احمد قدیری

احمد قدیری

پرودگارم! توفیق ده جز برای تو ننویسم و جز تو ملاک و معیاری بر ارزش گذاری نگاشته هایم نداشته باشم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فرانسه» ثبت شده است

دفع خطر

 

 

 

خطر حمله و به قول آمریکایی‌ها گزینه نظامی همیشه بوده و هست ولی در چند مقطع به طور محسوسی افزایش یافته و به اوج خود رسیده است:

۱۳۸۶ (۲۰۰۷-۲۰۰۸): اواخر دور دوم بوش، پس از ناکامی در جنگ ۳۳ روزه لبنان به عنوان مقدمه حمله به سوریه و ایران و با هدف ایجاد خاورمیانه جدید، ساخت فیلم ضدایرانی ۳۰۰ با موضوع جنگ تمدنی ایران و غرب، درخواست پادشاه عربستان از آمریکا برای حمله به ایران و «قطع سر مار»(۱) که منجر به تهدید متقابل رهبر انقلاب در ۸۶/۶/۳۱ برای تغییر محاسبه دشمن شد: «آن کسانی که تهدید میکنند، این را باید فهمیده باشند، حالا هم بفهمند؛ تهدید نظامی ایران و تعرض نظامی به ایران به صورت بزن و در رو، دیگر ممکن نیست. هر کس تعرضی بکند، بشدت عواقب آن تعرض دامنگیر او خواهد شد».(۲)

۱۳۹۱ (۲۰۱۲-۲۰۱۳): فتنه شام و قدرت‌گیری داعش در همسایگی ایران، ساخت فیلم‌های سینمایی و مستندهای پایان جهان،(۳) انتشار بازی رایانه‌ای بتلفیلد۳ و نمایش حمله سربازان آمریکایی به تهران،(۴) آماده باش اسرائیل برای حمله به ایران(۵) که مجموعا منجر به تایید صلاحیت حسن روحانی و تحت کنترل قرار دادن ریسک اقدام نظامی علیه ایران شد و مستند آن خاطره روحانی از اولاند است: آماده بودن شش کشور غربی برای حمله به ایران در صورت عدم پیروزی او در انتخابات!(۶)

۱۳۹۹ (۲۰۲۰-۲۰۲۱): چیدن بال‌های قدرت ایران در منطقه با اقداماتی نظیر آشوب‌افکنی در ایران، عراق، لبنان و ترور سردار سلیمانی و تلاش برای ترور سرداران حاجی‌زاده و شهلایی، شدت دادن تحریم‌ها، تضعیف اقتصاد کشور و معیشت مردم برای ایجاد نارضایتی و هرج‌ومرج از یک سال قبل و آتش‌افروزی‌های سریالی در کشور، خرابکاری در نطنز و ترور دکتر فخری‌زاده، مغز متفکر دفاعی-هسته‌ای، که مخالفت رهبری با استیضاح روحانی را درپی داشت و این درحالی است که سیدحسن نصرالله نسبت به احتمال شرارت آمریکا در منطقه در آخرین روزهای دولت ترامپ هشدار داد(۷) و از طرف دیگر نیز خبر تصمیم و تلاش ترامپ برای حمله به ایران با هدف پیروزی در انتخابات، به بیرون درز کرد.(۸)

باید بدانیم بودجه نظامی متخاصم‌ترین کشورها (تنها آمریکا، عربستان، اسرائیل، فرانسه، انگلیس) حدود ۱۰۰۰ میلیارد دلار و بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ برابر بزرگ‌تر از بودجه نظامی ایران است.
بدون توجه به مؤلفه‌های مهم و حساسِ بزرگی قدرت نظامی دشمن و نزدیکی خطر حمله، تحلیل شرایط کشور و تصمیمات و مصلحت اندیشی‌های رهبر حکیم انقلاب ممکن نیست.

