احمد قدیری

احمد قدیری

پرودگارم! توفیق ده جز برای تو ننویسم و جز تو ملاک و معیاری بر ارزش گذاری نگاشته هایم نداشته باشم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۲۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سینما» ثبت شده است

فایل PDF شانزده گفتار در تحلیل و بررسی فیلم های سینمایی و مستند

#فروشنده #به_وقت_شام #کتاب_قانون #دهلیز #مارمولک #ماجرای_نیمروز #سیمپسون #آرگو #مردان_ایکس #قائم_مقام #مدافعان_اسد


شناسنامه فیلم:

مارمولک فیلمی است به نویسندگی پیمان قاسم خانی، کارگردانی کمال تبریزی و تهیه کنندگی منوچهر محمدی، با بازی متفاوت و درخشان پرویز پرستویی که در سال 1383 در 115 دقیقه اکران شد و در مدتی اندک، فروشی 1.5 میلیاردی را تجربه کرد. این فیلم اکران کوتاهی را تجربه نمود و به دلیل حواشی به وجود آمده حین اکران توقیف شد.

مارمولک در 22مین جشنواره فیلم فجر (برگزار شده در بهمن 1382) خوش درخشید آنچنانکه علاوه بر نائل آمدن به «فیلم برگزیده تماشاگران» و نیز «جایزه ویژه هیأت داوران» به پرویز پرستویی، سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه را نیز به خود اختصاص داد.


خلاصه داستان:

رضا مثقالی معروف به رضا مارمولک (با نقش آفرینی پرویز پرستویی)، دزد سابقه‌داری است که در آخرین فقره، حین سرقت دستگیر و راهی زندان شده است. رئیس زندان، آقای مجاور (برگرفته از نام و شخصیت بازرس ژاور در داستان بینوایان) فردی است مذهبی، سختگیر و انعطاف‌ناپذیر. او عقیده دارد زندانیان را باید با رفتارهای سخت گیرانه از آنچه به آن خو گرفته اند دور نمود و به زور هم که شده راهی بهشت نمود. رضا که از سخت گیری های مجاور به سطوح آمده با خوردن چند قرص خودکشی می کند که منجر به انتقال وی به بیمارستان خارج از زندان می‌گردد. در آنجا پس از آشنایی با یک روحانی بستری اهل دل، لباس وی را با رضایت ضمنی او می‌رباید و در لباس روحانیت موفق به فرار از بیمارستان می‌شود. او با مصونیتی که در لباس تازه پیدا کرده به یک روستای مرزی قدم می گذارد تا از این طریق و با گذرنامه جعلی از کشور خارج شود؛ اما با روحانی‌ای که اهالی روستا منتظر آمدن او بودند اشتباه گرفته می‌شود و بالاجبار امامت جماعت مسجد روستا را در مدت زمان انتظار برای آماده شدن گذرنامه جعلی برعهده می گیرد. او با جملات محدودی که از روحانی بیمارستان شنیده مردم را در منابر خود موعظه می‌کند و اعمال خلافکارانه اش به غلط، نیکوکارانه قلمداد می‌شود. به هر حال در روستا مریدان زیادی پیدا می‌کند و خود وی نیز کم‌کم تحت تأثیر موقعیت جدید و تکرار جملات ناصحانه خویش قرار گرفته و شخصیتش تعالی می یابد تا اینکه آقای مجاور، رئیس زندان، که همه جا به دنبال او می‌گشته، به سراغش می‌آید؛ اما او هم دیگر مایل نیست رضا را دستگیر کند.

 

گرته برداری در روایت:

در سال ۱۹۸۹ میلادی یعنی ۱۵ سال قبل از ساخته شدن مارمولک، فیلمی با نام «ما فرشته نیستیم» با مضمون کاملاً یکسان در آمریکا اکران گردیده بود که گویا داستان مارمولک برگرفته از آن است. آنچنانکه در فیلم ما فرشته نیستیم مشاهده می کنیم دو محکوم که از زندان فرار کرده‌اند، مجبور می‌شوند برای عبور از مرز، برای مدتی در یک شهر مرزی نقش کشیشان را بازی کنند و وانمود کردن به کشیش بودن، باعث می‌گردد که در درون متحول شوند.

