احمد قدیری

احمد قدیری

پرودگارم! توفیق ده جز برای تو ننویسم و جز تو ملاک و معیاری بر ارزش گذاری نگاشته هایم نداشته باشم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۵۱ مطلب با موضوع «فرهنگ» ثبت شده است

عراق عزیز

وقتی می‌دانی هدف از #فتنه_بصره آن هم پس از حمله به #زوار_عراقی امام هشتم و سم‌پاشی فضا در دو کشور، به‌هم‌زدن روابط ویژه ایرانیان و عراقی‌ها خصوصا در قیام #اربعین است، باید دست به کار شوی و با هشتک #عراق_عزیز، محبت و سخاوت برادران عراقی‌ات در اربعین را به زبان‌های مختلف روایت کنی.


آل سعود و عوامل ایرانی و عراقی‌اش آرزوی تخریب روابط ایران و عراق را به گور خواهند برد. محبت و کرامت #عراق_عزیز را در #اربعین خواهید دید، بی‌آنکه هیچ بدیلی در جهان داشته باشد...


The House of Saud and its agents in Iran and Iraq will be buried with their wish to see relations between these two nations destroyed. What they will see are pure love and dignity of #dear_Iraq in #Arbaeen which has no par around the world...


سیذهب آل سعود و عملائه الایرانیین و العراقیین بأمل قطع علاقات إیران و العراق الی مقابرهم، و سترون حب و کرامة #العراق_العزیز فی #الاربعین، دون أی بدیل فی العالم...

ریشه های اسلام ستیزی در غرب

پیروزی انقلاب اسلامی از یک سو، و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و به تبع آن پایان جنگ سرد (1989) از سوی دیگر، سبب شد تا در دستگاه سیاست خارجی ایالات متحده، اسلام، به جای کمونیسم و خاورمیانه به جای شوروی، تهدیدی برای منافع نامشروع این کشور تلقی شود. جنگ تحمیلی علیه ایران، اقدامات براندازانه، تحریم ها و فعالیت های گسترده در رابطه با «اسلام ستیزی» نیز ناشی از همین تحولات بین المللی و احساس خطر آمریکا به عنوان سردمدار استکبار جهانی از «بیداری اسلامی» است. از این رو برای جلوگیری از صدور انقلاب و بیداری ملت ها و در نتیجه استقلال و نفی سلطه توسط آنها، فاز اول پروژه اسلام ستیزی پس از انقلاب آغاز شد و تالیف کتاب «آیات شیطانی» توسط سلمان رشدی در 1367، نیز در این راستا بود که با حکم تاریخی امام خمینی(ره) (25 بهمن 67) مواجه شد.

اما با ورود به هزاره سوم میلادی و روی کار آمدن رئیس جمهور نومحافظ کار، جرج بوش، در انتخابات سال2000، و در راستای اجرای سیاست های خاورمیانه ای جدید و نقشه راه، فاز دوم پروژه اسلام ستیزی با حادثه 11سپتامبر 2001 کلید خورد و با انتصاب آن به «القاعده» به عنوان مسلمانان ساکن در خاورمیانه، حمله به افغانستان (2001) و سپس عراق (2003) مشروعیت یافت. از این رو در سال های اخیر هجمه عظیم تبلیغات و عملیات روانی علیه اسلام، و تلاش گسترده غرب مبنی بر «اسلام هراسی» علاوه بر مشروعیت بخشیدن به فعالیت های نظامی در خاورمیانه و تداوم حضور در آن و نیز دریافت مجوز جنگ های آتی از افکار عمومی برای حمله به سایر کشورهای اسلامی هدف دیگری را نیز دنبال می کند و آن جلوگیری از روند رو به رشد اسلام گرایی خصوصا در کشورهای اروپای غربی است. چنانچه دین اسلام به عنوان تنها مکتب سعادت بشری در 15سال اخیر با رشد 235درصدی در دنیا مواجه بوده و هم اکنون 57میلیون از جمعیت یک میلیارد و 600میلیون نفری مسلمانان، در اروپا زندگی می کنند که به گفته محققان در صورت ادامه این روند، اروپا در 50 سال آینده قاره ای مسلمان نشین خواهد شد.

بنابراین، کشورهای اروپایی و آمریکا سعی دارند تا با مخدوش نشان دادن چهره اسلام و عناصر آن مانند: پیامبر(ص)، قرآن و مسلمانان؛ نه تنها از فروپاشی تمدن سست بنیان غرب جلوگیری کنند که مقدمات روانی جنگ جهانی پیش رو (موسوم به جنگ جهانی چهارم) را که هانتینگتون وقوع آن را پیش بینی و از آن به «برخورد تمدن ها» یادکرده است، نیز فراهم آورند. آنچه قابل توجه است آنکه در این طرح نیز تقریبا همه کشورهای اروپایی قرارگرفته اند تا هزینه های سیاسی- اقتصادی ناشی از اهانت ها، بر تعداد کشورهای هتاک تقسیم شود و امکان تحریم طولانی مدت کالاهای کشورهای اهانت شده به دلیل تعداد آن عملاغیرممکن شود.

نکته مهمی که در تدوین فاز جدید پروژه اسلام ستیزی وجود دارد این است که صهیونیسم بین المللی سعی در «کیش و مات» کردن مسلمانان در برابر این توطئه ها دارد؛ چنانچه اگر بخواهیم حکم امام(ره) نسبت به سلمان رشدی را تسری دهیم، عملا آب به آسیاب دشمن ریخته ایم و ادعای آنان را تصدیق کرده ایم؛ و اگر نسبت به این اهانت ها منفعلانه برخورد کنیم، با سکوتمان تبلیغات دشمن را تایید کرده ایم. پس بهترین راهی که جمعیت یک میلیارد و 600 میلیونی مسلمان می تواند انجام دهد، اعتراض های پی درپی، مبارزات فرهنگی و تحریم کالاهای کشورهای هتاک است. همچنین باید گوش به فرمان رهبر انقلاب بود و مواظب باشیم تا نسبت به صلح حسنی (مقام معظم رهبری) و قیام حسینی (امام خمینی) در مواجهه با این هتاکی ها شبهه ای به خود راه ندهیم.

شماره 19062 به تاریخ 29/1/87، صفحه 12 (دریچه)

magiran.com/npview.asp?ID=1603407

 

صفرهای اسکناس

سال گذشته شاهد نامه رئیس جمهور به شورای عالی پول و اعتبار مبنی بر بررسی حذف صفرهای ریال بودیم و پیشنهاد اولیه آن بود تا سه صفر از انتهای عدد مندرج در اسکناس ها به صورت کم رنگ نوشته شود تا در مرد م آمادگی دیدن اسکانس های 10000، 20000 و 50000 ریالی به صورت 10، 20 و 50 ریال، به وجود آید.

در جامعه ما که از هر پدیده ای برای گران فروشی استفاده می شود بهانه و عاملی برای توهم تورم و گرانی وجود نداشته باشد. نظر به محاسن این کار و تجربه دو کشور همسایه، افغانستان و ترکیه به ترتیب در حذف 3 و 6 صفر از واحد پولشان؛ توصیه می شود تا:

اولاً حال که بنا به تغییر اسکناس و تقبل هزینه آن است، عکس پشت اسکناس 1000 ریالی که تصویری از «مسجد القبه» است و اشتباهاً در اثر تبلیغات گسترده و جهانی صهیونیست ها به جای «مسجدالاقصی» انگاشته می شود، اصلاح شود.

ثانیاً: هر چهار صفر برداشته شود، تا 1 ریال ارزشی تقریباً معادل یک دلار پیدا کند که بهتر است بدین صورت عمل شود: مانند بسیاری از کشورها که از واحد پول دو نرخی استفاده می کنند، ما هم ریال و تومان را در کنار هم به کار گیریم.

به این صورت که تومان را با قیمت عرفی آن حفظ کرده و رسمیت بخشیم. و اسکناس ها و مسکوکاتی که کمتر از 10000 ریال اند را با تومان قیمت گذاری کنیم.

به این ترتیب اولاً راه برای برداشتن صفر دیگرِ اسکناس، (صفر چهارم) باز می شود. ثانیاً معیار و میزانی که «تومان» است و در تغییرات، ثابت مانده، برای هضم تغییر شکل پول، وجود خواهد داشت.

به طور مثال اکنون اسکناس سبز 10000 ریالی که عرفاً از آن به هزار تومانی تعبیر می شود به این صورت درآید که با حذف چهار صفر، و ده هزار برابر کردن ارزش ریال، هر 10000 ریال به 1 ریال تغییر شکل -و نه ارزش- می دهد که عملاً معادل 1000 تومان خواهد بود.

برای مقادیر کمتر از 10000 ریال کنونی نیز واحد دوم (تومان) به صورت رسمی-و نه عرفی- درج شود. به طوری که اسکناس 1000 ریالی کنونی، 100 تومان و سکه 500 ریالی 50 تومان شود. 

بدین صورت اگر قیمت کالایی به عنوان مثال اکنون 55000 ریال باشد، آن موقع با این تغییرات رسماً پنج ریال و پانصد تومان، و عرفاً 5500 تومان خواهد بود.

شماره 19085 به تاریخ 25/2/87، صفحه 6 (اقتصادی) 

magiran.com/npview.asp?ID=1620990

 

ایران و جنگ سرد جدید

1- به دلیل افزایش نفوذ ایران در منطقه و دگردیسی خاورمیانه و کشورهایی چون عراق، ترکیه، افغانستان و لبنان؛ و به تبع آن کوتاه شدن دست آمریکا از منطقه و نیز به جهت انحراف افکار عمومی مردم جهان و خصوصاً آمریکا در آستانه انتخابات ریاست جمهوری از ناکامی های اشغال عراق و تحمیل هزینه 3000 میلیارد دلاری بر مردم این کشور؛ تلاش برای دست یابی به منطقه گازخیز قفقاز جنوبی را(1)، می توان در کنار سایر دلایل نظیر نزدیکی به مرزهای روسیه و سود حاصل از فروش سلاح به کشورهای منطقه توسط پنتاگون؛ از اهداف آمریکا در پشت نقاب «ساکاشویلی» دانست.

