احمد قدیری

احمد قدیری

پرودگارم! توفیق ده جز برای تو ننویسم و جز تو ملاک و معیاری بر ارزش گذاری نگاشته هایم نداشته باشم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مدرسه» ثبت شده است

‏اهداف مسموم‌سازی

۱. نفرت‌زایی از نظام و تشدید آشوب
۲. شیمیایی هراسی در راستای هسته‌ای هراسی ایران
۳. مشروعیت‌زدایی از حاکمیت و تدارک حمله نظامی با انتساب «نسل‌کشی» و «کودک‌کشی» به نظام
۴. کشته‌گیری از دانش‌آموزان و بازتولید مهسا امینی
۵. کندی حرکت علمی و تعطیلی مدارس و دانشگاه‌ها
‏۶. هل دادن دانش‌آموزان و دانشجویان به فضای مجازی
۷. تمرین اعتصابات صنفی و سراسری از مبدأ مدارس
۸. محدودسازی نیروهای ضدشورش در استفاده از گاز اشک‌آور
۹. تعطیلی بازار و شهر درصورت استفاده از مواد سمی در مترو و اماکن پرتردد
۱۰. زمینه‌سازی ترورهای بیولوژویک گسترده و انتساب آن به نظام
۱۴۰۱/۱۲/۲۰

حضور و سخنرانی دیروزم در دبیرستان دخترانه‌ای را بهانه‌ای قرار می‌دهم برای تجربه‌نگاری نحوه تعامل و تبیین برای جمعیت موسوم به دهه هشتادی و نودی‌ها:

۱. ویژگی بارز و عمومی این جماعت، بی‌اطلاعی محض از مسائل و حصر در پیله‌ای به نام فضای مجازی و مشخصا اینستاگرام است. آنلاین بودن، خصیصه درلحظه‌ زندگی کردن را نهادینه کرده و جامع‌نگری، دوراندیشی و حتی جمیع ارزش‌های دینی و ملی را در تمام شؤن زندگی از آنان سلب نموده است. همچنین زیست و هویت مجازی، سلبریتی‌های اینفلوئنسر را مرجع فکری‌شان ساخته و نتیجه آنکه شدیدا تحت تأثیر هنرمندان و ورزشکاران هستند.

۲. بچه دبیرستانی‌های در ستیز با انقلاب، دو دسته‌اند؛ کسانی که والدین و معلمان انقلابی یا حداقل خنثی‌یی دارند، و عده‌ای که والدین و معلمان‌شان خود ضدانقلاب‌اند.
طبیعتا تبیین برای این دسته که در محاصره فکری مثلث رسانه، خانه و مدرسه قرار دارند، مصداق آب در هاون کوبیدن است و حداقل نگارنده امیدی به نجاتشان ندارد.
اما دسته اول که در محاصره قرار ندارند را می‌توان در شرایط خاصی نجات داد که به شرح آن می‌پردازیم.

۳. گفتیم که دانش‌آموزان به طور طبیعی متأثر از رسانه، خانه و مدرسه هستند. بنابراین دو مسیر برای اصلاح ذهنیت‌شان نسبت به مسائل وجود دارد: یکی گفتگوی مستقیم با آن‌ها و دیگری اصلاح منشأ تغذیه فکری‌شان (رسانه، خانه و مدرسه).
طبیعتا برنامه گذاشتن برای محصلان کافی نیست و امکان ارتباط مستمر و همیشگی با آنان نیز اساسا وجود ندارد. برای مؤثر کردن تبیین، باید در حضور یا غیاب دانش‌آموزان، همزمان برنامه‌هایی برای والدین و معلمان نیز داشت؛ در غیر این صورت همه رشته‌ها توسط آنان پنبه خواهد شد!