 

حواشی فیلم و مواضع مسئولین:

کمال تبریزی اخیرا گفته است: «من در چند جلسه که مقام معظم رهبری را دیدم فقط از فیلم تعریف کردند و نتیجه‌گیری که از فیلم کردند این بود که متاسفانه این فیلم از طرف کسانی که باید فهمیده می‌شد، نشد. مشکل به آن‌جا برمی‌گردد که این تسلط نسبت به متون و آثار هنری وجود ندارد. در صورتی‌که مقام معظم رهبری در این زمینه خیلی تسلط دارند، ایشان قبل از این که در این موقعیت باشند این آشنایی و تسلط کافی را نسبت به رمان و آثار هنری داشته‌اند».

همچنین مطابق مندرجات جراید آن روز، موضع رئیس جمهور کنونی (دبیر شورای عالی امنیت ملی وقت) چنین منعکس شده است: «حجت الاسلام و المسلمین دکتر حسن روحانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی بعد از دیدن فیلم مارمولک (اکران خصوصی برای جلب نظر مسئولین بوده) ضمن ابراز تاسف از ساخت و نمایش این فیلم گفت: حتی در رژیم شاه هم که دشمن روحانیت بود، کسی جرأت و جسارت ساخت فیلم موهنی مثل مارمولک را نداشت... وی خطاب به منوچهر محمدی و کمال تبریزی (تهیه کننده و کارگردان فیلم) گفت: توجیهاتی که شما برای مثبت جلوه دادن این فیلم به عمل می آورید، به هیچ وجه قابل قبول نیست و اصولاً ساخت این فیلم کار نادرستی بوده است».


تحلیل و بررسی فیلم:

تمام آنچه در تحلیل فیلم از بعد مکاتب حقوقی به آن نیاز داریم، در نیم ساعت اول و آخر فیلم قابل مشاهده است.

حکایت فیلم مارمولک شباهت زیادی به رمان بینوایانِ ویکتورهوگو دارد. همچنانکه رضا مارمولکِ سارق (ژان والژان) به مدد روحانی بستری در بیمارستان (کشیش کلیسا) از زندان و رئیس بی رحمش مجاور (ژاور) فراری داده می شود. البته دو تفاوت اساسی نیز با بینوایان دارد، اول آنچه رضا مارمولک در بخش پایانی فیلم متحول می شود و در طول داستان، اگرچه شاهد «تلنگر»های معنوی به وی هستیم اما «تحولی» را مشاهده نمی کنیم؛ و دیگر آنکه آقای مجاور، برخلاف ژاور، تغییر رضا را می پذیرد و دچار تضاد و بن بست روحی نمی شود.

فارغ از تحول پایانی و همزمانِ سارق و زندانبان، مجاور به انسان ها دیدی انعطاف ناپذیر دارد که برگرفته از قواعد و قوانین خشک حقوق کیفری موضوعه است؛ آنچنان که خود در عباراتی کلیدی دیدگاهش را بیان می دارد: «استناد من به پرونده است»، «ورودت به جامعه برای جامعه مضر است»، «چند بار زندان افتادی اما اصلاح نشدی»، «فطرت همه پاک است حتی دزد و قانل (به تمسخر)»، «شماها بیمار من هستید و به رژیم روحی نیاز دارید»، «به زور شما را به بهشت می فرستم».

در آن سو اما آنچه از شخصیت رضا برای مخاطب به نمایش در می آید اینکه وی فردی است مغرور، آنچنانکه در برابر انفرادی هایی که مجاور او را مجبور به تحملش می نماید، ناله و التماسی نمی کند. همچنین برای خود اصولی دارد چنانکه دزدی و عرق خوری را در محرم و صفر خط قرمز خود می داند. 

دیگر معرفی داستان از شخصیت رضا، فطرت پاک وی (به عنوان مبنای حقوق فطری و طبیعی) است به طوریکه حاضر می شود برای نجات یک کبوتر گرفتار در سیم خاردارهای زندان، با مجاور شرطی را ببندد که سرِ باخت آن برای رضا، یک هفته انفرادی است.