2- جای شک نیست که علی رغم میل جمهوری اسلامی ایران مبنی بر عدم وقوع جنگ در منطقه که تماماً توسط آمریکا و اسرائیل طراحی می شود(2)، آنچه تاکنون در این رابطه اتفاق افتاده به سود ایران تمام شده و از دلایل آن می توان به دوری روسیه از غرب و در نتیجه نزدیکی به ایران، بی اعتباری بیشتر ایالات متحده مبنی بر عدم التزام به حمایت از هم پیمانان در مواقع نیاز و نیز انحراف مسیر تبلیغاتی دشمن از فعالیت های صلح آمیز هسته ای ایران به جنگ گرجستان و تبعات آن؛ اشاره نمود.

3- مناقشه روسیه و غرب که یادآور دوران جنگ سرد است، تاکنون (که فقط حدود دو ماه از آغاز آن گذشته) هزینه های زیادی را برای مسکو درپی داشته(3). با این حال حرکت سریع و زیرکانه روسیه در دفاع از اوستیای جنوبی(4)، معادله موردنظر «برد-باخت» آمریکا را به «باخت -باخت» و به ضرر هر دو کشور آمریکا و روسیه مبدل کرده که تجهیز سوریه به سامانه دفاع موشکی در برابر اسرائیل و ایجاد پایگاه نظامی از دلایل آن است(5). نکته قابل توجه که هدف نگارش این مقاله می باشد این است که، خلاف نظر سایرین که معتقدند ادامه تنش میان روسیه و غرب همچنان به نفع ایران خواهد بود؛ به عقیده نگارنده، واشنگتن گذشته از وقوف یا عدم وقوف به عکس العمل مسکو نسبت به حمله گرجستان به اوستیای جنوبی) در صدد است با فرصت سازی و بهره برداری از این چالش، معادله مذکور را به «برد-برد» میان روسیه و آمریکا، علیه ایران مبدل سازد. چنانچه به غیر از جمهوری اسلامی ایران که استراتژی اش را بر پایه ایدئولوژی شیعی پایه ریزی نموده است، رفتار سیاسی کشورها منطبق بر «منافع ملی» و «منافع حیاتی»شان می باشد که روسیه هم از این قاعده مستثنا نیست. از این رو این احتمال وجود دارد که با بالابردن تنش ها و افزایش فشار بر مسکو از طریق تحریم های غیرمصوب، محاصره نظامی و حتی درگیری خفیف با ناتو، آمریکا با افزودن «چماق» به «هویج»های قدیم و جدید خود، و سپس با ارائه بسته پیشنهادی به روسیه شامل بازگشت اوضاع به حالت سابق و لغو تحریم ها و ضمیمه آن با سایر مشوق ها، و تهدید ضمنی به ادامه درگیری ها در صورت ممانعت از پذیرش آن؛ بر سر برنامه هسته ای ایران با روسیه معامله نماید. در این صورت این معامله مسلماً در ازای رای مثبت مسکو به تحریم ایران در شورای امنیت سازمان ملل نخواهد بود، چرا که تا بوده چنین بوده(6). بلکه فراتر از آن و به احتمال زیاد در ازای شراکت روسیه با آمریکا و عدم رای منفی و حتی رای مثبت این کشور در شورای امنیت در محکومیت ایران و حمله به کشورمان خواهد بود.

 

پاورقی:

1- زبیگنیو برژینسکی: گرجستان برای آمریکا دسترسی به نفت و گاز جمهوری آذربایجان، دریای خزر و آسیای مرکزی را میسر می سازد.

2- چنانچه 1000 کارشناس نظامی اسرائیلی در آماده سازی نیروهای گرجستان برای حمله به پایتخت اوستیا نقش داشته اند و دو وزیر دفاع و امور صلح در گرجستان یهودی می باشند. همچنین سخنگوی ارتش روسیه از کشف و ضبط یک زرادخانه بزرگ سلاح های ساخت آمریکا در شهر «سناکی» در غرب گرجستان خبر داد.

3- از جمله: توقف مذاکرات راهبردی اروپا با روسیه، قطع رسمی روابط دیپلماتیک گرجستان با روسیه، فرستادن ناو به دریای سیاه توسط ناتو، اعلام تجدید نظر استرالیا مبنی بر فروش اورانیوم و کیک زرد به مسکو و نیز محکومیت روسیه توسط بوش در مجمع عمومی سازمان ملل.

4- هراس افکنی میان جمهوری های سابق شوروی مبنی بر عدم پیوست به ناتو و عدم پذیرش طرح سپر موشکی، از مهمترین انگیزه های مسکو برای درگیری با تفلیس است چنانچه اگر اوکراین و گرجستان نیز به پیمان ناتو بپیوندند، روسیه از جانب مرز غربی خود تقریباً محاصره خواهد شد.

5- احتمال فروش موشک های اس-300 به ایران و حمایت صریح تر از برنامه فضایی و هسته ای کشورمان در همین راستا است.

6- در آخرین روز ریاست جمهوری آقای پوتین، این کشور با امضای وی به جمع کشورهای تحریم کننده ایران پیوست.

شماره 19203 به تاریخ 21/7/87، صفحه 12 (سیاسی)

magiran.com/npview.asp?ID=1718392

 

آفت امر به معروف و نهی از منکر در جامعه امروز

از آنجایی که مقدار حساسیت مردم نسبت به جامعه، رابطه مستقیم با خلق و خوی انقلابی دارد، و نظر به اندیشه شهید آیت الله دکتر بهشتی مبنی بر اینکه: انقلاب وقتی مرده است که مردم نسبت به یک دیگر بی تفاوت شوند و با توجه به اینکه «امر به معروف و نهی از منکر» میزان و معیاری است برای سنجش حساسیت؛ از مقدار عمل به این  دو واجب، می توان به درجه انقلابی بودن و هوشیاری افراد پی برد.

اکنون در جامعه ما، بارزترین معضل عاملان آن، عدم توجه به قیدها و تبصره ها و مهمترین مشکل کسانی که از این کار شانه خالی می کنند، درست نشناختن این مهم است به نحوی که آفت امر به معروف «به من چه مربوط» و آفت نهی از منکر «مملکت پلیس دارد» است.

به عقیده شهید مطهری، این دو فرع از فروع ده گانه دین (امر به معروف و نهی از منکر) مهمترین فروع و ضامن بقای سایر واجبات است و به همین دلیل است که امیر مومنان علی(ع) می فرمایند: همه کارهای خوب و جهاد در راه خدا، در برابر امر به معروف و نهی از منکر چون قطره ایست در دریای عمیق. و نیز: امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید وگرنه اشرار بر شما مسلط می شوند. هشداری که به دلیل کم توجهی به آن، شاید اکنون تاحدی به حقیقت پیوسته باشد.

شماره 19508 به تاریخ 19/8/88، صفحه 6 (معارف)

magiran.com/npview.asp?ID=1981961


 انتخابات مجلس و امنیت کشور

آنچه در سخنان مقام معظم رهبری درخطبه نماز عید مشهود بود، نگرانی از چالشی است که انتخابات مجلس پیش رو می تواند برای امنیت کشور در برداشته باشد و دراین مطلب تلاش برتبار شناسی آن هشدار است.

1- مسلماً وقتی دو واژه «انتخابات» و «امنیت» درکنار هم می آید، اذهان خواسته و ناخواسته متوجه حواشی بعد از انتخابات 88 می شوند و اینکه چگونه منافع دشمنان بیرونی و خواص آلوده با هم گره می خورد و کینه توزان و نیز فریب خوردگان داخلی نقش پیاده نظام پروژه تقلب در انتخابات (گام اول براندازی) را برعهده می گیرند. در بررسی این واقعه و علل و «عوامل» آن سخن ها گفته و قلم ها زده شده و لازم به تکرار آن نیست. ضمن اینکه روشنگری های صورت گرفته از دو سال گذشته تاکنون و ان شاءالله تا اسفند 90 و ما بعد آن، به نظر می رسد جایی برای تکرار این سیاست نخ نما شده باقی نمی گذارد و دیگر خیز برداشتن رسانه ای دشمنان و پادوهای داخلی آنان بر تهدید «تحریم» و تهمت «تقلب» و در نتیجه ایجاد زمینه ذهنی برای زیر سوال بردن نتیجه و دست آوردهای انتخابات اثر و جایگاهی نخواهد داشت. چرا که اثر آن واکسیناسیون سیاسی هنوز پا برجاست و البته احتیاط شرط عقل، و غفت موجب ندامت است.

2- خود مشغولی مسئولان، توجه حواس کاندیداهای آتی (نمایندگان و مدیران فعلی) به حوزه های انتخابیه مدنظر، نمایش های سیاسی عوام پسند و تخصیص نا بجا و بعضاً غیر ضروری منابع مالی به حوزه های انتخابیه، آن هم بدون در نظر گرفتن اولویت ها، خطری جدی است که اقتصاد کشور را تهدید می کند و با توجه به سایه سنگین تحریم ها، امنیت اقتصادی کشور را نشانه رفته است. در این زمینه لازم است دولت محترم بسیار زودتر از موعد مقرر لایحه بودجه سال 91 را تقدیم مجلس کند تا هم لایحه دولت و هم تغییرات مجلس، فرصت نظارت عمومی را پیدا کند و خدایی نکرده نمایندگان محترم «ضیق» وقت را بهانه سهل انگاری نکنند و تعطیلات نوروز فرصت نقد را از مصوبه سلب نکند، دراین میان صدا و سیما به عنوان رسانه ای که بالاترین ضریب نفوذ را میان مردم دارد نقش بسیار مهمی را می تواند درکنترل اعمال خلاف مصلحت درمقوله بودجه داشته باشد.

3- زد و خوردهای جناح های مختلف و سران کشور که با نزدیکی به موعد انتخابات قاعدتاً بیشتر هم خواهد شد، علاوه بر اینکه موجب سلب اعتماد عمومی و دلسردی مردم می شود،خطر بزرگی را پیش روی کشور قرار می دهد که با ذکر یک نمونه عینی شرح آن خواهد گذشت.

