیاهو علیه نیروی انتظامی، هجمه به قوانین، مظلوم نمایی برای مجرمان، به خط کردن سلبریتی‌های فوتبال و هواداران، جنگ اعصاب و دوقطبی‌سازی‌های بی‌پایان. پایان

 

نگاشته شده در ۱۸ مهر ۹۸
 

جنگ انگاره‌ها


می‌دانیم که خبر بد و خلاف انتظار، ذاتا قابلیت رسانه‌ای شدن بیشتری دارد.
همچنین می‌دانیم فارغ از اصل مذکور، صدها رسانه خبری معاند و هزاران اکانت فیک به طور ویژه بر سیاه‌نمایی اوضاع کشور مأموریت و تمرکز دارند؛ آنچنانکه این جماعت آنقدر در گوشمان دروغ بافته و نق زده‌اند که انگاره‌ی «حاکمیت فاسد» و «جامعه ناراضی» را در افکار عمومی نهادینه ساخته‌اند.
به این جهت پیشنهاد و درخواست می‌کنم در کنار مطالب و مشغله‌های سیاسی، گهگاهی مشاهدات مثبت خود را نیز بیان کنیم؛ اگرچه شاید خودمان نیز به ویروس ناامیدی و سیاه بینی مبتلا شده باشیم.
بیان روزمره‌های مثبت و کوچک، اگرچه در مقیاس فردی، ظاهرا ناچیز است، اما در مقیاس کلان و عمومی، جو کاذب روانی حاکم را به محاق می‌برد.
نمی‌گویم در برابر سیاه‌نمایی کاذب، سفید نمایی کاذب داشته باشیم. بلکه سخن از بیان واقعیات صادقی است که به دلیل عادت یا غفلت، عموما دیده یا محاسبه نمی‌شود.
 

 

۱. پیش از پرداختن به فرم و محتوای آخرین ساخته‌ی بی‌بی‌سی، بدون هیچ تعصبی باید از افتضاح اطلاعاتی رخ داده گلایه کرد و ضمن آن به این نکته اذعان نمود که اگرچه طبق این گزارش به بی‌گناهی عده‌ای متهم به جاسوسی و ترور تصریح گردید، اما ضمنا نیز از جریان خطرناک و پرقدرت «نفوذ» در حساس‌ترین وزارتخانه کشور پرده برداری شد که بر نگرانی و هشدارهای پرتکرار رهبر انقلاب صحه گذاشته است.
به عبارت دیگر نتیجه‌ای که مخاطب از روایت بی‌بی‌سی می‌گیرد، این است که نه تنها «توطئه» توهم نیست، بلکه از آنچه گمان می‌کنیم پیچیده‌تر و به مراکز اطلاعاتی و امنیتی نیز نزدیک است.

۲. پخش این فیلم را در راستای اعتبار زدایی دنباله‌دار از ارگان‌های کشور می‌دانم که مکمل فیلم «بهتان برای حفظ نظام» است؛ با این تفاوت که اولا در فیلم نخست، تلاش بر زدودن اعتبارِ «ادعا» علیه متهمان بود، و در فیلم اخیر از «اعتراف» متهمان علیه خویش، اعتبار زدایی شد. و ثانیا قالب فیلم اخیر «گزارش» و قالب مورد پیشین «مستند» بود که نشان از عجله بی‌بی‌سی برای انتشار مطلب در مقطع کنونی دارد.

۳. حال آن ضرورت و اضطراری که موجب شد مصاحبه‌های بی‌بی‌سی به جای مستندی مطول، در قالب گزارشی مختصر ارائه شود، چیست؟
به نظر می‌رسد انهدام شبکه ۱۷ نفره جاسوسان CIA در کشور و ارتباطات پیدا و پنهان آنان با برخی مقامات، بی‌بی‌سی را دست به کار کرده تا با بهره برداری از یک افتضاح اطلاعاتی، با ادعای این‌همانی دو موضوع، همکاران داخلی و خارجی سازمان همسو را نجات دهد.

۴. تلاش آشکار بی‌بی‌سی، کشاندن دامنه‌ی آن افتضاح به دامن صداوسیما است. این درحالی است که می‌دانیم صداوسیما و هر رسانه‌ی دیگری صرفا منعکس کننده اظهارات و گزارش‌های مقامات داخلی و خارجی است. همچنان که ادعای دروغ مقامات آمریکایی در وجود تسلیحات کشتارجمعی در عراق را تمام رسانه‌های آمریکایی و انگلیسی پوشش دادند، اما هیچ‌کدام از این رسانه‌ها از بابت پوشش کذب مذکور نه بازخواست شدند و نه عذرخواهی کردند.

۴. طبق اظهارات مصاحبه شوندگان در گزارش بی‌بی‌سی، متهمان، آزادی خویش را مدیون ورود مسؤلانه‌ی سازمان اطلاعات سپاه به موضوع هستند، این درحالی است که بی‌بی‌سی اصرار دارد ورود سپاه به موضوع را نه به دلیل مسؤلیت پذیری و اشراف به موضوع، بلکه به دلیل «اختلاف» میان سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات ذکر کند.

