۱. تصور نگارنده بر آن است که احمدینژاد تایید صلاحیت میشود زیرا ردصلاحیت مجدد وی تبعات سنگینی دارد که کمترینش افت شدید مشارکت است؛ همچنانکه احتمال میدهم رئیسی نیز در نهایت وارد صحنه شود زیرا تنها کسی است که توان مهار و شکست احمدینژاد را دارد.
۲. گرچه احمدینژاد با مواضع لیبرالیسم فرهنگی، اشتیاق به مذاکره و معامله با آمریکا، مخالفت با نظارت استصوابی، موضعگیری علیه حضور ایران در سوریه و فاصلهگذاری آشکار با رهبری، به یک اصلاحطلب تمامعیار تبدیل شده، اما در این انتخابات اندک تعارفات نیز کنار گذاشته خواهد شد و اصلاحطلبان رسما از او حمایت خواهند کرد.
۳. حمایت اصلاحطلبان از احمدینژاد عجیبتر از حمایت آنان از هاشمی در ۸۴، پس از تخریب گسترده او در دولت اصلاحات نیست و این تجربه بار دیگر درخصوص احمدینژاد تکرار خواهد شد.
۴. اگرچه حضور رئیسی ریسکی برای اوست اما ریسک بزرگتر باخت نظام و انقلاب و فروپاشی اقتصادی و انفجار اجتماعی است؛ بنابراین «رئیسی نیاید»های بعضا خیرخواهانه، عجیب و غیرمنطقی است.
۵. در ۹۶ با «هیولا» ساختن از رئیسی مانع پیروزی او شدند و در ۱۴۰۰ با «فرشته» سازی از او و اینکه «حیف است رئیسی از قوه برود» سعی در تقلیل آراءش خواهند داشت؛ موضوعی که میبینم برخی نیز در دام آن افتادهاند. البته پازل عملیات روانی متوقف بر آن نخواهد ماند و با ادعای اینکه «درصورت شکست رئیسی، او مجددا رئیس قوه قضائیه خواهد شد» سعی میکنند به هر نحو مانع شکست خود و پیروزی وی شوند.
۶. اگر قرار باشد فردی که در سمتی موفق بوده به سمت بالاتر نرود، پس چه کسی برود؟ کسی که موفق نبوده؟! با این رویکرد، به دلیل کارنامه درخشان رئیسی در آستان نیز نباید از رفتن او به قوه استقبال میکردیم!
۷. ویژگی حضور دو ساله رئیسی در قوه این بوده که دست به اقدامات ساختاری و تحولات اداری و قضایی زده و به عبارت دیگر قطار را روی ریل انداخته است. ضمن آنکه حد یقفی برای کار در یک دستگاه وجود ندارد. اگر صد سال هم رئیسی در قوه باشد، به اندازه صد سال کار برای انجام هست. آنچه اهمیت دارد، دعوت از اصلح مقبول برای تحولات بزرگتر و مناصب بالاتر است.
۸. همه دلسوزان و مطلعان و از جمله رؤسای قوه قضائیه بارها به درستی اذعان کردهاند که مهمترین راه مبارزه با فساد، پیشگیری بهواسطه خشکاندن بسترهای ایجاد آن است. اگر مبارزه با فساد را در اولویت، و اقدامات قوه را در برخورد با مفاسد مطلوب میدانیم، باید تلاش کنیم تا این اقدامات از مجرای ریاست جمهوری ارتقاء و گسترش یابد.
۹. درحال حاضر متاسفانه جوانگرایی به بچهبازی تنزل پیدا کرده و هرکسی به صرف جوان بودن و فالوور داشتن خود را یک گزینه میپندارد! البته اینها میدانند که نه مقبولیت دارند و نه صلاحیت، و هدفشان چهرهسازی از خود و دستیابی به مقام و موقعیتی همچون وزارت است.
۱۰. بسیاری از «میآیم»ها برای تست افکارعمومی و یا بالا بردن قیمت خود است؛ همچنانکه بسیاری از «نمیآیم»ها برای مصون ماندن از تخریبهای انتخاباتی تا زمان ثبت نام است. به شدیدترین انکارها و تکذیبها هم اعتمادی نیست و کاندیداها با ادعای احساس «تکلیف» و یا فشار و درخواست «مردم» ثبت نامشان را توجیه خواهند کرد.
۱۱. تعدد کاندیداهای انقلابی از دو جهت مطلوب است؛ بالا رفتن مشارکت و تب انتخابات و نیز افزایش فرصت به چالش کشیدن گفتمان و مدیریت کنونی کارگزاران-اصلاحطلبان.
۱۲. فن سخنوری، پیشتر یکی از امتیازات فرعی کاندیداها بود که در برابر کارنامه و برنامه و علم و تجربه آنان چندان به حساب نمیآمد، اکنون اما متاسفانه به مهمترین مؤلفه عیارسنجی و رأیآوری نامزدها تبدیل شده است!