سال 59 و در زمان ریاست جمهوری بنی صدر درحالی که شهیدان رجایی و بهشتی، نخست وزیر و رئیس دستگاه قضای وقت بودند، حضرت امام با علمی که به خائن بودن طیف بنی صدر و خادم بودن همراهان رجایی و بهشتی داشتند، با این حال توصیه مدام و موکدشان وحدت و همدلی میان مردم و خصوصاً مسئولان بود. بله، وحدت و همدلی با یکدیگر و سکوت در مقابل خائنی به نام ابوالحسن بنی صدر. درنگاه اول شاید این سخن قابل هضم نباشد، اما وقتی عنصر خارجی آن روزگار، یعنی رژیم بعث عراق و تحرکات مرزی صدام را به عنوان مولفه ای دراین معادله درنظر بگیریم، آن هنگام دیگر تردیدی در درستی توصیه های امام نمی ماند. صدامیان که انقلاب، تبعات و نیز حوادث تلخ و دشمن ساخته آن را سبب ضعف کشور دیده بودند، با مشاهده اختلافات به وجود آمده در بالاترین سطوح نظام، مهر تصویب بر ایده پلید خود زدند و علیه کشور آتشی برافروختند که تر و خشک را با هم می بلعید.

حتی در نمونه ای دیگر و در بحبوحه جنگ تحمیلی، آیت الله خامنه ای، رئیس جمهور وقت، به توصیه امام حاضر به حضور مجدد میرحسین موسوی برمسند نخست وزیری شدند. چرا که تغییر نخست وزیر و کولی بازی هایی که درشکست امروزه از موسوی دیدیم، آن روز بسیار برای کشورگرانتر می بود و معلوم نبود که آن زمان و در شرایط شکننده بتوانیم هم زمان از پس جبهه کفر خارجی و جبهه نفاق داخلی برآییم.

اینک خاورمیانه آبستن حوادث عجیبی است و به قول آقا «دنیای اسلام هم در این ماه های اخیر، حوادث بزرگی را دارد از سر می گذراند»، درحالی که دولت های تغییر یافته و حکومت های تازه برافراشته، به ایران نظام برخاسته از انقلاب اسلامی، به عنوان یک مدل قابل الگو گیری می نگرند، نباید با وجود و مخصوصاً بروز اختلافات، دلسردی از این رویکرد را سبب شد. امروز قدرت های استکباری با توجه به سرعت بالای ایران در دستیابی به فناوری های نوین و افزایش اقتدار منطقه ای، خود را آماده قماری بزرگ در برخورد با ایران می کنند: «یا امروز یا هیچ وقت». ائتلاف بزرگ کشورهای غربی و عربی وتدارک برخورد نظامی - در صورت شکست پروژه براندازی- با سوریه مطابق الگوی جنگ 33روزه طراحی شده:«اول متحدان ایران سپس ایران بدون متحد». اظهارات اخیر رئیس جمهور عیاش و سبک سر فرانسه نیز ترجمه فرانسوی سخنان سران آمریکا و اسرائیل است؛ از تحریم های به خیال خودشان «فلج کننده» آمریکا گرفته تا بزرگ ترین مانور عمومی تاریخ رژیم صهیونیستی. آیا مجموعه دولت، مجلس، قوه مقننه و شهرداری از وضعیت امروز بی اطلاع اند؟«هر که مالک تر، ساکت تر». 

شماره 20020 به تاریخ 20/6/90، صفحه 12 (سیاسی) 

magiran.com/npview.asp?ID=2354410


* دریافت فایل PDF متن فوق: bayanbox.ir/info/1130172531393668113

 ** دو مقاله نیز از اینجانب در سنین چهارده و پانزده سالگی در صفحه مدرسه کیهان منتشر شد که در این آدرس قابل رؤیت است: ahmadghadiri.ir/post/397

چالش ۲۰۳۰

یک ناظم مریض که در کودکی دچار ۲۰۳۰ زودرس بوده، امراض و عقده هایش را روی چند دانش آموز مدرسه پیاده کرده و نتیجه آن شده که اکنون مشتی روشنفکر نتیجه گرفته اند همان آموزه های محرک را باید به بچه های مردم تعلیم داد! 

چنین موجوداتی هستند این منور الفکرها!


فرزندان پای ماهواره تربیت یافته شما، شاگرد اول های مکتب ۲۰۳۰ و مسائل جنسی هستند؛ باز اگر گمان کردید کم می دانند، مربی خصوصی استخدام کنید. دلیل این همه اصرار در عادی و عمومی کردن آموزه های ۲۰۳۰ برای فرزندان ما چیست؟!


بنا بر آمار رسمی، در ایران سالانه حداقل ۴۲۰۰ نفر بر اثر #سوءمصرف مواد مخدر جان خود را از دست می دهند. 

بنا بر منطق #۲۰۳۰ باید روش #صحیح استعمال مواد مخدر را به همه کودکان آموزش داد تا دیگر شاهد چنین فجایعی نباشیم!

سینما و سیاست

رئیس سابق موساد در مصاحبه‌ اخیرش فاش کرده است که بنیامین نتانیاهو در سال ٢٠١١ به نیروهای نظامی اسرائیل دستور داده بود آماده حمله به اهدافی در ایران شوند.

bbc.in/2H6L6BC

این را بگذارید در کنار جنجال خلق الساعه رسانه های صهیونیستی آمریکا در «کشف» پیش بینی تمدن مایا در پایان یافتن جهان در سال ۲۰۱۲. موضوعی که هدفی جز مقدر و محتوم جلوه دادن وقوع جنگ را برای افکار عمومی جهان نداشت.

تولید فیلم سینمایی «۲۰۱۲» (محصول ۲۰۰۹ شرکت سنتروپلیس) و مستندهای «نوستاراداموس ۲۰۱۲» (محصول ۲۰۰۹ شبکه هیستوری چنل، متعلق به شرکت های هرست کورپوریشن و والت دیزنی) و «۲۰۱۲: شمارش معکوس تا آرماگدون» (محصول ۲۰۰۴ شبکه نشنال جئوگرافیک، متعلق به کمپانی فاکس قرن ۲۱) در همین چارچوب قابل ارزیابی است. 

لازم به ذکر آنکه هالیوود در اقدام مشابه دیگری نیز فیلم ضد ایرانی «۳۰۰» (محصول ۲۰۰۶ شرکت لجندری پیکچرز) را تولید کرد تا با وحشی و بربر نشان دادن ایرانیان، طرح نئوکان ها در حمله به ایران در سال پایانی دولت دوم بوش را هموار نماید.

فیلشاه

پیام یکی از مخاطبان کانال در خصوص انیمیشن فیلشاه و پاسخ اینجانب:


✉️ سلام آقای قدیری

نکاتی در مورد این کارتون:

۱. تصویر زمینه این عکس رو نگاه کنید، شما رو یاد نماد اصلی والت دیزنی در آغاز ساخته هایش نمیندازد؟

۲. اسم فیلم شیرشا... ببخشید فیل شاهه! :)

۳. زرافه، گورخر، آهو، ساحل و دریا تماما الگوبرداری از انیمیشن ماداگاسکار (madagascar) هست!

۴. فیل، شباهت عجیبی به فیلی که در کارتون هورتون (horton) است دارد!

۵. موش کوچولو هم اگر نگیم دقیقا (برخلاف موارد بالا که دقیقا شبیه هستند) ولی ۸۰ درصد شبیه کارتون موش سرآشپز (ratatouille) است!

۶. تنها ابتکار و خلاقیت به کار رفته در این انیمشن شخصیت آدم فیلم است!

۷. باید از انیمشن سازان آمریکایی سپاس گزار باشیم وگرنه ما نمیتوانستیم چهره دیگری برای حیوانات متصوّر باشیم...

۸. البته همین که توانستیم انیمشینی با کیفیت نسبتا مطلوب تولید کنیم و باب تولید انبوه در این ژانر رو وارد ایران کنیم پیشرفت قابل توجهی است و جای تشکر و دست مریزاد برای دست اندرکاران دارد ولی حیف که ما ایرانیها قوه تخیلمون خاموشه و فقط بلدیم اجزا رو سرِهم کنیم نه اینکه اجزا رو خلق کنیم.

۹. تمام سخنان گفته شده فقط با مشاهده پوستر کارتون است و در اسرع وقت حتما محتوای انیمیشن را نیز میبینم.


✉️ سلام

انیمیشن رو دیدم.

بخشی از موارد ذکر شده از سر تقلید است و برخی نیز به دلیل ناچاری. یعنی به هر حال مناطق استوایی به هم شبیه است و کارگردان تقصیری ندارد. مثل شباهت تقریبا همه فیلم های وسترن، جنگی و عشق و عاشقی به یکدیگر.

ضمن اینکه در هالیوود تاکنون ده ها کار با موضوع حیوانات و فضای جنگل ساخته شده، فیلشاه هر طور ساخته می شد، ناگزیر به کاری شبیه می شد.

به هر حال چند نکته شاخص در کار وجود دارد که قابل ذکر است:

۱. کیفیت ساخت نسبتا بالایی داشت.

۲. توالی حوادث بسیار بود که به دلیل نیاز به طراحی صحنه و فضاهای متعدد، کار را برای عوامل سازنده بسیار سخت می کرد. البته همین حسن را نیز می توان از زاویه ای دیگر چنین تعبیر کرد که تا حدی خط سیر داستانی با اخلال مواجه شده بود. به نظرم یک سریال چند قسمتی بوده که فعلا نسخه سینمایی اش اکران شده.

۳. تاحدودی برخی کاراکترها شبیه نمونه های خارجی بوده که ظن تقلیدی بودن آن را تقویت می کند که البته توضیح دادم.

به هر حال کار فاخری است و حتما ارزش دیدن دارد.

جناب آقای دهباشی! همینکه من و شمای نوعی قضاوت و گلایه می کنیم که به نام سال عمل نشده، یعنی این نام گذاری در دغدغه سازی برای افکار عمومی موفق بوده است.

#آفتاب_آمد_دلیل_آفتاب

فروشگاه های بزرگ در ایران هیچ گاه نفهیدند چه موسیقی ای را باید به عنوان موسیقی متن خرید پخش کنند. هرچقدر در فروشگاه های کوچک و بزرگ اروپایی و آمریکایی، یا سکوت حاکم است و یا ملودی ای آرام در جریان، اینجا غرب زدگان ما موسیقی هایی با ضرب آهنگ های تند و گوشخراش پخش می کنند. وقتی هم که سراغ اتاق پخش را می گیری که تذکر دهی «لطفا فقط اندکی صدایش را کم کنید» با کارگری مواجه می شوی که پشت میز نگهبانی یا اعلان نشسته و در انتخاب و پخش اختیار تام دارد و آن روز و آن لحظه «حال کرده» همان را بگذارد. و هیچ جای تعجب نیست اگر بلافاصله بعد از یک موزیک ضربی و اعصاب خرد کن، یک موزیک غم و غصه و البته بازهم اعصاب خرد کن پخش گردد! در هر حال و بالاجبار، اسیر فهم نارس این افراد از تقلای تقلید غرب موهوم و ذهنی شان هستیم.