رضا پس از اقدام به خودکشی از شرایط سختی که مجاور برای او پدید آورده، سر از بیمارستان در می آورد و در آنجا با روحانی خوش طینتی هم اتاق می شود که مشغول مطالعه کتاب «شازده کوچولو» به عنوان نمادی دیگر از فطری گرایی است. روحانی مذکور در برابر اظهار ناامیدی و ناشکری رضا، عبارتی را بیان می دارد که شالوده فکری فیلم را تشکیل می دهد: «به تعداد آدم ها، راه برای رسیدن به خدا هست». جمله ای که روایت گری داستان، موید تحقق آن نسبت به تمام شخصیت های فیلم می باشد، از رضا و مجاور تا زن جاعلِ مدارک و شاغلِ در قهوه خانه و لات های روستای مرزی ای که رضا مارمولک در کسوت روحانی، امام جماعت مسجد آن را برعهده گرفته.

در پایان بخشی از آنچه را از زبان روحانی بیمارستان در خوانش کتاب شازده کوچولو برای رضا مارمولک بیان شد، خاتمه این مقاله قرار می دهیم:

«آدم ها همه چیز را همین طوری حاضر آماده از مغازه ها می خرند، اما چون مغازه ای نیست دوست معامله کند، آدم ها مانده اند بی دوست. تو اگر دوست می خواهی، مرا اهلی کن. پرسید اهلی کردن یعنی چه، گفت یعنی ایجاد علقه کردن و این چیزی است که این روزها فراموش شده. پرسید راهش چیست؟ گفت باید صبور باشی، خیلی صبور».

اِن اللهَ معَ الصابِرین (بیست مرتبه تکرار در قرآن کریم)

سرو زیر آب: یک فیلم معمولی و نمادین، با فیلمنامه ای نسبتا قوی.

[حاشیه دفاع مقدس]


دارکوب: فیلمی جذاب و در عین حال پر از ابهامات و اشکالات فیلمنامه ای، همراه با نمایش معضل اعتیاد و جامعه معتادان، بدون ورود به ساحت سیاه نمایی.

[اجتماعی، خانوادگی]


لاتاری: آژانس شیشه ای دو؛ فیلمی کامل، قوی و جذاب، همراه با بی احتیاطی سیاسی عوامل تولید در ایجاد مشکلات احتمالی برای کشور پس از اکران.

[اجتماعی، سیاسی]


تنگه ابوقریب: فیلمی حرفه ای، بدون قصه کامل با جلوه های بصری ای شبیه «نجات سرباز رایان».

[متن دفاع مقدس]


به وقت شام: یک فیلم درجه دو بالیوودی از «بچه لوس سینمای ایران».

[جنگی، سیاسی]


پی نوشت:


منِ او! [متن ارسالی یکی از مخاطبان کانال پیرامون نظر اینجانب در خصوص فیلم به وقت شام]


#او

«به وقت شام: یک فیلم درجه دو بالیوودی از بچه لوس سینمای ایران».

جسارتاً لطفا در همون حوزه تخصصی خودتون اعلام نظر بفرمایید.

شما را دنبال میکنم چون پدر محترم و خودتون رو در عرصه روابط بین الملل و ... اهل فن میدانم اما سینما رو لطفاً اینگونه و با این سطح از درک و با این اعتماد بنفس ، ورود نکنین.

با احترام


#من

فیلم رو دیدید؟


#او

خیر متاسفانه نشد

ولی دارکوب و سرو زیر آب رو دیدم

اما درباره فیلم به وقت شام نقدهای مثبت و منفی اش رو دیدم و خوندم


#من

پس چطور راجع به چیزی که ندیدید تعصب به خرج میدید و قضاوت می کنید؟! :)


#او

زمانی که برخی منتقدان استخوان دار مثل آقای فراستی درباره به وقت شام و کارگردانی آقای حاتمی کیا صحبت می کنند و نظرات کارشناسی و دقیق شون رو اعلام می کنن و زمانی که شما فیلم رو بالیوودی دسته دو نه حتی هالیوودی! و ایشون رو بچه لوس سینمای ایران نه سینمای انقلاب! می خوانید، باید به جای تعصب، روشنفکر بازی در بیارم و گل بفرستم بنظرتون؟


#من

من هم دقیقا با همین ذهنیت پای فیلم نشستم، تایید فراستی، تمجید رضا امیرخانی و ...