۱۳. باید بدانیم که میان آنچه یک کاندیدا هست و آنچه به واسطه تصویرسازیها از او تصور میکنیم، تفاوت بسیاری است و چهبسا فرد مذکور به مراتب بهتر یا بدتر چیزی باشد که گمان میکنیم.
۱۴. کاندیدا شدن افراد با سنین و سطوح مختلف، اگرچه از نظر ما عجیب و مضحک باشد اما خلاف شرع و قانون نیست؛ آنچه خلاف شرع است، تمسخر و تخریب کاندیداها و فروختن آخرت خود به دنیای دیگران است.
۱۵. سیاست کاملا ملموسی است که طیفی از جریان موسوم به «عدالتخواه» از یکسو با زدن دولت و اصلاحطلبان، نزد جریان انقلابی اعتبار کسب میکنند تا در موقع مناسب آن را تقدیم احمدینژاد نمایند؛ و از سوی دیگر نیز به هر بهانهای به موجهین انقلاب حمله میکنند تا وی را به عنوان جریان سوم و یگانه ناجی جا بیندازند.
۱۶. فعالیت حجاریان در توییتر، شمشیر کشیدن علنی تاجزاده، برعهده گرفتن مدیریت تشکیلات موسوم به «ناسا» توسط بهزاد نبوی و نامهنگاری خاتمی، نشان دهنده فعال شدن سران فتنه ۸۸ و تکرار سناریوی آشوب است؛ خصوصا که دموکراتهای آمریکا اربابان براندازی هستند و بدنه دولت بایدن همان طراحان فتنه ۸۸ در دولت اوباما است.
۱۷. حمله به قالیباف با هدف از اعتبار انداختن رقیب قدرتمند دیروز و فردای انتخاباتی اصلاحطلبان است. حمله به کلیت مجلس نیز اولا با هدف تسلیم و منفعل کردن قوه مقننه در برابر دولت و شخص روحانی و ثانیا به قصد بیاعتبار شدن مجلس انقلابی و به تبع آن دولت انقلابی و کاندیداهای آن جریان نزد مردم است. با این حال متاسفانه دیده میشود برخی افراد و اکانتها فارغ از انگیزهشان، به اسم انقلابی، مطالبهگر و عدالتخواه، بدون بیان محاسن و اقدامات مفید مجلس، بیرحمانهترین حملات را به آن میکنند که نتیجهای ندارد جز تقدیم دوباره نهادهای حاکمیتی به امثال روحانی و لاریجانی.
۱۸. گزینه نظامی، موضوع جدیدی نیست و افرادی چون شمخانی، رضایی و قالیباف در انتخاباتهای مختلف با شکست مواجه شدهاند. حال اینکه برخی گمان میکنند گزینههای نظامی پدیده انتخابات خواهند شد، نشان از بازی خوردنشان دارد. در دوقطبیسازی خیروشر نمیتوان چند هیولا ساخت. علت آنکه فعلا ماشین جنگ روانی ضدانقلاب و اصلاحطلبان علیه گزینه نظامی فعال نشده این است که نمیدانند اقبال به چه کسی خواهد رفت و لذا شلیک زودهنگام به او بیفایده و به خطا رفتن تیر است. اما اگر به فرض قریب به محال، گزینه نظامی با اقبال مواجه شود، «دولت پادگانی» و «حکومت نظامی» را محور عملیات روانی سنگین خود خواهند کرد. جریانی که توانست از قاضی خوشنامی چون رئیسی «آیتالله اعدام» بسازد، از نظامیان هم هیولایی به مراتب وحشتناکتر خواهد ساخت.
۱۹. فریب آمارهای کنونی و عدم مقبولیت روحانی را نباید بخوریم. انتخاباتها تنگه اُحد است که حریف با اندکی غفلت ما، ورق را برمیگرداند. رأی دوباره و بیشتر روحانی در ۹۶ قدرت و اعجاز رسانه و جنگ روانی را بار دیگر اثبات کرد و اینکه چه میزان مردم استعداد بازی خوردن دارند؛ خصوصا که طرف مقابل برگ برنده خود را در حاشیهسازی و جنجالآفرینی حول مسائلی چون احکام قضایی، حصر، حجاب و فیلترینگ میداند.
۲۰. انتخابات به دو دلیل لازم است پیامکی برگزار شود. اول آنکه در شرایط کرونا هستیم و احتمال دارد به موج چهارم یا پنجم برخورد کنیم و دیگر آنکه بخشی از کاهش انگیزه مشارکت با افزایش سهولت در مشارکت، مرتفع میشود. آنچه در این خصوص پیشنهاد میکنم ارسال اسامی نامزدها به همه شماره موبایلهای کشور است و اینکه فرد کد ملی خود را برای تایید، همراه با عدد کاندیدای مد نظر ارسال نماید و به فرض ارسال چند رأی از خطوط متعلق به یک فرد، تنها اولین مورد آن پذیرفته و بقیه جزء آراء باطله محاسبه شود.
۹۹/۱۲/۱۱