شناسنامه فیلم:

مارمولک فیلمی است به نویسندگی پیمان قاسم خانی، کارگردانی کمال تبریزی و تهیه کنندگی منوچهر محمدی، با بازی متفاوت و درخشان پرویز پرستویی که در سال 1383 در 115 دقیقه اکران شد و در مدتی اندک، فروشی 1.5 میلیاردی را تجربه کرد. این فیلم اکران کوتاهی را تجربه نمود و به دلیل حواشی به وجود آمده حین اکران توقیف شد.

مارمولک در 22مین جشنواره فیلم فجر (برگزار شده در بهمن 1382) خوش درخشید آنچنانکه علاوه بر نائل آمدن به «فیلم برگزیده تماشاگران» و نیز «جایزه ویژه هیأت داوران» به پرویز پرستویی، سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه را نیز به خود اختصاص داد.


خلاصه داستان:

رضا مثقالی معروف به رضا مارمولک (با نقش آفرینی پرویز پرستویی)، دزد سابقه‌داری است که در آخرین فقره، حین سرقت دستگیر و راهی زندان شده است. رئیس زندان، آقای مجاور (برگرفته از نام و شخصیت بازرس ژاور در داستان بینوایان) فردی است مذهبی، سختگیر و انعطاف‌ناپذیر. او عقیده دارد زندانیان را باید با رفتارهای سخت گیرانه از آنچه به آن خو گرفته اند دور نمود و به زور هم که شده راهی بهشت نمود. رضا که از سخت گیری های مجاور به سطوح آمده با خوردن چند قرص خودکشی می کند که منجر به انتقال وی به بیمارستان خارج از زندان می‌گردد. در آنجا پس از آشنایی با یک روحانی بستری اهل دل، لباس وی را با رضایت ضمنی او می‌رباید و در لباس روحانیت موفق به فرار از بیمارستان می‌شود. او با مصونیتی که در لباس تازه پیدا کرده به یک روستای مرزی قدم می گذارد تا از این طریق و با گذرنامه جعلی از کشور خارج شود؛ اما با روحانی‌ای که اهالی روستا منتظر آمدن او بودند اشتباه گرفته می‌شود و بالاجبار امامت جماعت مسجد روستا را در مدت زمان انتظار برای آماده شدن گذرنامه جعلی برعهده می گیرد. او با جملات محدودی که از روحانی بیمارستان شنیده مردم را در منابر خود موعظه می‌کند و اعمال خلافکارانه اش به غلط، نیکوکارانه قلمداد می‌شود. به هر حال در روستا مریدان زیادی پیدا می‌کند و خود وی نیز کم‌کم تحت تأثیر موقعیت جدید و تکرار جملات ناصحانه خویش قرار گرفته و شخصیتش تعالی می یابد تا اینکه آقای مجاور، رئیس زندان، که همه جا به دنبال او می‌گشته، به سراغش می‌آید؛ اما او هم دیگر مایل نیست رضا را دستگیر کند.

 

گرته برداری در روایت:

در سال ۱۹۸۹ میلادی یعنی ۱۵ سال قبل از ساخته شدن مارمولک، فیلمی با نام «ما فرشته نیستیم» با مضمون کاملاً یکسان در آمریکا اکران گردیده بود که گویا داستان مارمولک برگرفته از آن است. آنچنانکه در فیلم ما فرشته نیستیم مشاهده می کنیم دو محکوم که از زندان فرار کرده‌اند، مجبور می‌شوند برای عبور از مرز، برای مدتی در یک شهر مرزی نقش کشیشان را بازی کنند و وانمود کردن به کشیش بودن، باعث می‌گردد که در درون متحول شوند.

 

حواشی فیلم و مواضع مسئولین:

کمال تبریزی اخیرا گفته است: «من در چند جلسه که مقام معظم رهبری را دیدم فقط از فیلم تعریف کردند و نتیجه‌گیری که از فیلم کردند این بود که متاسفانه این فیلم از طرف کسانی که باید فهمیده می‌شد، نشد. مشکل به آن‌جا برمی‌گردد که این تسلط نسبت به متون و آثار هنری وجود ندارد. در صورتی‌که مقام معظم رهبری در این زمینه خیلی تسلط دارند، ایشان قبل از این که در این موقعیت باشند این آشنایی و تسلط کافی را نسبت به رمان و آثار هنری داشته‌اند».

همچنین مطابق مندرجات جراید آن روز، موضع رئیس جمهور کنونی (دبیر شورای عالی امنیت ملی وقت) چنین منعکس شده است: «حجت الاسلام و المسلمین دکتر حسن روحانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی بعد از دیدن فیلم مارمولک (اکران خصوصی برای جلب نظر مسئولین بوده) ضمن ابراز تاسف از ساخت و نمایش این فیلم گفت: حتی در رژیم شاه هم که دشمن روحانیت بود، کسی جرأت و جسارت ساخت فیلم موهنی مثل مارمولک را نداشت... وی خطاب به منوچهر محمدی و کمال تبریزی (تهیه کننده و کارگردان فیلم) گفت: توجیهاتی که شما برای مثبت جلوه دادن این فیلم به عمل می آورید، به هیچ وجه قابل قبول نیست و اصولاً ساخت این فیلم کار نادرستی بوده است».


تحلیل و بررسی فیلم:

تمام آنچه در تحلیل فیلم از بعد مکاتب حقوقی به آن نیاز داریم، در نیم ساعت اول و آخر فیلم قابل مشاهده است.

حکایت فیلم مارمولک شباهت زیادی به رمان بینوایانِ ویکتورهوگو دارد. همچنانکه رضا مارمولکِ سارق (ژان والژان) به مدد روحانی بستری در بیمارستان (کشیش کلیسا) از زندان و رئیس بی رحمش مجاور (ژاور) فراری داده می شود. البته دو تفاوت اساسی نیز با بینوایان دارد، اول آنچه رضا مارمولک در بخش پایانی فیلم متحول می شود و در طول داستان، اگرچه شاهد «تلنگر»های معنوی به وی هستیم اما «تحولی» را مشاهده نمی کنیم؛ و دیگر آنکه آقای مجاور، برخلاف ژاور، تغییر رضا را می پذیرد و دچار تضاد و بن بست روحی نمی شود.

فارغ از تحول پایانی و همزمانِ سارق و زندانبان، مجاور به انسان ها دیدی انعطاف ناپذیر دارد که برگرفته از قواعد و قوانین خشک حقوق کیفری موضوعه است؛ آنچنان که خود در عباراتی کلیدی دیدگاهش را بیان می دارد: «استناد من به پرونده است»، «ورودت به جامعه برای جامعه مضر است»، «چند بار زندان افتادی اما اصلاح نشدی»، «فطرت همه پاک است حتی دزد و قانل (به تمسخر)»، «شماها بیمار من هستید و به رژیم روحی نیاز دارید»، «به زور شما را به بهشت می فرستم».

در آن سو اما آنچه از شخصیت رضا برای مخاطب به نمایش در می آید اینکه وی فردی است مغرور، آنچنانکه در برابر انفرادی هایی که مجاور او را مجبور به تحملش می نماید، ناله و التماسی نمی کند. همچنین برای خود اصولی دارد چنانکه دزدی و عرق خوری را در محرم و صفر خط قرمز خود می داند. 

دیگر معرفی داستان از شخصیت رضا، فطرت پاک وی (به عنوان مبنای حقوق فطری و طبیعی) است به طوریکه حاضر می شود برای نجات یک کبوتر گرفتار در سیم خاردارهای زندان، با مجاور شرطی را ببندد که سرِ باخت آن برای رضا، یک هفته انفرادی است.

رضا پس از اقدام به خودکشی از شرایط سختی که مجاور برای او پدید آورده، سر از بیمارستان در می آورد و در آنجا با روحانی خوش طینتی هم اتاق می شود که مشغول مطالعه کتاب «شازده کوچولو» به عنوان نمادی دیگر از فطری گرایی است. روحانی مذکور در برابر اظهار ناامیدی و ناشکری رضا، عبارتی را بیان می دارد که شالوده فکری فیلم را تشکیل می دهد: «به تعداد آدم ها، راه برای رسیدن به خدا هست». جمله ای که روایت گری داستان، موید تحقق آن نسبت به تمام شخصیت های فیلم می باشد، از رضا و مجاور تا زن جاعلِ مدارک و شاغلِ در قهوه خانه و لات های روستای مرزی ای که رضا مارمولک در کسوت روحانی، امام جماعت مسجد آن را برعهده گرفته.

در پایان بخشی از آنچه را از زبان روحانی بیمارستان در خوانش کتاب شازده کوچولو برای رضا مارمولک بیان شد، خاتمه این مقاله قرار می دهیم:

«آدم ها همه چیز را همین طوری حاضر آماده از مغازه ها می خرند، اما چون مغازه ای نیست دوست معامله کند، آدم ها مانده اند بی دوست. تو اگر دوست می خواهی، مرا اهلی کن. پرسید اهلی کردن یعنی چه، گفت یعنی ایجاد علقه کردن و این چیزی است که این روزها فراموش شده. پرسید راهش چیست؟ گفت باید صبور باشی، خیلی صبور».

اِن اللهَ معَ الصابِرین (بیست مرتبه تکرار در قرآن کریم)

بخش اول: ماهواره www.aparat.com/v/6Gtgu

ابتدا در بحث ماهواره باید روشن شود کدام جنبه ماهواره مورد بحث ماست. ماهواره دو بعد دارد بعد سخت افزاری و بعد نرم افزاری آن. افرادی گمان می‌کنند که مشکل ما با بخش سخت افزاری و دیش و رسیور است و بعد این افراد تعجب می‌کنند که چرا عده‌ای از آدم‌های به تعبیر آنها دگم با پیشرفت و علم و تکنولوژی و سخت افزار ماهواره مشکل دارند؟ و برای خود شاهد مثال و دلیل می‌آورند و می‌گویند اولا اکنون عصر فضا و ماهواره است. ثانیا شما افرادی که امروز از ماهواره ایراد می‌گیرید قبلا به ویدیو و قبل تر از آن به سینما خرده می‌گرفتید در حالی که مرور زمان اثبات کرد که این دو پدیده مضر نیستند و خود شما هم نه تنها اکنون مصرف کننده‌ی این‌ها هستید بلکه در این حوزه‌ها  وارد تولید محتوا هم شده اید.