۴. حذف یا محدودسازی رسانه‌های مرجع، کار جهادگران تبیین نیست و اقدامی در حیطه حکمرانی و اکنون در هاله‌ای از ابهام است.
کاری که ما می‌توانیم در رابطه با ضلع نخست (رسانه) انجام دهیم اتصال آنان به رسانه‌های سالم و ارسال محتوای غنی است تا از مسیر یک‌سویه اطلاعات خارج شوند.
برای اینجانب جالب بود که بچه‌هایی که جسته و گریخته گزارش‌های افشاگرانه صداوسیما از جعلیات ضدانقلاب را دیده بودند، تفاوت و فاصله آشکاری با دیگر هم‌کلاسی‌های‌شان در نگاه به مسائل داشتند.
همینجا حکمت صداوسیما ستیزی دشمن و دروغگو نامیدن آن مشخص می‌شود: خارج نشدن مردم از پیله اخبار جعلی رسانه‌های معاند.
راهکار مواجهه چیست؟ ضدارزش معرفی کردن نگاه بسته و یک‌سویه، و ارزش نامیدن مراجعه دو طرفه به منابع خبری.

۵. ارزش‌های دیگری نیز میان این جماعت وجود دارد که کار را به شدت سخت می‌کند: عصیان‌گری، پهلوی‌گرایی، مقابله با تبیین‌گر و انکار کور هرچه او می‌گوید.
اینجا باید عصیان را برای‌شان قیام علیه پیش‌فرض‌های غلط معرفی کرد، شجاعت را جسارت مخالفت با حلقه هم‌کلاسی‌های نادان تعریف نمود و انکار واقعیات و مستندات را ستیز با عقل و انسانیت ذکر کرد تا با تغییر نظام ارزش‌ها، راه را برای تعامل و گفتگوی منطقی باز نمود.

۶. درخصوص پهلوی‌گرایی نیز چند راه‌کار وجود دارد که مختصرا ذکر می‌گردد:
اول. معرفی خصلت مشترک دیکتاتورهای سرنگون شده منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا و یکسان‌انگاری حامیان پهلوی و صدام و قذافی.
دوم. نمایش فیلم‌هایی از آنچه شاه راجع به زنان گفت، دربار درباره شاه گفته‌اند، فرح راجع به رفتار آمریکایی‌ها با شاه بیمار بیان کرد، و آنچه اشخاص و رسانه‌های خارجی راجع به مفاسد و خیانات پهلوی و افتخارات و خدمات جمهوری اسلامی منتشر کرده‌اند.

۷. مدیران بسیاری از مدارس، مانع برگزاری جلسات تبیینی برای دانش‌آموزان هستند و احتمال «شلوغ شدن کلاس» و «اعتراض والدین» را دلیل یا بهانه می‌آورند.
فارغ از آنکه این سیاست، ناشی از خطای مدیران مدارس است یا خیانت، کار اگر به خودشان واگذار شود، کاری از پیش نخواهند برد. این وزارت آموزش و پرورش است که باید با اهرم حکمرانی، مدیران را وادار به تشکیل جلسات رفع شبهه نماید.

۸. در پایان، مجدد خاطر نشان می‌کنم ارزش و اهمیت مستندمحوری را در برنامه‌های تبیینی. برنامه‌ای که حتما جذابیتی بیش از سخنرانی و تنشی کمتر از آن دارد.

 

پی‌نوشت:
اشتباه نکنید! مطلب «داستان دبیرستان» آسیب‌شناسی کلی وضعیت یک نسل و بیان الگوی مواجهه است و به هیچ‌وجه رنگ و بوی شکست در تبیین را ندارد. از قضا جلسه مذکور نیز مانند جلسات دیگر مثمر و موفق بود، به طوری که پس از اتمام وقت، حدود ۱۰٪ دانش‌آموزان آن مدرسه دولتی در منطقه گیشا، با وجود تداخل زمان با کلاس درسی‌شان، ماندند و حرف‌هایی زدند و مواضعی گرفتند که به قول مربی پرورشی مدرسه تاکنون از آنان دیده و شنیده نشده بود. دیدم برخی مخاطبان از گفتگو با نسل نوجوان قطع امید کرده‌اند، لازم دانستم این تکمله را اضافه کنم.