حتی نقد منتقدین را نیز پای عداوت شان با سیاست های برون مرزی نظام گذاشته بودم. تا اینکه فیلم را دیدم و تاسف خوردم به حال بازی ای که از حاتمی کیا و آن نطق جانسوزش خوردم.

شما هم اول فیلم رو با دقت و بدون تعصب ببینید، بعد...

موفق باشید.


#او

۱- اینکه شما جزو منتقدان فیلم قرار بگیرین و حتی قائل به خنده دار بودن آن هم باشین اشکالی ندارد به نظرم، اما اینکه فیلم رو در یک خط دسته دو بالیوودی و آقای حاتمی کیا رو بچه لوس سینمای ایران! بگین بنظرم قدری تناقض داره با ارزشی بودن و انقلابی بودن و اخلاقی بودن (مگر اینکه در تعاریف این ها هم اختلاف باشد).

۲- اینکه موفق نشدم فیلم رو ببینم، قضاوت رو سپردم به موافقان و مخالفان دو آتیشه، ولی از میانگین نظراتشون هم باز به نظر شما نمیرسم!

۳- امیدوارم در زمانی که همه جبهه لیبرال در یک بخش متمرکز در حال زدن آقای حاتمی کیا هستن شما گل به خودی نزنید، الان آخه مد شده، رئیس جمهور مملکت هم ژست اپوزیسیونی میگیره.

۴- ممنون از توجه ای که کردین.


#من

۱- فیلم رو کمدی و خنده دار ندونستم. اسیر دو قطبی ایجاد شده نشید. فیلم رو به حضرت زینب و قاسم سلیمانی پیوند نزنید. فقط در اولین فرصت ببینید و نظرتون رو حتما با بنده در میون بذارید. برام جالبه بدونم یک موافق فیلم، بعد از دیدن چه تغییراتی در ذهنش ایجاد میشه.

۲- میانگین گیری خیلی روش جالبی نیست، اگرچه در عدم دسترسی به فیلم، تنها چاره است.

۳- گل به خودی موقعی است که برای توجیه کارمون پشت مقدسات سنگر بگیریم.

۴- همچنین از وقتی که گذاشتید.


#او

یعنی زمانی که خود قاسم سلیمانی هم بوسه میزنه بر پیشونی حاتمی کیا و تقدیر میکنه، دچار این بازی در این دو قطبی شده؟


#من

خیر، قاسم سلیمانی به عنوان یک شهروند و به عنوان سردار جبهه سوریه که هر حرکتی در تبیین مسائل شام را مطلوب می داند، از فیلم خوشش آمده، من نیز به عنوان یک شهروند آن را یک فیلم درجه دو بالیوودی می دانم (البته شان بالیوود را پایین ندانیم. هند سینمای قوی ای دارد. فیلم درجه دو بالیوودی، یعنی فیلمی تکنیکی همراه با اغراق بسیار).

ضمن اینکه در هر حال کار آقای حاتمی کیا از نظر محتوا و بار ارزشی جای تقدیر دارد حتما. از نظر تکنیکی هم خوب بود نسبتا.

اما اولا با کارهای دیگرش فاصله داشت، ثانیا آن همه روضه و ناله در برابر چند انتقاد و کشیدن پای مقدسات به میان لازم نبود.

البته منکر نیستم که برخی ایرادات فیلم را بهانه ای برای تسویه حساب با موضوع سوریه و شخص حاتمی کیا قرار داده اند.

اگر بنا به برخورد سیاسی با موضوع باشد، من حتما مدافع فیلم هستم، اما اگر بنا باشد فیلم را نقد کنیم، همان تعریف مختصر را کافی به مقصود می دانم: «فیلم درجه دو بالیوودی از بچه لوس سینمای ایران».

سخنرانی اینجانب در دانشگاه افسری امام حسین(ع) با موضوع هالیوودیسم

یکشنبه، ۲۶ آذر، ساعت ۱۵ تا ۱۷

حبیب سینما

فیلمنامه مصوبی داشتم از سیما که پی تهیه کننده بودم برایش، قراری با مرحوم حبیب الله کاسه ساز گذاشتم در دفتر کارش.