پاسخ این افراد این است که هنگامی که صحبت از عصر ماهواره و فضا میشود، "ماهواره" در این جا بحث اشتراک لفظی است.

آن یکی شیر است اندر بادیه/ وان یکی شیر است اندر بادیه/ آن دگر شیر است کآدم میخورد/ وان دگر شیر است کآدم میخورد!

منظور از ماهواره‌ای که  نمایانگر علم و پیشرفت یک کشور است امثال کاوشگر شاتل است و در کشورمان ایران ماهواره هایی با اسامی مختلف امید، رصد و مصباح به فضا فرستاده می‌شود وگرنه در خرید و نصب دیش ماهواره با چند صد هزار تومان در منازل، رنگ و اثری از پیشرفت و تمدن و علم دیده نمی‌شود.

 

در جواب پرسش دوم باید گفت که اتفاقا این همان چیزی ست که ما می‌گوییم. بحث بر سر ماهواره نیست. مسامحتا از این لفظ استفاده می‌شود. بحث بر سر نرم افزار و محتوایی است که به وسیله‌ی این سخت افزار منتقل می‌شود و شاهد مثال ما هم دقیقا همین بحث ویدیو و سینما است.

آن هنگام هم -در دهه‌ی شصت و اوایل دهه‌ی هفتاد_ که از قبح ویدیو سخن می‌گفتیم مشکل بر سر دستگاه ویدیو نبود بلکه بحث برسر این بود که VHS هایی که در بین افراد جامعه در حال تبادل بود عموما محتوایی ناسالم، غیر اخلاقی و ضد دینی داشت. در قبل انقلاب هم سینما رفتن مربوط به قشر خاصی از جامعه بود چرا که فیلم‌های زمان شاه فیلم‌های مناسبی نبودند و اگر در همان زمان هم قشر اصیل و مذهبی با سینما مخالفت می‌کردند به همین محتوای سینما بر می‌گشت.

 

در خصوص ماهواره، آمار هایی که فعلا در این زمینه در دست است نشان می‌دهد ضریب نفوذ ماهواره در ایران حداقل 60 درصد است و این میزان در شهری مانند تهران به 70 درصد می‌رسد.

حدود 20 هزار شبکه ماهواره‌ای فعال در دنیا وجود دارد که بین 2 تا 3 هزار شبکه‌ی کد نشده رایگان با دیش و رسیور‌های عادی در کشور قابل دریافت است که در این میان حدود 100 شبکه، شبکه پورنوگرافی ست که مشخصا به نمایش اعمال جنسی می‌پردازند و برای انحطاط و انحراف، کافی ست یک فرد احیانا به یکی از این شبکه‌ها متصل شود.

 

باید به این موضوع نیز اشاره کرد که ممکن است گفته شود همین محتوا در اینترنت هم وجود دارد اما باید دقت کنید که فرد برای دسترسی به یک سایت نامناسب ابتدا باید سایت را بشناسد، باید اینترنت پرسرعت و فیلتر شکن در اختیار داشته باشد، آدرس سایت را وارد کند تا مخاطب آن محتوا قرار گیرد اما در بحث ماهواره فرد بعد از نصب دستگاه بدون پرداخت هزینه یا در اختیار داشتن امکانات خاصی و حتی بدون داشتن سواد حداقلی، صرفا با در دست گرفتن کنترل دستگاه، مخاطب شبکه‌های نامناسب قرار می‌گیرد و این سهولت دسترسی و فقدان حریم و  محدودیت است که ماهواره را نسبت به اینترنت خطرناک تر می‌کند.

 

در میان شبکه‌های ماهواره حدود 100 شبکه فارسی زبان وجود دارد که در زمینه‌های مختلف سیاسی، فرهنگی و پخش فیلم فعال هستند. قبلا شبکه "فارسی وان" که زیر مجموعه‌ی شرکت نیوزکورپوریشن است پرمخاطب ترین شبکه‌ی پخش فیلم و سریال فارسی بود که مالکیت آن  در دست روبرت مرداک، فردی با دو تابعیت استرالیایی و آمریکایی  است و متولد شده از مادر یهودی و پدری مسیحی ست که خودش را البته مسیحی معرفی می‌کند. مرداک همچنین مالک شرکت تولید فیلم "فاکس قرن بیستم" است و شبکه‌ی خبری فاکس نیوز که زیر مجموعه‌ی کمپانی نیوزکورپوریشن است، شبکه‌ی خبری اثرگذاری در امریکا و دنیاست و در ضمن شبکه sky  وsky news  هم در مالکیت این شخص هست.

شبکه فارسی وان که پربیننده ترین شبکه پخش فیلم بود تم خیانت را با عادی سازی در دو حوزه‌ی رفتاری کنش و واکنش ترویج می‌کرد.

 

در توضیح این دو حوزه باید بدانیم قبح اعمال از روی مجازات آنها در ذهن متصور می‌شود یعنی عملی که مجازاتش اعدام باشد قبیح تر از عملی ست که مجازاتش شلاق است. در اسلام قبیح ترین عمل که بیشترین و سنگین ترین مجازات را دارد زنای محصنه یا همان خیانت است که مجازات آن سنگسار در نظر گرفته شده است. در شبکه فارسی وان و امثال آن برای قبح شکنی اولا خود فرد به راحتی راجع به عملی که انجام داده صحبت می‌کند (کنش) و بدتر از آن عکس العمل عادی‌ای است که فرد خیانت شده نسبت به خیانت کننده دارد (واکنش). اینگونه است که هنجارها و سازه‌های ذهنی مخاطب نسبت به آن عمل کاملا متلاشی می‌شود و فرو می‌ریزد و نتیجه‌ی فروپاشی قبح ذهنی، فروپاشی قبح عملی و انجام آن عمل خواهد بود.

 

امام علی(ع) در حدیثی می‌فرماید: شما نمی‌توانید مثل من رفتار کنید اما میتوانید مرا یاری کنید با ورع، اجتهاد، عفت و سداد. معنای ورع با تقوا  تفاوت دارد ورع بالاتر از تقواست به این صورت که تقوا پرهیز از گناه، و ورع پرهیز از زمینه‌ی گناه است. پس بهتر است بجای پرهیز از شبکه‌های نامناسب اصلا از ابتدا پای ماهواره را به منازل خود باز نکنیم.

 

در حال حاضر سه شبکه پربیننده در ایران در رتبه اول شبکه GEM هست که به اندازه فارسی وان پرده دری نمی‌کند دومی شبکه مستند "من و تو" وسومی شبکه BBC  فارسی است.

 

اقدامی که فیلم‌های مستهجن می‌کنند این است که درج می‌کنند که تماشای برنامه برای زیر 18 سال توصیه نمی‌شود که مفهوم مخالف این عبارت این است که بالای 18 ساله‌ها می‌توانند ببینند!

در حالی که اولا سن بلوغ در دختران 9 تا 13 سالگی و در پسران 12 تا 15 سالگی است و این 18 سال اساس درستی ندارد. ثانیا فارغ از این ماجرا باید بدانیم تماشای این برنامه‌ها در همه سنین و در هر دو فرد مجرد و متاهل اثرات نامطلوبی دارد و عنوان می‌شود بزرگترین آسیب ماهواره اتفاقا فروپاشی خانواده و بحث خیانت است یعنی اسیب آن گریبانگیر فرد متاهل بالای 18 سال هم هست و ذهن او را هم مورد هدف قرار می‌دهد.

 

در مورد عوامل گرایش افراد به سمت ماهواره چهار عامل اصلی را می‌توان ذکر کرد:

1. تفریح و سرگرمی. اگر فرض کنیم تفریح تنها محدود به تماشای فیلم باشد و باز هم فرض کنیم صدا و سیمای ایران در بین این 20 شبکه هیچ برنامه سرگرم کننده‌ای در شبانه روز ندارد، با وجود این دو فرض غلط، فردی که به بهانه‌ی نبود سرگرمی اقدام به نصب ماهواره میکند چه فرقی دارد با کسی که غذای مورد علاقه اش در رستوران موجود نیست و بنابراین به لجن خواری روی می‌آورد؟

2. اخبار و اطلاعات. افراد ادعا می‌کنند برای زبان آموزی و یا تماشای برنامه‌های مستند، تاریخ، حیات وحش و ... اقدام به نصب ماهواره کرده اند و از قضا این افراد عموما کمترین استفاده را از این محتوا دارند. به وسیله این توجیه خطرناک قشر فرهیخته جامعه مورد هدف قرار می‌گیرند.

3. اعتیاد جنسی. عده‌ای از افراد معتاد به تماشای فیلم‌ها و اعمال جنسی هستند.

4. عقب نیافتادن از سبک زندگی غربی، که بعضا اصرار دارند ان را "سبک زندگی مدرن" بنامند. یعنی غرب زدگی هم علت ماهواره است و هم معلول آن. فردی که این فضا را می‌پسندد به سمت ماهواره می‌رود و بعد از نصب ماهواره با سرعت بیشتری شبیخون فرهنگی غرب را متحمل می‌شود و آن پروسه همواره ادامه دارد.

 

در اینجا باید به نکته‌ی مهمی اشاره کرد و آن اینکه دو پدیده متفاوت وجود دارد: فرهنگ غربی و غرب زدگی.

غرب زدگی شکل هیولایی و کاریکاتوری فرهنگ غربی ست. برای شناخت فرهنگ یک جامعه دو منبع هنری وجود دارد یکی رمان هایی که در آن جامعه نوشته می‌شود و دیگری فیلم و سریال آن جامعه است. مقام معظم رهبری رمان‌های بسیار زیادی مطالعه کرده اند و از آنجایی که بسیاری از رمان نویس‌های برتر جهان روس بودند ایشان بسیار با فرهنگ روسی آشنایی دارند. طوریکه پوتین در مورد ملاقات با مقام معظم رهبری گفته بود رهبر ایران آنچنان از فرهنگ روسیه شناخت داشتند که گویی در خیابان‌های مسکو قدم زده اند.