پیام مخاطب

سلام وقتتون بخیر
بنده معلمم و شاغل در اداره آموزش و پرورش.
همه مسائلی که [در گروه اتاق توییت] فرستاده بودن حقیقت داره، متاسفانه در آموزش و پرورش از همه جا معلم جذب می‌کنند و این جذب گروهی و بدون گزینش‌های سخت و با تحقیقات ساده و الکی الان داره نتیجه خودش رو نشون میده.
در آموزش و پرورش یک راه برای تربیت معلم وجود دارد بنام دانشگاه فرهنگیان. ولی راه‌های فرعی هم برای استخدام وجود دارد: ماده ۲۸، خرید خدمات، حق‌التدریس‌ها، نهضت و طرح‌های مختلف.
آموزش و پرورش بیشتر بنگاه اشتغالزایی است تا تربیت نسل.
مسئله دوم شکاف بین نسلی است بین معلمین و نسل جدید. معلمان فعلی اصلا حرف دهه هشتادی و نودی رو متوجه نمی‌شوند. دنیاشون متفاوته.
مسئله سوم سیاسی کاری شدید در آموزش و پرورش هست. الان در استان ما چندین اداره مناطق بزرگ با سرپرست اداره می‌شوند. یعنی هنوز ادارات مدیر ندارن، اداراتی هم که مدیر جدید براشون انتخاب شده، در حد کارشناس هستند تا رئیس اداره. چرا اینطور شده؟
[علت] دخالت شدید نهادها و افراد مختلف در انتصاب افراده. از استاندار و فرماندار تا امام جمعه و فرمانده سپاه و به‌خصوص نمایندگان مجلس فعلی و حتی اونایی که سابقا در راس ادارات بودند. همه و همه در فکر وارد کردن افراد خودشون در پست‌های مدیریت و معاونت‌های ادارات آموزش و پرورش است.
از مدیر یا معاونی که با رانت و بدون کاربلدی بر سر کار اومده انتظار چی داریم؟ 
انتظار کار و تحول از این افراد انتظار غلطی است.
مسئله چهارم شکاف عمیق بین نسل‌هاست.
یک عده از کادر مدارس اصلا در فاز تربیت و... نیستند بلکه خودشون ضدتربیت هستند.
یک عده معلم و معاون و مدیر مدرسه دیگه که دغدغه فرهنگ و تربیت و ... دارند، نود درصدشون اصلا کار با کامپیوتر [رو بلد نیستند] ولی دانش آموز ما شب و روزش در شبکه‌های اجتماعی و تحولاتی است که در انها می‌گذرد.
خب این دو قشر اصلا حرف همدیگه رو متوجه نمی‌شوند که بخواهند روی هم تاثیر بگذارند.
مسئله پنجم حوزه پرورشی به عنوان خط مقدم مقابله با جنگ نرم و... اصلا در اندیشه کارهای تربیتی نیست.
حوزه پرورشی تبدیل به ستاد تشریفات مراسمات مختلف شده و معاونین و مربیان پرورشی از افرادی جذب شده‌اند که فقط به‌خاطر حقوق بیشتر معاونت پرورشی یا اعمال مدرک جدید و... به این سمت اومدن و مربیانی که در رشته‌های درسی نتونستند استخدام بشوند در پرورشی بدلیل نیاز شدید جذب شده‌اند.
امسال از ده نفر از جذب نیروهای جدید در منطقه شیعه نشین ما چهار نفر از اهل تسنن بودند!
خب این می‌خواد فردا چی به دانش آموز یاد بده؟ این مبانی اعتقادیش زمین تا اسمون فرق داره بعد قراره از نماز و ولایت و... در مدرسه به دانش آموز بگه؟
آموزش و پرورش هزار تا کلاف سر درگم داره که برای ساختنش باید بکوبن از نو بسازن.
عرفان حلقه، ابتذالات اخلاقی، بهاییت، سنی‌گری، بی‌اعتقادی در مدارس و بین دانش‌آموزان داره موج می‌زنه.
انقدر مسائل و مشکلات متعدد هست که اگر بگم تعجب می‌کنید ولی خب کارهای فرهنگی آموزش و پرورش فقط شعاری و من باب رد گزارش و ساختن رزومه است.