آشناییتی با او داشتم از زمان تهیه کنندگی مستند ادواردو.

کار را تشریح کردم. دلخور بود از مسئولان وقت سیما به دلیل درگیری و فرسایشی کاری که پشت سر گذاشته بود.

با این حال بعد از اصرار و تبیین ضرورت کار با سوال «اگر تکلیف باشد؟» لبخند رضایتش را به همکاری جلب کردم.

صحبت از پروژه جدیدش کرد و اینکه به فکر ساخت فیلمی است که در آن محمد رضا گلزار در کسوت طلبه ای جوان ایفای نقش می کند.

از من برای بازیگری دعوت کرد، پاسخم منفی بود، از همان حربه استفاده کرد «اگر تکلیف باشد؟»

هر چند روزگار پروژه های طرفین را ناتمام گذاشت اما کاسه ساز را برای نسل ما در کسوت تهیه کننده ای متدین که هرگز آلوده به مظاهر سینما نشد الگو قرار داد.

روحش شاد و یادش با ذکر صلوات و فاتحه ای گرامی باد...

ویلایی ها

🎬 ویلایی ها قصه زنانی است که برای همجواری با همسران خود، در مجتمع ویلایی نزدیک جبهه ساکن شده اند و کمک های متعددی نظیر دوخت البسه رزم و شست و شوی آن را بر عهده دارند. 

🎬 در حین روایت اموری که مدیریت آن بر عهده خانم خیری (پریناز ایزدیار) همسر یکی از رزمندگان است، خانم حکیمی (طناز طباطبایی) وارد محوطه شده و سراغ دو فرزند خود را می گیرد و آنان را همانجا می یابد درحالیکه توسط مادر شوهر خود (ثریا قاسمی) به آنجا آورده شده اند. حکیمی که از دوری شوهر رزمنده خود راضی نیست، اصرار بر به خارج از کشور بردن فرزندانش دارد به امید پیوستن شوهرش به آنان؛ اما عزیز که می داند فرزندش راضی به این کار نیست، با مخفی نمودن گذرنامه عروس و نوه هایش، خیرخواهانه مانع رفتن آنان شده است. 

🎬 البته به خلاف روایت مکتوب داستان، محوریت فیلم به هیچ وجه ناظر بر روابط عروس و مادر شوهر نیست و این موضوع قصه فرعی فیلم را رقم می زند. داستان اصلی ناظر به مشقات همسر رزمندگانی است که با صبر خود در برابر همه مشکلات و مصائب، شریک مجاهدت های شوهران شان هستند.

🎬 شاید جذاب ترین سکانس های فیلم آنجایی باشد که جوان بسیجی (علی شادمان) با خودروی خاکی، چند وقت یکبار می آید تا ضمن تحویل گرفتن دوخته ها و شسته های زنان و تحویل دادن اقلام مصرفی به آنان، با اضطراب و اندوه خبری نیز به کسی بدهد، خبر جراحت یا شهادت رزمنده ای که همسرش در آن مکان سکنی گزیده، و اینگونه است که با هر بار شنیده شدن صدای خودروی مرگ، نفس در همه سینه ها حبس می شود، از همسر رزمندگان تا مخاطبان سینما. هر بار که زنی داغ همسر می بیند همه با او و برای او می گریند و اینگونه هر بار همگی عزادار و گریان یکدیگرند تا به قرعه‌ی تقدیر، نوبت به خودشان برسد.

🎬 چیره دستی و هنرنمایی منیر قندی (کارگردان و مشترکا نویسنده) به گونه ای است که وی در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر، سه سیمرغ بلورین را از آن فیلم خود نمود: برترین فیلم اول، برترین جلوه های ویژه رایانه ای و بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای بازی ثریا قاسمی.

🎬 در مجموع فضای فیلم بسیار نزدیک به «نفس» ساخته نرگس آبیار است و از این جهت به کسانی که آن فیلم را پسندیده اند، دیدن ویلایی ها را نیز توصیه می کنم.