ازطرف دیگر فیلم‌ها و سریال‌های جوامع هستند، که اگر معکوسشان کنید به فرهنگشان دست پیدا می‌کنید! چرا که ویژگی هنر هفتم آن است که آرزوها و تخیلات افراد را به تصویر می‌کشد. مثلا در کشور هند که مردم با مشکلات شدید جمعیتی، فقر و اختلاف  طبقاتی مواجهند بالیوود به نمایش افراد بسیار ثروتمند می‌پردازد.

یا فیلم‌های ژاپنی، چشم بادامی‌های شان را در انیمیشن‌ها دارای چشمانی بسیار درشت و گرد نشان می‌دهد!

 

موضوع اکثر سریال‌های ایرانی نیز ازدواج، زن دوم، هوو و ... است حال آنکه همه می‌دانیم جوانان برای همان ازدواج اول هم مشکلات زیادی دارند و ما با این فیلم‌ها تصور صحیحی از اوضاع فرهنگی ایران ارایه نمی‌کنیم؛ همچنان که مجرای اتصال و شناخت فرهنگ غرب برای یک ایرانی تماشای فیلم‌های آن‌ها از طریق ماهواره است، و اینجاست که غرب زدگی اتفاق میفتد. یعنی عده‌ای غرب و غربی شدن را از مجرای ماهواره می‌آموزند در حالی که در ماهواره عموما اعمال خاصی از اقشار خاصی به نمایش در می‌آید.

 

ایرانی هایی که با این تصور احمقانه به مغرب زمین سفر می‌کنند به عنوان کثیف ترین اقشار بین غربی‌ها انگشت نما می‌شوند. کسانی که به دنبال ژست جهانی شدن هستند و خود را یک شهروند جهانی می‌دانند باید بدانند فرهنگ غرب شامل سکولاریسم، لیبرالیسم، وجدان کاری، کار و تلاش، نظم و انضباط، مطالعه، احترام کامل به قوانین و مصرف درست و بهینه می‌شود و البته در کنار این‌ها بی بند و باری هایی که در کشورهای مختلف و بین اقشار مختلف با دز متفاوت وجود دارد. چنانچه اولا وضع فرهنگی کشورهای غربی با یکدیگر فرق دارد و ثانیا داخل کشورها هم ایالات، اقشار و گروه‌های جمعیتی مختلف سطوح مختلفی از بی بند و باری را دارند. به عنوان مثال آمریکا در کل به مراتب مذهبی تر از اروپاست. در خود آمریکا وضعیت فرهنگی ایالتی چون یوتا که شدیدا مذهبی است با ایالتی چون کالیفرنیا که مقر هالیوود و ایالتی ساحلی است تفاوت اساسی دارد.

 

تقلید کورکورانه برخی ایرانیان از نقش‌های سینمایی فیلم‌های غربی موجب بروز غرب زدگی در جامعه می‌شود و در نتیجه رفتارهایی بروز می‌کند که حتی در فرهنگ غرب نامناسب شناخته شده است. چنانچه اکنون ایران رتبه‌ی اول یا دوم مصرف لوازم ارایشی در جهان را دارد و دختران آرایش‌های غلیظی حتی در کلاس‌های درس می کنند در حالیکه شما در غرب چنین مسئله‌ای را به این شدت حتی در عروسی‌های شان نمی بینید. میانگین سن ازدواج در ایران از آمریکا پیشی گرفته و آمار طلاق به بحران رسیده. زنان و مردان ایرانی رکورد دار عمل بینی در جهان هستند و زنان و مردان مثلا روشنفکر ما اجازه‌ی تماشای فیلم هایی را به فرزندانشان می دهند که در غرب با منوعیت‌های شدید قانونی و فرهنگی برای کودکان مواجه است.

 

اگر تمام زندگی غرب در آن بی بندوباری خلاصه باشد چگونه غرب فرصت پیشرفت علمی این چنینی را داشته است؟ تبعیت از فرهنگ غربی اگر می‌خواهد انجام شود باید حداقل در جنبه‌های مثبت فرهنگ غرب هم انجام شود. درحالی که می بینیم معایب غرب را با ضریب چند برابر گرفته ایم اما از محاسن کمترین عایدی نداشته ایم. ساعت مفید کاری در آمریکا نزدیک 8 ساعت در روز است و در ایران آمارها بیانگر از چند دقیقه تا نهایتا دو ساعت در روز است. این یعنی در جهان سوم ما فقط ژست غربی می‌گیریم. گاهی ما برای نزدیک شدن به غرب که آن را به اصطلاح جهان متمدن می‌دانیم دست به کارهایی می‌زنیم که تصور می‌کنیم دیگر جهان سومی نیستیم در حالی که همان تقلید بدون تدبیر، دقیقا از جهان سومی بودن ما ناشی می‌شود. چنانچه پیروی از مد و لباس یا انجام خالکوبی‌ها و جراحی‌های صورت که انجام می شود از جهان سومی و سطحی بودن عاملان ناشی می شود.

 

در مطالعه احادیث آخر الزمان دو شخصیت معرفی می‌شود که به عنوان شدیدترین دشمنان امام زمان و حکومتشان مطرح است. یکی از آنها سفیانی و دیگری دجال است. علایمی که برای سفیانی نام برده شده تمثیلی نیست. نشان می‌دهد که سفیانی یک شخص است. نام او الزاما سفیانی نیست و احتمالا مرام و مسلکی شبیه به آل ابو سفیان دارد که می‌تواند شخصیتی حقیقی داشته باشد یعنی یک انسان باشد یا حقوقی باشد یعنی یک سازمان و تشکیلات باشد. اما در مورد دجال علایمی که برایش نام برده اند نشان می‌دهد که قاعدتا نمی‌تواند یک فرد باشد. طبق احادیث، دجال یک یهودی ست با یک چشم که با یک دست قمار بازی، با یک دست غنا، با یک دست زن بارگی و با یک دست لهو و لعب را ترویج می‌کند در آخرالزمان هیچ خانه‌ای از شر او در امان نیست.

اینکه دجال یک انسان باشد واقعا بعید به نظر می‌آید، یک چشم بودن دجال را چه بگوییم تجلی سخت افزاری ماهواره یعنی تلویزیون است و چه بگوییم تشکیلات پشتوانه‌ای شبکه‌های ماهواره ای، فراماسونری ست تفاوتی نمی‌کند. چنانچه در مورد سفیانی، هم می‌توان تشکیلات داعش را تصور کرد و هم می‌تواند مصداق کسی باشد که بیاید و ریاست امور را بدست بگیرد. و البته همه‌ی این‌ها احتمال است، نه تطبیق قطعی.

 

فرهنگ غربی و بخش کاریکاتوری آن غرب زدگی اثرات مخربی در همه‌ی ابعاد زندگی ما داشته و اصولا سبک زندگی مخرب و ویرانگری را به وجود آورده.

در بعد اقتصادی اولا باعث ایجاد فرهنگ اسراف در جامعه شده است. دوم مصرف گرایی، سوم مشخصا مصرف کالاهای خارجی.

در برخی مطالعات مشاهده شده است خانواده‌های آمریکایی، خود کمتر به خرید کالاهای آمریکایی تمایل دارند در حالی که در ایران اگر تحریم اعمال نمی‌شد مردم شدیدا به خرید کالای امریکایی روی می‌آوردند همچنان که اکنون عده‌ای برای خرید برندهای اروپایی سر و دست می‌شکنند.

در حوزه‌ی سیاسی، غربزدگی برای ما براندازی و در بهترین حالت اصلاح طلبی را به ارمغان آورد، جنبش سبز یک جنبش جنسی-سیاسی بود. افرادی که از نظر جنسی احساس سرکوب میکردند به دنبال یک کودتا بودند تا بتوانند شهواتشان را آنطور که فکر می‌کنند غربی‌ها هستند بروز بدهند چراکه در نظام اسلامی چنین امکانی برای آنان فراهم نیست.

مسئله‌ی دیگر این است که ماهواره بستری برای شایعات و شبهات سیاسی و دینی است. شبهه را هر کسی در کمترین زمان می‌تواند طرح کند اما برای پاسخ به آن نیاز به افراد متخصص و زمان مناسب داریم. اصولا وقتی شایعه و شبهه‌ای را در ذهن مخاطب جا دادیم، فرد خود به خود ضد دین یا ضد انقلاب می‌شود و این خود یکی از تبعات سیاسی امنیتی ماهواره است.

خطر امنیتی دیگر ماهواره نیز این است که ضد انقلاب و معاندین نظام شامل منافقین، بهائیان، خانواده‌های اعدامیان، سلطنت طلبان، گروه‌های تجزیه طلب، جنبش سبز، وهابیان و غیره را یکپارچه کرده و با مدیریت واحد تجمیع می‌کند.

در حوزه فرهنگی اجتماعی، فروپاشی خانواده را داریم که گفته شد اثراتش افراد بزرگسال و متاهل را نیز به نابودی می‌کشد. طلاق، بیماری‌های نسل افکنی چون ایدز و هپاتیت، اعتیاد به مواد مخدر که نوع صنعتی آن بلاشک تحفه‌ی فرهنگ غربی است نتیجه رواج ماهواره است. همچنین وقتی شهوترانی برای افراد نهادینه شد این لذت جویی حد و مرز نمی‌شناسد و از سکس به الکل و مواد مخدر تسری می‌یابد.

حتی در حوزه‌ی سلامت، تب فست فودها را داریم که دارای ضرر مسلم است و بیماری‌های مختلف قلبی و عروقی را به عنوان عامل اصلی مرگ و میر سبب می‌شود. سیگار و نوشابه‌های گاز دار و غذاهای فراوری شده نیز در همین حوزه قابل طرح است.

 

طبق اعلام قوه قضائیه سه عامل اصلی طلاق در کشور عبارتست از: اعتیاد، نارضایتی  جنسی و تجمل گرایی.