 

۱. radiofarda.com/a/f8-wikileaks-saudi-asked_us-to-attack-iran/2233158.html
۲. farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3402
۳. ahmadghadiri.ir/post/389
۴. mashreghnews.ir/news/66056
۵. bbc.in/2H6L6BC
۶. bbc.com/persian/iran-51135720
۷. fa.alalamtv.net/news/5272436
۸. ir.sputniknews.com/amp/politics/202011177162698

 

از آمریکا داروهای متعددی وارد می‌شود، چرا واردات واکسن کرونا ناگهان خط قرمز شده؟

۱. واردات هر دارو و حتی کالایی از کشور متخاصم آمریکا نباید صورت بگیرد وقتی امکان واردات از کشورهای دیگر وجود دارد. بنابراین یک اقدام غلط توجیه کننده اقدام غلط دیگر نیست.

۲. حساسیت و ریسک نسبت به واکسیناسیون سراسری یک ملت بسیار بیشتر است از واردات محدود دارو برای افرادی معدود و خاص.

۳. هم ویروس، جدید و ارتقا یابنده و تاحدودی ناشناخته است و هم واکسن آن تازه ساز است؛ بنابراین فرق است میان واردات دارویی که سال‌هاست تولید و مصرف می‌شود و سلامت سنجی و تایید شده با دارویی جدید که نه درمان آن مسجل است و نه عوارض آن.

۴. به فرض که سلامت واکسن آمریکایی در داخل و خارج تایید شود، چه تضمینی هست همان نسخه‌ای را به ایران دهند که به جاهای دیگر می‌دهند؟ در خون که امکان سلامت سنجی و آزمایش آنی وجود دارد، فرانسه موارد آلوده به ایدز را به ایران داد.

۵. به فرض که واکسن کنونی برای ویروس کنونی را بدون هیچ شیطنتی (بیولوژیک، اقتصادی، سیاسی) فروختند، چه تضمینی هست که سری بعدی و برای ویروس جهش یافته بعدی، واکسن جدید را تحویل دهند؟ آن‌هم در شرایطی که کشورهای غربی به قول وزیر بهداشت نه تنها از تحویل ماسک و الکل امتناع کردند که محموله‌های آن را از یکدیگر نیز می‌ربودند.
ضمن آنکه پزشکان بسیاری می‌گویند که اگر برای یک ویروس واکسنی را زدیم، برای نسخه‌های ارتقا یافته همان ویروس، باید نسخه ارتقا یافته همان واکسن را بزنیم. و این درحالی است که امروز کرونای انگلیسی درحال انتشار است که قاعدتا آخرین جهش ویروسی هم نیست.

سخن پایانی اینکه هند، چین و روسیه هم تولید کننده واکسن هستند؛ این همه سروصدا برای ممنوعیت واردات از آمریکا و انگلیس، فقط مصداق خود را به حماقت زدنِ سردمداران پروپاگانداست با اهداف ۱. انتقام‌گیری از رهبر انقلاب، ۲. ترور بیولوژیک ملت ایران و ۳. باز کردن روزنه و بهانه مذاکره و توافق با دولت جدید آمریکا.

 

 

خلاصه مستخرج از کتاب «دیوان» پروفسور محمد مکری که توسط نشر زیگفرید-اوری، در پاریس و در سال ۱۳۷۰ به چاپ رسیده است:

