در شرایطی که قطر مورد قهر و غضب عربستان و نوچگانش (بحرین، امارات، مصر و مالدیو) واقع شده، آیا دولت روحانی تدبیری برای تقویت روابط با همسایه جنوبی خود و رقم زدن فصل جدیدی از همکاری های اقتصادی دارد یا ترجیح می دهد نگذارد حرف رئیس قبیله سعودی زمین بماند؟!
ملاحظات:
۱. در اوایل دولت یازدهم و اواخر دولت خانم کریستینا فرناندز، رئیس جمهور آرژانتین، پس از تنش دامنه دار با آمریکا، وی در سخنرانی خود در سازمان ملل، از نقش ایران و حزب الله در سوریه دفاع کرد و بر آمریکا و هم پیمانانش تاخت. این درحالی بود که روحانی و ظریف با وجود چالش دنباله دار اتهام انفجار آمیا به ایران توسط دولت های قبلی آرژانتین و به تبع آن روابط تیره و راکد با این کشور مهم آمریکای لاتین، کوچکترین بهره برداری ای از این مواضع بی سابقه نکردند.
۲. گویا خستگی و کدخدا پرستی، کمترین جسارتی به دستگاه دیپلماسی کشور برای تغییر خطوط نظام بین الملل و بهره برداری از آن در جهت تقویت جایگاه ایران و تضعیف تحریم ها نمی دهد و روحانی، مذاکره و حراج منافع کشور به بیگانه را یگانه مأموریت خود قلمداد می کند.
۳. اهم منافع بالقوه از تحولات کنونی منطقه را می توان در این موارد خلاصه نمود:
الف. بالا رفتن قیمت نفت و گاز در نتیجه هرگونه تنش در قطر.
ب. افزایش صادرات ایران به قطر.
پ. از هم گسیختگی ائتلاف شورای همکاری خلیج فارس (کانون فشار عربی بر کشور) آن هم پس از قطعنامه ضد ایرانی اعراب در ریاض.
ت. بدبینی کشورهای عربی به عربستان و افزایش جنبه های سیاسی، نظامی و اقتصادی احتیاط و پرهیز در روابط با سعودی.
ث. تنش در روابط دولت اخوانی ترکیه با عربستان به دلیل اخوان المسلمین ستیزی آل سعود، از سرنگونی محمد المرسی در مصر تا اعمال فشار بر قطر.
ج. تضعیف جریان تکفیری سوریه با تغییر صفوف اخوانی تحت حمایت قطر.
چ. نزدیکی بیشتر مخالفان سعودی (قطر و ایران) به یکدیگر، البته اگر روحانی این وضعیت را به عنوان راهی برای نزدیکی به عربستان و جلب رضایت ملک سلمان انتخاب نکند.
۴. طبیعتا هر کشوری مترصد بهره برداری از حوادث است و فشارهای عربستان بر قطر از یک سو می تواند بنا بر موارد مذکور به نفع ایران رقم بخورد و از سویی نیز ممکن است به کودتا در این کشور و یا سوق دادن قطر به اتخاذ مواضع رادیکال علیه ایران برای جبران مافات منجر گردد.