نارضایتی جنسی با ارضا نشدن تفاوت دارد. نارضایتی جنسی یعنی فرد چشم و دلش سیر نمی‌شود و این دلیلی ندارد جز اینکه فرد افراد دیگری را دیده است و دیو شهوت را رها کرده است. به همین دلیل است که طلاق در بازیگران که عموما بی بند و بار هستند زیاد است البته اگر این افراد اصولا تن به ازدواج دهند! و در حوزه ماهواره آماری اعدادی گفته شده از جمله اینکه علت 36 درصد از طلاق‌ها است.

تجمل گرایی یعنی افراد انتظارات مالی غیر معمولی از یکدیگر دارند که برآورده نمی‌شود که ناشی از همان پدیده‌ی مصرف گرایی است.

با رشد ماهواره آمار طلاق بالا می‌رود. طلاقی که خود سر منشاء بسیاری از مشکلات اجتماعی است، زنان مطلقه، مردان مطلق و فرزندان طلاق هر کدام گرفتار آسیب‌های متعددی می‌شوند. فرزندان طلاق عموما به سمت بزه‌های خرد و کلان و مواد مخدر سوق می‌یابند. طلاق به ظاهر انفصال دو انسان است و در حقیقت فروپاشی خانواده‌ها و جامعه است و مگر جز این است که جامعه را خانواده می‌سازد همانطور که سلول‌ها پیکر را؟!

بلایی که غربزدگی بر سر جامعه می‌اورد مشابه اثری است که کراک بر پیکر فرد معتاد دارد؛ بدن را پاره پاره و متلاشی می‌کند.

 

بخش دوم: شبکه‌های اجتماعی www.aparat.com/v/qoeX8

ابتدا باید تفاوت شبکه اجتماعی با رسانه اجتماعی روشن شود. ارتباط شبکه و رسانه بدین صورت است که طبق یک نظر هر شبکه اجتماعی رسانه اجتماعی است ولی هر رسانه اجتماعی یک شبکه اجتماعی نیست، در واقع رسانه اجتماعی درگاهی ست برای عرضه‌ی اطلاعات به همه که در تولید محتوا همه‌ی افراد می‌توانند مشارکت کنند مثل وبلاگ‌ها و یوتیوب و ویکی پدیا که رسانه اجتماعی هستند اما شبکه خیر. در رسانه اجتماعی تک تک افراد اول با رسانه مرتبط و از طریق آن رسانه با یک جمع وسیعی از مخاطبین مرتبط می‌شوند. اما در شبکه اجتماعی همه‌ی گروه‌ها مستقیم با هم در ارتباط هستند. البته این یک نظر است که می‌گوید شبکه و رسانه عموم و خصوص مطلقند و دو حلقه هستند که یکی (شبکه‌های اجتماعی) داخل دیگری (رسانه‌های اجتماعی) قرار دارند؛ اما نظر دیگر این دو را، دو حلقه‌ی مرتبط به هم و عموم و خصوص من وجه می‌داند. هر دو نظر قابل دفاعند و بستگی دارد کدام مصادیق را در نظر بگیریم.

 

شبکه اجتماعی یعنی افراد بهم متصل می‌شوند. از شبکه‌های اجتماعی که به تعبیر دوم صرفا شبکه باشند می‌توان شبکه‌های اجتماعی موبایلی مانند واتساپ، وایبر را نام برد و برای شبکه اجتماعی که به تعبیر اول رسانه اجتماعی هم باشد، یعنی هم افراد با هم مرتبط باشند و هم درگاهی باشد برای نظاره‌ی عموم، می‌توان به فیس بوک، توییتر، گوگل پلاس و تلگرام اشاره کرد.

 

حال این شبکه‌های اجتماعی دارای ویژگی‌هایی است:

1. خود افراد خبرساز هستند پس مثل رسانه‌های جمعی قدیم (تلویزیون و رادیو) یک ارسال کننده خبر و یک جمع دریافت کننده ندارد بلکه همه خبر می‌دهند و همه خبر می‌گیرند. کلکم راع و کلکم مسؤل. یعنی مشارکت فعال در خبرسازی ارتباط و تعامل مدیریت شده.

2. اختیار و مدیریت کامل کاربر بر شکل و مفاد محتواست. در مورد شکل، کاربر می‌تواند مطلب را در قالب فیلم، عکس، متن یا صوت منتشر کند. در رابطه با محتوا کاربر اختیار دارد اخبار سیاسی، فرهنگی، ورزشی، شخصی و غیره منتشر کند. حتی کاربر در انتخاب مخاطبینش اختیار دارد.

3. بحث دیگر ارزانی شبکه هاست. حجم عظیمی از مکالمات و ارتباطات از مخابرات بر داشته شده و از پیامک به وایبر و واتساپ رسیده است و این شبکه‌ها امکان مکالمه را نیز در اختیار کاربرانشان قرار دادند که به علت ارزانی و در دسترس بودن مورد استقبال مردم قرار گرفت.

4. همچنین در این شبکه‌ها بحث ارایه هویت دلخواه از خود مطرح  است. مثلا کاربر عکسی از خودش به نمایش می‌گذارد که الزاما خود واقعی او نیست و یک زندگی دومی دارد که آنطور که دوست دارد خود را معرفی می‌کند. شما در زندگی واقعی یک ظاهری دارید، یک ویژگی هایی دارید، ناخواسته با افرادی در دانشگاه و جامعه در تعامل هستید و نمی‌توانید از این‌ها فرار کنید اما در شبکه‌های اجتماعی شما امپراطور صفحه شخصی خود هستید و این وجه جذابیت بزرگی برای این شبکه هاست.

 

شبکه‌های اجتماعی دو آسیب عمده در دو حوزه مختلف دارند یکی در حوزه فرهنگی اجتماعی و دیگری بحث سیاسی امنیتی ست.

بحث فرهنگی اجتماعی آن این است که این شبکه‌ها حضور مستمر و دایمی افراد را باعث می‌شوند و مشکل اعتیاد آوری دارند و باعث اتلاف وقت کاربران است که این اعتیاد خود به دو مقوله بر می‌گردد یکی اعتیاد به اینترنت به طور کلی، و دیگری اعتیاد به حضور در شبکه‌های اجتماعی به طور خاص. مقام معظم رهبری نیز در دیدار با دانشجویان نکاتی را در این خصوص به آنان متذکر شدند.

از آنجایی که افراد ذاتا مایل به تعریف و تشویق شدن هستند، وقتی فردی عکس یا مطلبی را گذاشت و تشویق شد؛ که ما به ازای خارجی این تشویق‌ها در شبکه‌های اجتماعی مختلف بحث لایک و پلاس، بازدید و بازنشر است، به سمت نشر بی حد و حصر مطالب پیش می‌رود و مدام از جزئیات خود و خانواده اش مطلب می‌گذارد و این هم مشکل امنیتی است و هم فرهنگی؛ امنیتی است چون همه چیزش را برای سوء استفاده‌های بعدی و احتمالی دشمن عیان کرده؛ و فرهنگی است چون حریمی برای خود و دیگران نگذاشته. از این روست که می‌گوییم این شبکه‌ها بستری برای تزلزل عفت، حیا و حریم خانواده است. در این شبکه‌ها افراد درد دل ها، عکس ها، و اطلاعاتی از خانواده خود و غیره را قرار می‌دهد و در واقع هر کس تابلویی برای معرفی خودش در دست دارد و در معرض دید دیگران قرار گرفته که این امر ارتباطات ناسالم و دسترسی‌ها را آسان کرده و این خود خطرناک است.

در حوزه سیاسی امنیتی این مشکل وجود دارد که در رسانه‌های قدیمی با وجود سانسور هایی که اجتناب ناپذیر بود و همه‌ی حقیقت نمایش داده نمی‌شد حداقل یک فیلتر بود که در مقابل شایعات می‌ایستاد اما شبکه‌های اجتماعی امروزه بستر عجیب و غریبی برای شایعات و شبهات هستند. با اینکه همه‌ی مردم این نکته را می‌دانند اما در مقام کاربر همه مبتلا به ترویج این شایعات هستیم.

مشکل دیگر این است که اپوزوسیون و ضد انقلاب را با قدرت، سرعت و دقت بیشتری از ماهوراه به یکدیگر متصل و شبکه می‌کند و این یک بحران بلقوه‌ی امنیتی است.

در زمینه‌ی شایعات "یوزف گوبلز" وزیر تبلیغات هیتلر نظریه‌ی "دروغ بزرگ" را مطرح کرد: دروغ هرچه بزرگتر باور پذیر تر! دروغ هرچه بزرگتر باشد و جزییات بیشتری از آن بیان شود باور پذیری بیشتری دارد. آنقدر دروغ را بزرگ و بی شرمانه بگو که مخاطب شرم کند که آن را باور نکند.

در اسلامی که می‌گوید اگر از کسی گناه دیدی حمل بر صحت کن همان اسلام می‌گوید اگر مطلبی شنیدی تا هنگامی که صحت آن برایت مثل آفتاب روشن نشده نقل نکن. اگر شبهه‌ای در جامعه بود که به گوش تو رسید باید همانجا جلوی رواج شایعه را بگیر چون وظیفه داری جلوی رشد شایعات را بگیری.

 

باید بدانیم اولا اخبار و اطلاعات شبکه‌های اجتماعی فاضلاب‌های خبری هستند. ثانیا حواسمان به دروغ بزرگ باشد ثالثا وظیفه داریم نه باور کنیم و نه نشر بدهیم رابعا راه ساده این است که حداقل در اینترنت صحت و سقم مطالب را بسنجید چون حتی وبلاگ‌ها کمی معتبر تر از شبکه‌های اجتماعی هستند. اگر می‌خواهید مطلبی صحیح را نشر دهید حتما لینک خبر را در انتهای پیام قرار دهید البته لینک از این جهت خطرناک است که گاهی لینک هم می‌تواند یکی از عناصر دروغ بزرگ باشد بهتر است لینک را باز کنید و مطلب را بخوانید. چون ممکن است لینک اساسا باز نکند و یا به مطلبی بی ربط پیوند بدهد.

 

شبکه‌های امنیتی در حوزه جاسوسی سه اثر و کارکرد مهم دارد:

1. به دست آوردن نبض سیاسی فرهنگی افکار عمومی جامعه‌ی هدف. یعنی دشمن در برهه‌های مختلف سیاسی کشور واکنش جامعه‌ی ما به اخبار را مشاهده می‌کند و خواهد فهمید چه اقداماتی چه واکنش هایی دارد و واکنش‌ها چه شدتی دارند و این فرصت را می‌دهد برنامه ریزی‌های دقیق و آنی برای مسایل آینده داشته باشند و راحت تر از جامعه بازخورد بگیرند.