مطلب مرتبط: معرفی و نقد مختصر فیلم نفس ahmadghadiri.ir/post/18

هالیوودیسم

سخنرانی اینجانب با موضوع هالیوودیسم، پنجشنبه 14 اردیبهشت در پژوهشکده حیات

ماجرای نیمروز

🎬 ماجرای نیمروز فیلمی با موضوع جنایات منافقین در ترورهای کور و هدفمند سال 60 است که حاصل همکاری محمد حسین مهدویان (کارگردان)، سید محمود رضوی (تهیه کننده) و مهدویان و ابراهیم امینی (نویسندگان) می باشد.

🎬 در جشنواره فیلم فجر 95 با وجود شیطنت های بسیار هیأت داوران در حتی «نامزد بهترین فیلم» قرار ندادن ماجرای نیمروز، اما با فشار افکار عمومی و بدنه‌ی کارشناسان نام آشنای سینما خصوصا از مجرای برنامه‌ی هفت و از جانب بهروز افخمی، نهایتا سیمرغ بهترین فیلم فجر به ماجرای نیمروز تعلق گرفت تا مهدویان، تنها فیلم سازی باشد که دو سال پیاپی از قِبل ساخته های اول و دوم خود (ایستاده در غبار و ماجرای نیمروز) در کنار دیگر جوایز، موفق به کسب سیمرغ بلورین برترین فیلم جشنواره های فجر شده باشد.

🎬 موضوعاتی چون فرار بنی صدر، اعلام جنگ مسلحانه منافقین، ترورهای عمومی، انفجارهای هفت تیر و هشت شهریور، ماجرای کشمیری و نهایتا شناسایی و انهدام مقر اصلی سران منافقین در تهران و کشته شدن اشرف ربیعی و موسی خیابانی در فیلم روایت شده است.

🎬 از منظر محتوا می توان ماجرای نیمروز را دنباله‌ی «سیانور» قلمداد کرد، فیلمی با موضوع سازمان مجاهدین خلق که تهیه کنندگی آن را نیز سید محمود رضوی، این چهره‌ی محبوب و موفق سینما بر عهده داشته است.

🎬 در تفاوت های ماجرای نیمروز با سیانور می توان به این موارد اشاره نمود که سیانور مربوط به سال 54 در تغییر ایدئولوژی سازمان است، ماجرای عشقی در آن پررنگ می باشد، کمتر اکشن است و به جنایت منافقین در ترور عناصر نامطلوب و تصفیه‌ی داخلی می پردازد. اما ماجرای نیمروز مربوط به ورود سازمان به فاز درگیری مسلحانه در سال 60 است، ماجرای عشقی خط فرعی داستان می باشد، کاملا اکشن بوده و به جنایت منافقین در کشتار کور مردم و ترورهای هدفمندی چون هفت تیر و هشت شهریور پرداخته است.

🎬 و آخر آنکه در شرایطی که دو رئیس جمهور سابق و لاحق به سرنوشت بنی صدر از همیشه نزدیکتر اند، در شرایطی که کاندیدای اصلح تحت حملات اخلاف منافقینی است که همچون 88 برای امسال نیز برنامه ها دارند، و در شرایطی که امنیت کشور بیش از همیشه در معرض تهدید ناکثین و قاسطین و مارقین قرار دارد، دیدن ماجرای نیمروز اکیدا توصیه می گردد، تا یادمان نرود عاقبت بنی صدر را، درنده خویی منافقین را و ناامنی و دلهره دهه 60 و متعاقب آن نعمت امنیت و آرامش کنونی را.

مدتی است در شبکه های اجتماعی مطلبی تحت عنوان «پیش بینی پیروزی ترامپ در سریال سیمپسون ها» دست به دست می چرخد و با استنادی ناقص به برخی پلان های قسمت 17 فصل 11، اینگونه وانمود می شود که گویی از 16 سال پیش (سال 2000) پیروزی ترامپ بر یک رقیب خود که زن است پیش بینی شده بود!
اما آنچه در این خصوص لازم به ذکر است اینکه

نفس

نفس، فیلمی آرام و نوستالژیک، با روایت گری شخصیت اصلی داستان.

جذاب برای دهه‌ی 40 و 50 و قدری کسل کننده برای دهه‌ی 60 و 70.