از قبل از انقلاب، ساواک او و همسرش، همکار خانم لیلی امیر ارجمند و آماده کننده دختران شایسته و ملکه‌های زیبایی، را در آب نمک گذاشته بود و توانست او را به روحانیون قالب کند و زنش را به بیت امام بفرستد و با آن‌ها رفت‌وآمد کند. این خانم محترمه با نوشتن شرح حال‌های کاذبانه‌ قلابی بی‌امضا و در حقیقت به قلم خود در جراید که در شب انقلاب بر خود نام زهرا رهنورد نهاده بود، شوهرش را به وزارت رسانید و تبدیل به یک شاعره سبک جدید گردید.
میرحسین یک مرد مقاطعه‌چی پول‌جمع‌کن و مدیر شرکت مقاطعه‌کاری سمرقند و نیز یک مؤسسه تجارتی دیگر به نام انتشارات قلم، آن‌هم با نام مستعار حسین رهجو بود. او فرزند یک چای‌فروش است که بعدها چای‌های بازار را با تردستی و به‌نام کارشناس چای در انحصار خود و یاران و شرکای خود قرار داد و به او لقب سلطان چای در ایران دادند. او توانست به کمک همان محافل سری، خود را به روحانیون بچسباند و در درون آن‌ها رخنه کند و منشأ آن همه خیانت‌ها شود و در پایان هم جام زهر را به ولی‌نعمت خود بنوشاند.
دوباره کارخانه‌ها را بستند و دکان خرده‌فروشی باز کردند و خدا می‌داند که اگر روزی پرده از کارهای میرحسین بردارند، چه حقایق تلخی روشن شود که روی شاه و همه نابکاران تاریخ را سپید خواهد کرد.
مسئولان فعلی پس از اصلاح قوانین و حذف پست نخست‌وزیری توانستند این انگل را که چون کَنه به میز نخست‌وزیری چسبانده شده بود، از جای بکنند و از سر خود وا کنند. در نامه‌ای که به عنوان «میگ و میخ» درباره خیانت‌های او جهت اطلاع آیت‌الله‌العظمی خمینی و فرزند او و سایر مسئولان فرستادم و نیز در تلگرام‌هایی که راجع به سیاست غلط اقتصاد دولتی او که کپی از سیستم کمونیست‌های شوروی بود، برای آن‌ها فرستادم، باعث شد که میرحسین به وسیله تیم اراذل و اوباش خود در هنگامی که کاندیدای ریاست‌جمهوری (آن‌هم برای ایجاد امکان بیان مظالم در تلویزیون و نه واقعاً ریاست‌جمهوری) شدم، مرا تهدید به استعفا کند و چون پیشنهاد کاندیداتوری را پس نگرفتم، به اکیپ امنیتی و اطلاعاتی خود در نخست‌وزیری مأموریت داده بود که مرا در حادثه اتومبیل‌رانی نابود کنند. ماشین پیکانی که در آن سوار بودم، داغان و قطعه قطعه شد ولی من جان به سلامت بردم و تنها یک هفته بستری شدم و چون نمردم، بدون هیچ‌گونه علتی، پس از آنهمه خدمات مأموران میرحسین با چند کامیون پر نفر به شهرک اکباتان برای دستگیریم آمدند که اگر مقاومتی شود تیراندازی هم بکنند. یعنی یک قشون آورده بودند که پشه‌ای را اعدام کنند. ولی من هیچ مقاومتی نکردم و مرا به زندان ویژه نخست‌وزیری بردند که نه ماه در آنجا با شرایط غیرانسانی در زیر بند و شکنجه و ۲۳ ماه در زندان اوین (که جز شش ماه آخر آن ۲۶ ماه در زندان اوین به‌سر بردم) نگه داشتند و در آخر هم نادم شدند و پس از یک معذرت خواهی تشریفاتی آزادم کردند و کلیه حقوق سفارتم را هم تا شاهی آخر پرداختند. پس از چند سال سرگردانی با تقاضای بازنشستگی و موافقت وزارت خارجه و چندین ماه تلاش برای خروج از کشور به صورت قانونی و با گذرنامه ملی خودم دوباره در سال ۱۳۶۷ به تبعیدگاه نخستین خود، به پاریس برگشتم که قریب ۲۴ سال در آنجا به کار تحقیق و علم پرداخته بودم و مجدداً به تحقیقات علمی سابق ادامه می‌دهم. 
آیت‌الله العظمی خمینی هم معلوم شد که از زندانی شدن من اطلاعی نداشته است و به آقای احمد خمینی هم، صادق خلخالی و میرحسین اطلاعات کاذبانه داده بودند. (بعدها با اطلاع‌رسانی به امام) حجت‌الاسلام موسوی زنجانی و نماینده امام (حجت‌الاسلام انصاری که ضمناً هم دوست میرحسین بود) به زندان روحانیت که در آنجا در بند بودم، به عیادتم فرستاد و قول دادند که پوزش‌خواهی و جبران شود.

