اواخر دولت دوم بوش، تهدید علیه ایران به اوج رسیده بود. بوش حمله به افغانستان و عراق را در کارنامه داشت و جنگ ۳۳ روزه نیز با مدیریت آمریکا به وقوع پیوست.
ادبیات «همه گزینهها روی میز است» به تهدید رسمی و دولتی «انگشت ما روی ماشه است» تبدیل شده بود.
در این شرایط حساس، رییسجمهور وقت همسو با رهبر انقلاب تهدید را با تهدید جواب داد: «اگر انگشتی علیه ایران روی ماشه رود، دست را از بازو قطع میکنیم».
بوشِ جنگ طلب و مجری طرح خاورمیانه جدید رفت و هیچ غلطی هم نکرد.
اخیرا اما احمدینژاد در میان گمانهزنی رسانهای حمله آمریکا به ایران، در نامه به روحانی و با تمسک به دیپلماسی التماسی، در پیام ضعفی آشکار و وحدت شکن، خواست به هر نحوی شده جلوی جنگ گرفته شود!
در میانه جنگ تحمیلی هم هاشمی و روحانی مجمع موسوم به عقلا را راه انداختند که محور جلسات چگونگی پایان جنگ بود. اقدامی ظاهرا وطن دوستانه و باطنا خائنانه که در میانه نبرد به دلیل پیام ضعف و ماهیت وحدت شکن، با عتاب امام تعطیل شد. و این درحالی بود که آن روز جنگ در جریان بود و امروز تنها یک گمانهزنی درخصوص احتمال آغاز جنگ است.
و اینجاست که باید گفت «هاشمی زنده است، چون احمدینژاد زنده است».
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.