2. بحث جاسوسی محتوای شبکه‌ها توسط مالکین آن هاست. یعنی طبیعتا وقتی کاربر یک شبکه هستید عکس، رمز، مشخصات و محل سکونت، تمام مخاطبین و مراودات، عکس هایی که می‌دهید و فیلم هایی که میگیرید در اختیار مدیران شبکه قرار دارد. مانند وقتی ست که کسی کامپیوتر شخصی یا موبایلش را در اختیار شما می‌گذارد. در این صورت رمزش، عکس هایش و هر آنچه در آن ذخیره کرده عملا در دست شماست با این تفاوت که اگر در کامپیوتر داده‌ای حذف شود از بین می‌رود اما در شبکه‌ها هر چیزی حذف شود در آرشیو اصلی باقی می‌ماند و اطلاعات تمام مردم در ابرحافظه‌ها ذخیره می‌شود مانند وقتی که پیامکتان را از موبایل خود پاک کنید اما در مخابرات موجود است.

"ادوارد اسنون" همکار CIA و پیمانکار NSA  افشا کرد سرقت اطلاعات توسط NSA  به چند صورت انجام می‌شود. یک حالتش همکاری با ستون فقرات اینترنت جهان تحت عنوان پروژه‌ی PRISM است. یعنی در سایت هایی چون فیسبوک و گوگل، هر واژه‌ای که جستجو می‌کنید، سایت هایی که دیدن کردید، افرادی که مخاطب ایمیل شما بودند، خرید‌های اینترنتی و همه اطلاعات و فعالیت‌های یک کاربر را دارند و در اختیار NSA می‌گذارند.

3. حالت دیگر بحث هک اطلاعات است و اینکه این نرم افزارها علاوه بر اطلاعاتی که در آن شبکه دارید، بعضا مجهز به کدها و رمز شکن هایی هستند که به اطلاعات متفرقه‌ی گوشی موبایلتان هم دسترسی پیدا می‌کنند. دیکشنری Babylon یکی از ابزارهایی است که برای جاسوسی محتوا نظیر تصاویر و شماره تلفن‌ها و حتی ضبط صوت و تصویر مخفیانه توسط گوشی‌های همراه و یا وب کم‌ها استفاده می‌کنند.

در آخر دقت کنیم بهتر است بجای دستگاه موبایل برای عکسبرداری از دوربین‌های دیجیتال غیر متصل به اینترنت استفاده کنیم و عکس و تصاویر خود را به هاردهای اکسترنال بدون اتصال به رایانه و اینترنت قرار دهیم.

در خلوتی که نمی‌خواهید جلوت شود دوربین گوشی را در حالتی قرار دهید که زاویه دید دوربین پشت و جلوی دستگاه به سمت شما نباشد. حتی اگر گوشی خاموش باشد ذخیره‌ی نهان باتری که در گوشی است جاسوسی را امکان پذیر می‌کند و در آینده خدای نکرده این اطلاعات ابزار باج گیری و آبرو ریزی خواهد شد.

نمی گویم از رایانه، اینترنت، نرم افزارها و اپلیکیشن‌ها و گوشی هوشمند و شبکه‌های اجتماعی مطلقا استفاده نکنیم، بلکه سخن آن است که حفاظت اطلاعات را به حداکثر و آسیب‌ها را به حداقل برسانیم.

فضا و مخاطرات فرهنگی و امنیتی آن را بشناسیم و بدانیم تمام اطلاعات و مراودات و فعالیت‌های ما در فضای مجازی کاملا رصد است و مسائلی که امروز به آن‌ها بی توجهیم بعدها می‌تواند اسباب دردسر را برای ما فراهم کند.

والسلام علیکم و رحمت الله

 

«پیاده شده‌ی سخنرانی اینجانب در تاریخ 13 مرداد 94 در جمع برگزیدگان استانی بسیج دانشجویی خواهران»

سرو زیر آب: یک فیلم معمولی و نمادین، با فیلمنامه ای نسبتا قوی.

[حاشیه دفاع مقدس]


دارکوب: فیلمی جذاب و در عین حال پر از ابهامات و اشکالات فیلمنامه ای، همراه با نمایش معضل اعتیاد و جامعه معتادان، بدون ورود به ساحت سیاه نمایی.

[اجتماعی، خانوادگی]


لاتاری: آژانس شیشه ای دو؛ فیلمی کامل، قوی و جذاب، همراه با بی احتیاطی سیاسی عوامل تولید در ایجاد مشکلات احتمالی برای کشور پس از اکران.

[اجتماعی، سیاسی]


تنگه ابوقریب: فیلمی حرفه ای، بدون قصه کامل با جلوه های بصری ای شبیه «نجات سرباز رایان».

[متن دفاع مقدس]


به وقت شام: یک فیلم درجه دو بالیوودی از «بچه لوس سینمای ایران».

[جنگی، سیاسی]


پی نوشت:


منِ او! [متن ارسالی یکی از مخاطبان کانال پیرامون نظر اینجانب در خصوص فیلم به وقت شام]


#او

«به وقت شام: یک فیلم درجه دو بالیوودی از بچه لوس سینمای ایران».

جسارتاً لطفا در همون حوزه تخصصی خودتون اعلام نظر بفرمایید.

شما را دنبال میکنم چون پدر محترم و خودتون رو در عرصه روابط بین الملل و ... اهل فن میدانم اما سینما رو لطفاً اینگونه و با این سطح از درک و با این اعتماد بنفس ، ورود نکنین.

با احترام


#من

فیلم رو دیدید؟


#او

خیر متاسفانه نشد

ولی دارکوب و سرو زیر آب رو دیدم

اما درباره فیلم به وقت شام نقدهای مثبت و منفی اش رو دیدم و خوندم


#من

پس چطور راجع به چیزی که ندیدید تعصب به خرج میدید و قضاوت می کنید؟! :)


#او

زمانی که برخی منتقدان استخوان دار مثل آقای فراستی درباره به وقت شام و کارگردانی آقای حاتمی کیا صحبت می کنند و نظرات کارشناسی و دقیق شون رو اعلام می کنن و زمانی که شما فیلم رو بالیوودی دسته دو نه حتی هالیوودی! و ایشون رو بچه لوس سینمای ایران نه سینمای انقلاب! می خوانید، باید به جای تعصب، روشنفکر بازی در بیارم و گل بفرستم بنظرتون؟


#من

من هم دقیقا با همین ذهنیت پای فیلم نشستم، تایید فراستی، تمجید رضا امیرخانی و ...

حتی نقد منتقدین را نیز پای عداوت شان با سیاست های برون مرزی نظام گذاشته بودم. تا اینکه فیلم را دیدم و تاسف خوردم به حال بازی ای که از حاتمی کیا و آن نطق جانسوزش خوردم.

شما هم اول فیلم رو با دقت و بدون تعصب ببینید، بعد...

موفق باشید.


#او

۱- اینکه شما جزو منتقدان فیلم قرار بگیرین و حتی قائل به خنده دار بودن آن هم باشین اشکالی ندارد به نظرم، اما اینکه فیلم رو در یک خط دسته دو بالیوودی و آقای حاتمی کیا رو بچه لوس سینمای ایران! بگین بنظرم قدری تناقض داره با ارزشی بودن و انقلابی بودن و اخلاقی بودن (مگر اینکه در تعاریف این ها هم اختلاف باشد).

۲- اینکه موفق نشدم فیلم رو ببینم، قضاوت رو سپردم به موافقان و مخالفان دو آتیشه، ولی از میانگین نظراتشون هم باز به نظر شما نمیرسم!

۳- امیدوارم در زمانی که همه جبهه لیبرال در یک بخش متمرکز در حال زدن آقای حاتمی کیا هستن شما گل به خودی نزنید، الان آخه مد شده، رئیس جمهور مملکت هم ژست اپوزیسیونی میگیره.

۴- ممنون از توجه ای که کردین.


#من

۱- فیلم رو کمدی و خنده دار ندونستم. اسیر دو قطبی ایجاد شده نشید. فیلم رو به حضرت زینب و قاسم سلیمانی پیوند نزنید. فقط در اولین فرصت ببینید و نظرتون رو حتما با بنده در میون بذارید. برام جالبه بدونم یک موافق فیلم، بعد از دیدن چه تغییراتی در ذهنش ایجاد میشه.

۲- میانگین گیری خیلی روش جالبی نیست، اگرچه در عدم دسترسی به فیلم، تنها چاره است.

۳- گل به خودی موقعی است که برای توجیه کارمون پشت مقدسات سنگر بگیریم.

۴- همچنین از وقتی که گذاشتید.


#او

یعنی زمانی که خود قاسم سلیمانی هم بوسه میزنه بر پیشونی حاتمی کیا و تقدیر میکنه، دچار این بازی در این دو قطبی شده؟


#من

خیر، قاسم سلیمانی به عنوان یک شهروند و به عنوان سردار جبهه سوریه که هر حرکتی در تبیین مسائل شام را مطلوب می داند، از فیلم خوشش آمده، من نیز به عنوان یک شهروند آن را یک فیلم درجه دو بالیوودی می دانم (البته شان بالیوود را پایین ندانیم. هند سینمای قوی ای دارد. فیلم درجه دو بالیوودی، یعنی فیلمی تکنیکی همراه با اغراق بسیار).

ضمن اینکه در هر حال کار آقای حاتمی کیا از نظر محتوا و بار ارزشی جای تقدیر دارد حتما. از نظر تکنیکی هم خوب بود نسبتا.

اما اولا با کارهای دیگرش فاصله داشت، ثانیا آن همه روضه و ناله در برابر چند انتقاد و کشیدن پای مقدسات به میان لازم نبود.

البته منکر نیستم که برخی ایرادات فیلم را بهانه ای برای تسویه حساب با موضوع سوریه و شخص حاتمی کیا قرار داده اند.

اگر بنا به برخورد سیاسی با موضوع باشد، من حتما مدافع فیلم هستم، اما اگر بنا باشد فیلم را نقد کنیم، همان تعریف مختصر را کافی به مقصود می دانم: «فیلم درجه دو بالیوودی از بچه لوس سینمای ایران».