yon.ir/PpnBJ

این روزها باید بیش از همیشه همه حواسمان را جمع دولتی کنیم که جز فروش منافع ملی، راهکاری برای حل معضلات کشور ندارد.

اعمال تحریم کاتسا از سوی آمریکا و لفاظی های عربستان علیه ایران وقتی جمع می شود با ایفای نقش پلیس خوب فرانسه و اکنون زلزله در غرب کشور، خروجی ای که می دهد لاجرم این است: کشور تاب هزینه دادن برای منطقه را ندارد، چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است.

احمد قدیری مسئول سیاسی بسیج دانشگاه علامه طباطبائی در گفت‌وگو با خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری فارس در زمینه توافق دولت یازدهم با توتال فرانسه اظهار داشت: توافق با توتال هزینه‌های قول و قرارهای شفاهی ظریف و کری و سهل انگاری در تضمینات قرارداد و ناشی از عیوب ساختاری و حقوقی فاحشی چون مکانیسم ماشه است. دولت به خیال خود می‌خواهد انگیزه‌های بدعهدی نسبت به برجام را با اعطای امتیازات اقتصادی به طرف غربی پایین بیاورد، حال آنکه طبق قرارداد با توتال، ریسک تحریم‌های جدید و یا بازگشت تحریم‌های سابق نیز برعهده ایران است.

وی افزود: وام دادن اقتصاد به سیاست روش و منش آل سعود است حال آنکه عربستان هم که به پیشبرد دیپلماسی با نفت معروف است، پول نفت را می‌دهد، اما دولت روحانی امتیاز میادین نفتی را می دهد که به مراتب بدتر و ننگ ‌آورتر است.

این فعال سیاسی خاطر نشان کرد: فرانسه که در مذاکرات نقش «پلیس بد» را داشت اکنون در نقش «پسر خوب» وارد شده و دولت را با قرادادهایی چون فروش ایرباس‌های مرجوعی و اکنون حاضر شدن بر سرسفره آماده فاز 11 پارس جنوبی به معنای حقیقی کلمه می‌دوشد.

این دانشجوی دکتری حقوق بین الملل گفت: دولت می‌گوید متن توافق را منتشر نمی کنیم اما شما به ما اعتماد کنید، چطور می توانیم به بانیان کرسنت و استات اویل اعتماد کنیم؟ این درحالی است که دراینجا قاعده استصحاب جاری است، یقیق سابق نسبت به مفاسد کلان مدیران نفتی و اکنون عدم علم نسبت به توافق محرمانه کنونی که تکلیف وضعیت فعلی را نیز مشخص می کند.

قدیری افزود: قبلا یکبار 60 میلیون دلار توتال به مسئولان نفتی رشوه داده بود که رشوه دهنده در آمریکا مجازات شد و رشوه گیرنده در ایران ارتقا مقام یافت، دو سوال اینجا طبیعتا مطرح می‌شود که آیا بازهم پای رشوه در میان بوده و دوم اینکه چقدر؟

قدیری گفت: در برجام که نوابغ دولت با خردجمعی شان متن را با افتخار منتشر کردند، دیدیم که خروجی ای جز خسارت نداشت، اکنون که حتی متن را هم جرات نمی کنند منتشر کنند! اینکه چه خساراتی بر ملت تحمیل شده را خدا می داند!