۵. بار دیگر تجربه شد -امیدوارم بشود- که در عصر ارتباطات امکان کتمان چنین افتضاحاتی وجود ندارد و چه بهتر که نظام با به دست گرفتن ابتکار عمل و اذعان به اشتباهات خود یا خطا و خیانت پرسنل، روایت دست اول را پیش از دیگران ارائه کند، یا حداقل مستندات چندرسانه‌ای خود را برای چنین روزهایی آماده داشته باشد.

۶. توصیه می‌کنم متولیان امر، ضمن پذیرش اصل موضوع، به تبیین نیمه‌ی پر لیوان، یعنی ورود مسؤلانه به مسئله و آزادی بی‌گناهان، ولو به قیمت هجمه به «آبروی نظام» بپردازند. زیرا همانطور که می‌دانیم با وجود آن «اعترافات» و ایجاد پذیرش در افکار عمومی برای مجازات اعدام، راحت‌ترین اقدام، سلب حیات دستگیر شدگان بود.

۷. نه سکوت و خفقان و نه توجیه و تکذیب، افتضاح رخ داده در وزارت اطلاعات را تطهیر نخواهد کرد. متولیان امنیت کشور لازم است صریح و صادقانه، رودرروی مردم به تبیین موضوع و تشریح مجازات مجرمان بپردازند؛ در غیر این صورت به دست خود، تمام اعترافات به‌حق گذشته و آینده را به ورطه‌ی ابهام خواهند کشاند.

 

نگاشته شده در 15 مرداد 98

درباب راسویاب

 

پشت هر شعبده‌ای ترفندی عادی است.
آنچه راسویاب انجام می‌دهد به سادگی و به چند روش قابل دستیابی است:
۱. استخراج اطلاعات مندرج در صفحات مجازی افراد.
۲. جستجو در سایت مخابرات یا نرم‌افزار ارسال انبوه پیامک.
۳. دسترسی به اطلاعات به‌واسطه تنها یک فرد شاغل در مخابرات، دفاتر پیشخوان و ثبت احوال یا اسناد.

وقتی برای خرید سیم‌کارت، کارت‌ملی خود را به دفاتر پیشخوان می‌دهید تا ثبت شود، یعنی تمام کارکنان دفاتر به عکس، نام، نام پدر، تاریخ تولد، کدملی و کدپستی (آدرس منزل) شما دسترسی دارند.
در سایت مخابرات نیز از طریق نام، تلفن منزل یافت می‌شود.
بنابراین شعبده راسویاب را جدی نگیرید.

این درحالی است که راسویاب طوری وانمود می‌کند که گویی اطلاعات دست‌یافته را مردم در اختیار آن قرار داده‌اند تا اینگونه:
۱. پشتوانه مردمی برای تحرکات خود ترسیم نموده و حریف را به انزوا کشاند.
۲. با مدیریت نشت اطلاعات، نیروهای حاضر در اغتشاشات بعدی را نگران شناسایی و منفعل نماید.

گرگ‌های مجازی

 

‏سیاه نمایی وضع کشور و بدبین سازی جامعه به حاکمیت، پیش از دوران شبکه‌های اجتماعی و هجرت عوامل منافقین و ضدانقلاب به فضای مجازی، در کف جامعه و خصوصا تاکسی و اتوبوس صورت میگرفت.

مثال‌های فراوانی دارم از دروغ‌های شاخداری که از برخی رانندگان تطمیع شده یا مسافران مأموریت یافته میشنیدم.

 

‏لازمه یادآوری کنم که عبارت «ورود مجاهد و ارزشی ممنوع» در بیو، امضای پیرکفتارهای آلبانی برای رد گم کنی است، یا خودتون می‌دونید؟

 

‏در بسیاری از اکانت‌های منافقین میبینید که اینان توأمان به جریان ارزشی و فرقه رجوی دشنام می‌دهند، تا باور کنید جریان سومی هستند.

اگر بدانید چیزی برای از دست دادن ندارند و همین همسنگ کردن جریان انقلابی با مجاهدین برای‌شان یک دستاورد است، دیگر به نعل و میخ زدن‌شان برایتان عجیب نیست.

 

‏در رسانه‌های فرقه‌ی رجوی دیده‌ام از اینکه بعضا منافقین را «مجاهدین» خوانده‌ایم ابراز خرسندی کرده‌اند و آن را دلیل بر تعدیل موضع نسبت به خودشان دانسته‌اند.

اینها بدانند ذکر نام سازمانی به جای ماهیت، به دلیل تکثر گونه‌های نفاق و لزوم تشخیص است، نه زائل شدن وصف نفاق از فرقه‌ی مذکور.

 

twitter.com/GhadiriNetwork