چطور میشود باور کرد در کابینهای که بسیاری از عناصر کلیدی آن سوابق امنیتی-رسانهای دارند، طرح سهمیه بندی و افزایش قیمت بنزین تا این حد پراشکال و هزینهزا اجرایی شود؟ آنهم با وجود تجربه اجرای موفق همان طرح در دولت قبل.
چگونه است که این دولت، ناگهان منویات رهبری را نصبالعین قرارداده و با انتشار هماهنگ و گسترده یک توصیه آرشیوی از رهبری در خصوص لزوم جلوگیری از مصرف مسرفانه بنزین، همه چیز را گردن ایشان میاندازد؟
چطور میتوان پذیرفت که گروههای تجزیهطلب مسلح که در شرایط آرام و عادی کشور، ناامنی میآفرینند، در فتنه آبانماه دست از پا خطا نکنند؟ آیا از جانب شبکه نفوذ با برخی دولتهای طرف مذاکره نظیر انگلیس، توافقی بوده که صرفا گروههای مشخصی وارد عمل شوند و باقی جریانهای ضدانقلاب اقدامی نکنند؟
چگونه باید سخنرانی فتنهانگیز و تفرقه افکن روحانی در یزد را تنها چهار روز پیش از اجرای فتنه بنزینی هضم کرد؟ و چرا شهر همیشه آرام یزد در این اغتشاشات به یکی از مراکز اصلی خشونت تبدیل شد؟
چرا طرح بنزینی پیوست رسانهای امنیتی نداشت و نه افکار عمومی اقناع شد و نه هیچ حفاظتی از پمپبنزینها به عمل آمد؟ و...
فارغ از حمایت صریح رئیس وقت سیا از یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری و ابراز امیدواری برای پیروزی وی، پیش از این حمایت گسترده رسانه نیابتی و آشوبساز آمدنیوز را از روحانی شاهد بودیم و اینک آشوب نیابتی را در سطح کشور مشاهده نمودیم.
آشوبی هوشمند و هدفمند که برای امتیازگیری از رهبری و در مضیقهی مذاکره و معامله گذاشتن کشور طراحی و عملیاتی شد تا این گزاره را در افکار عمومی تثبیت کند که «اگر معیشت نباشد امنیت هم نخواهد بود و برای حفظ و اتقای این دو چارهای جز مذاکره و معامله مجدد با آمریکا برای رفع تحریمها نیست» و به همین جهت است که میبینیم حکیم انقلاب بدون اشاره به شیوه خائنانه «اجرای دولت» و با حمایت از کلیت «تصمیم سران» درخصوص اصل هدفمندی، ابتدا آشوب را کنترل و سرکوب کردند، و سپس در اولین سخنرانی بعد از فتنه، در جمع تولیدکنندگان، با خط بطلان کشیدن بر ادعای گشایش اقتصادی از قِبل مذاکره، و تأکید بر پابرجایی تحریمها و لزوم تکیه بر توان داخلی، تزویر شبکه نفاق را منکوب نمودند.