مسئول سیاسی بسیج دانشگاه علامه طباطبایی اظهار داشت: دولت هنوز متوجه نشده که آنچه برای مردم و حتی مسئولان ایرانی ممنوع و محرمانه می نماید، همچون توافق محرمانه این دولت با آژانس انرژی اتمی، دیر یا زود سر از تارنمای وزارت خارجه آمریکا در می آورد. این درحالی است که شفافیت اطلاعات و «حق دانستن» یکی از بندهای حقوق شهروندی آقای روحانی بود. مگر اینکه بگوییم آن مورد نیز همچون دیگر وعده‌ها صرفا کارکرد انتخاباتی داشت.

قدیری گفت: سیاست دولت و ماموریت شخص آقای روحانی بردن کشور به «نقطه بی بازگشت» است، جایی که بواسطه تعهدات بین المللی، دیگر کاری از کسی ساخته نباشد، گواه این مطلب برجام، سند 2030 آموزش، توافق آب و هوایی پاریس و اکنون نیز توافق نفتی توتال و نیز توافق حقوق معنوی برن است.

وی افزود: جالب و عجیب است که لاریجانی اثبات کرده، جایگاه مجلس رابطه مستقیمی با کیستی رئیس جمهور وقت دارد. اگر احمدی نژاد رئیس جمهور باشد، همه چیز دولت به مجلس مربوط است از تغییر ساعت کار ادارات تا تصدی صندوق تامین اجتماعی و خلاصه مجلس به معنای تام کلمه در رأس امور است، اما اگر همزاد سیاسی لاریجانی، روحانی بر سر کار باشد، مجلس تحت امور است! آنچنانکه آقای لاریجانی شخصا استدلال می کند نیازی به ورود بررسی برجام در مجلس نیست و وقتی نیز مجبور می شود برجام را بررسی کند 20 دقیقه ای از آن می گذرد و اکنون نیز اتفاق مشابهی در خصوص توافق های نفتی افتاده که در تضاد با اصول قانون اساسی و قاعده نفی سبیل است.

احمد قدیری در پایان خاطرنشان کرد: همه بدانند که سیاست دانشجویان در برابر این بدعت های غیر قانونی، سکوت و اکتفا به بیانیه نیست که سیاست مشت آهنین است و ما اجازه تاراج منافع ملی را به چپاولگران داخلی و خارجی نمی دهیم.


منبع: farsnews.com/newstext.php?nn=13960423000404

🎬 داستان فیلم فروشنده چنین است که زوجی به نام های عماد و رعنا (شهاب حسینی و ترانه علیدوستی) در پی ترَک برداشتن دیوارها و امکان خراب شدن منزلشان به دلیل گودبرداری زمین مجاور، ناچار به جابجایی می شوند و از این روی به اجاره‌ی منزلی فرسوده، چرک و کوچک بر بالای پشت بام یک آپارتمان می شوند. منزل جدید به همکار تئاتر آنان با نام بابک تعلق دارد که پیش از این زوج، به زنی بدکاره اجاره داده بود. از این روی بعد از استقرار زوج داستان، یکی از مشتری های مستاجر سابق وارد ساختمان شده و به زنِ خانه تجاوز می کند در حالی که زن نگون بخت خونین و زخمی می گردد و البته بعد از حادثه دقیقا به خاطر نمی آورد که چه اتفاقی افتاده است.

🎬 درام اصلی فیلم جایی شروع می شود که شهاب حسینی (عماد)، بی آنکه چندان عصبانی باشد، خیلی آرام و ضمن پرداختن به دیگر کارهای روزمره اش دنبال فرد متجاوز نیز می گردد تا نهایتا بعد از تعلیق بسیار داستان، فرد مذکور برای عماد و مخاطب آشکار می گردد: پیرمردی حدودا 65 ساله و با همسری مذهبی!