پیام مخاطب

سلام آقای قدیری 
بنده مدرسه [...] شاگرد شما بودم سال دهم. لازم دونستم حالا که بحث مدارس و معلم‌ها شده، خاطرات تلخی که بیاد آوردم رو بیان کنم.
بنده سال یازدهم از مدرسه [...] رفتم و دو سال مدرسه دیگه‌ای تحصیل کردم که دولتی بود ولی توی اون منطقه معروف بود. سال یازدهم به طبع چون نسبتا مذهبی بودم و توی مسائل‌ مختلف سیاسی اجتماعی هم فعال و پیگیر بودم، با بچه‌ها چه زنگ تفریح چه هر فرصتی که پیش میومد وارد مباحث مختلف می‌شدیم و سعی می‌کردم منطقی باهاشون صحبت کنم و درباره مسائل مختلف روشنگری کنم. تا حد خیلی زیادی هم موفق بودم و خیلی وقتا بچه‌ها خودشون میومدن از من سوالای مختلفی می‌پرسیدن و اکثرا قبولم داشتن. 
اما امان از سال آخر!
سال آخر که سال منتهی به کنکور بود چنان معلمامون روی مغز بچه‌ها کار کردن که من کاملا مطمئن بودم که این حجم از ایجاد شبهه‌های مختلف سیاسی و دینی اونم توی یک سال و از طرف تمام معلما اتفاقی نیست. به عنوان مثال عرض می‌کنم، معلم دینی‌مون! اولین جلسه سال آخر که اولین دیدارمون با ایشون بود، به محض اینکه وارد کلاس شد گفت: «ببینید من از این معلم دینیای پخمه نیستم بیام براتون احکام بگم یا مثل این آخوندا [...]، من فقط معلم تست دینی‌ام»! و خلاصه بگم ایشون تا آخر سال جوری تمام وجه‌های دین، کشور و انقلاب رو مسخره و زیرورو کرد که هرچی سال قبل رشته کرده بودم پنبه شد! و این فقط یک مثال بود!
دقیقا به خاطر دارم که اون سال، مصادف بود با ماجرای دراویش گنابادی و معلم گسسته‌مون -که از قضا از نظر ظاهری شباهت زیادی به دراویش داشت- کاملا علنی از دراویش حمایت می‌کرد.
یا یک جلسه معلم عربی‌مون غایب بود، به جاش یه شخص دیگه‌ای اومد و تمام شبهاتی که فرقه وهابیت مطرح می‌کنن رو به جای درس عربی به خوردمون داد!
مثال‌های مختلف زیاده از اون سال عجیب! ولی در کل فضای عجیبی در مدارس حاکمه.

اکثر چالش های سیاسی و به تبع آن امنیتی جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با افکار عمومی، معطوف به فقر فکری جامعه در دو حوزه «سواد رسانه» و «فهم امنیتی» است، موضوعاتی که از قضا کمترین مفاد آموزشی را در تعلیم و تفهیم در مقاطع مختلف مدرسه و دانشگاه به خود اختصاص داده است.

با ارتقای سطح سواد رسانه است که بستر شایعه پذیری و نشر اخبار و تحلیل های غلط و مغرضانه خشکانده می شود، و سدی ذهنی در برابر تهاجم فرهنگی ایجاد می گردد، بی آنکه لازم باشد همواره در تلاشی واکنشی، کم اثر و پایان ناپذیر، انگاره های بر ذهن نشسته را تصحیح نمود.

در مباحث امنیتی نیز آگاهی از اصول و مبانی امنیت ملی، شناخت انواع تهدیدات داخلی و خارجی و ماهیت شناسی اقسام براندازی سخت و نرم، نسبت به مهمترین چالش های سیاسی روز -از سوریه تا حصر- پندار و رفتار کنشگران جامعه را مصون از کج اندیشی و کج روی می نماید.

با این حال و با وجود نقش اساسی مباحث امنیتی و سواد رسانه در مقابله پیشگیرانه و مبنایی با سیل شبهات و شایعات امنیت زدا، چرا سهم این آموزه های بنیادین در سبد تعلیمات عمومی و تخصصی نهادهای مختلف آموزشی و فرهنگی، انقدر اندک است؟!

در جمع طلاب مدرسه معصومیه قم با موضوع «تکنیک های عملیات روانی در حوزه رسانه و خبر»، 24 بهمن 95

دریافت فایل صوتی: t.me/GhadiriNetwork/848