البته از توضیحات پیرمرد این است که وی نمی دانسته مستاجر قبلی جابجا شده و دیگر در آن خانه نیست و لذا تجاوزش اشتباهی بوده اما جالب آنکه نهایت واکنش شوهرِ به غایت بی غیرتِ زن، پس از قطعیت یافتن در احراز هویت متجاوز، آن است که بدون ضرب و شتم و حتی داد و قال، فقط او را بازخواست و تهدید به افشاکردن موضوع نزد خانواده اش می نماید! موضوعی که از قضا به دلیل عجز و لابه‌ی پیرمرد با مخالفت رعنا همراه می شود به نحوی که قهرمان داستان از اینجا به بعد به دلیل اصرارش بر رسوا کردن متجاوز، حکم یک آدم فروش (فروشنده) را پیدا می کند و اگرچه عاقبت از رسوایی پیرمرد نزد خانواده اش صرف نظر می نماید، اما به دلیل سیلی ای که به عنوان نهایت واکنش و تجلیِ خشم خود به پیرمرد می زند، عملا بالارفتن فشار، سکته و مرگ او را موجب می گردد!

🎬 اینکه تم یک داستان تجاوز باشد مهم نیست. اینکه چینش سناریو به بگونه ای باشد که برای تجاوز، جابجایی منزل طراحی گردد و این جابجایی نیز خود معلول خرابی خانه‌ی نخستین باشد نیز شاید چندان مهم و آزار دهنده نباشد. اما چیزی که بسیار آزار دهنده، وطن فروشانه و البته اسکار شناسانه است اینکه فضا و صحنه های مستقیم و غیر مستقیم فیلم، بسیار نکبت بار و تهوع آور است.

به این نمونه ها توجه کنید:

1- دیوارهای منزلِ نخست ترَک می خورد و در آستانه‌ی ویرانی است؛

2- هنگام خروج پر داد و فریاد سکنه از آپارتمان، پیرمردی لاغر، فلج و رقت آور بر روی ویلچر نشان داده می شود که تلاش می شود به بیرون از ساختمان منتقل گردد؛

3- منزل جدید آلونکی است که بر پشت بام قرار دارد، کوچک، کهنه، کثیف و فرسوده بوده و حتی آیفون آن عتیقه و نارنجی رنگ است؛

4- بر ماشین عماد آثار تصادف مشهود است؛

5- زندگی زوج داستان محقر و فقیرانه است؛

و از این دست موارد که در فیلم بسیار مشاهده می گردد.

🎬 اینجا باید از کارگردان پرسید که فارغ از ایدئولوژی غیرت ستیزانه اش، آیا لازم بود تا این حد فضایی تیره از ایران ترسیم نماید که بی اغراق شانه به شانه‌ی «پرسپولیس» و «بدون دخترم هرگز» می زند.

🎬 هنجارشکنیِ حقیقتا بی سابقه ای که کارگردان، متهورانه از خود نشان داده، نه روایت جرمی به نام تجاوز است، که موضوع به انفعال حادِ شوهر بر می گردد. تا آنجایی که می دانم شبکه هایی چون «فارسی وان» و «جم تی وی» عادی سازی «خیانت» که مبتنی بر رضایت طرفین است را در دستور داشته و دارند. اما اینکه کارگردانی در ایران، تلاشش بر عادی جلو دادن «تجاوز» باشد که با ضرب و زور ملازمه دارد، حقیقتا خارق العاده است!   

🎬 مسئله‌ی دیگر حفره هایی است که در فیلم نامه وجود دارد که نمونه هایی از آن در پیش می آید:

1- در تمام بیمارستان های شهر، برای جراحاتی که معلوم باشد معلول درگیری های انسانی است، توسط ماموران کلانتریِ مستقر در بیمارستان ها پرونده تشکیل می شود و اگر هم ماموری در بیمارستان حاضر نباشد، توسط کادر بیمارستان به آنان گزارش می گردد. اما در فیلم می بینیم که شهاب حسینی به دلیل چیزی که ترس از آبرو القاء می شود، موضوع را اساسا از ماموران انتظامی و قضایی پنهان می نماید!

2- پیرمرد متجاوز که خود فقیر و تهی دست است پول قابل توجه و نشمرده ای را پیش از هر عملی به عنوان دستمزد در خانه‌ی محل حادثه می گذارد. اشکال کار نیز اینجا، نه تعارض «تجاوز کردن» با «دستمزد دادن»، که تعارض نشمرده بودن پول و لارج بازی پیرمرد با آن وضعیت مالی است.

3- مستاجر سابق یا همان زن بدکاره، نیمی از اسباب و اثاث خود را رها کرده با گذشت هفته ها، مطلقا هیچ سراغی از آن نمی گیرد که چندان باور پذیر نیست.

🎬 در پایان متذکر می گردد که اگرچه سطح فیلمبرداری نازل است و اثری از جلوه های ویژه مطلقا نیست و موسیقی درخوری نیز وجود ندارد اما فیلم در دو نقطه دارای قوت است: بازیگری و فیلمنامه. فیلمنامه فارغ از محتوای ضد فرهنگی و اشکالات مذکورش، از لحاظ شکلی و از منظری کلی، قوی و منسجم است؛ همچنانکه حدس ناپذیر و دارای کشش، کشمکش و تعلیق های بسیار می باشد اما طبیعتا نه درحدی که عنوان برترین فیلمنامه‌ی کن را از آن خود کند که این میسر نمی شد مگر به مدد محتوای ساخته و پرداخته در متن (نفی غیرت) و حاشیه (فضای نکبت بار ایران) که از منظر صحنه گردانان فستیوال های سینمایی غرب، اصغر فرهادی و فیلم هایش را لایق نشان لیاقت می گرداند.


🔗 مطالب مرتبط در خصوص «فروشنده» از این قلم:


[1] شهردار لندن به ظاهر در حمایت از کارگردان ایرانی ممنوع الورود شده به اسکار، ایران نکبت گرفته در «فروشنده» را در مرکز شهر اکران عمومی می کند!


[2] به همان دلیلی که "آرگو" در اسکار (آمریکا) بهترین فیلم معرفی می شود و "پرسپولیس" در کن (فرانسه) جایزه ویژه ی هیأت داوران را می برد، "فروشنده" نیز نخل طلایی بهترین فیلمنامه را دریافت می کند.

فرانسه به عنوان کشوری که در طول مذاکرات وین در قامت پلیس بد بیشترین چالش و فرسایش را با ایران داشت، اکنون احساس می کند اگر عایدی اقتصادی از برجام نصیب دولت و ملت ایران نشده، بهتر است با یک نخل طلایی (رنگ!) آزادگی خود و پیروزی ایران را به طبقه ی متوسط شهری ثابت کند.

طبیعی است که فیلم کم خرج فرهادی در رقابت با فیلمسازان معتبر دنیا نتواند عرض اندام کند، از این روست که عنوان "بهترین" به فیلمنامه ی آن تعلق گیرد.

فضا سازی تلخ فرهادی از فضای ایران -که خود نیز به آن اذعان دارد- برای غرب یک فرصت است چرا که از یک سو این تلخی و نا به هنجاری های اجتماعی از زبان یک ایرانی بیان می شود و به این واسطه اعتبار و اثرش بر مخاطب جهانی بیشتر است و از سوی دیگر نیز آنچه انجام می شود با هزینه ی خودی صورت می گیرد و از این جهت کمپانی های فیلمسازی غرب را که کف هزینه ی فیلم های شان 10 میلیون دلار است، از آن مخارج هنگفت معاف می دارد. آنچه برای خرج کردن می ماند یک عدد نخل است به جهت ریل گذاری و دانه پاشی برای سینما و سینما گران کشور و نیز تریبون دادن به فیلمی که باید دیده شود!