فایل PDF کتاب «تکنیکهای عملیات روانی در حوزه رسانه و خبر» منتشر شد
فایل PDF کتاب «تکنیکهای عملیات روانی در حوزه رسانه و خبر» منتشر شد
احمد قدیری با اشاره به اخبار ضدو نقیض در فضای گسترده رسانهها گفت: سواد رسانهای لازمه هر فرد جویای حقیقت در عرصه خبر است.
به گزارش خبرنگار دین و اندیشه خبرگزاری فارس، احمد قدیری ابیانه پژوهشگر حوزه رسانه در سومین همایش تخصصی دشمنشناسی و دشمنستیزی دین زاو که امروز، چهارشنبه هفتم شهریورماه در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد، با اشاره به نکاتی در خصوص آیین نگارش و خبرنویسی اظهار داشت: هدف از برگزاری این جلسه و بازگو کردن نکات آموزشی در حوزه رسانه این نیست که شما در عرصه تولید خبر موفق عمل نمایید، بلکه هدف آموزش به جهت مصرف صحیح خبر است.
دکتر احمد قدیری گفت: کسانی که در حوزه خبرنگاری و روزنامهنگاری فعالیت کردهاند به خوبی میدانند که نقش رسانهها در جهتدهی به افکار عمومی تا چه اندازه مهم و اساسی است بنابراین باید مطابق با فعالیتهای گسترده رسانهها سواد رسانهای خود را ارتقا دهیم؛ چراکه عدم سواد رسانهای بسیاری از کاربران شبکههای مجازی باعث شده تا دستاندرکاران در این حوزه افکار ما را به هر سمتی که میخواهند سوق دهند.
وی افزود: ما باید اخباری که به دستمان میرسد را از چندین فیلتر عبور دهیم تا اینکه صحت آن برای ما مسجل شود، یکی از این فیلترها توجه به هویت منبع خبر و وابستگی یا نزدیکی رسانه به شخصیتهای حقیقی و حقوقی است.
این مدرس سواد رسانه گفت: وقتی خبری همراه با ادعای وجود سند منتشر میشود، لازم است حتما سند را با مستندات خبر تطبیق دهیم. به عنوان مثال وقتی خبری مبنی بر توهین فردی نسبت به قومیت ایرانی منتشر میشود و در ذیل آن نیز میگویند سند و فایل صوتی این خبر موجود است، عده فراوانی بدون اینکه سند را مورد بررسی قرار دهند بلافاصله از خود واکنش نشان داده و موضعگیری میکنند، در صورتی که بررسی سند لازمه پیش داوری خبر مورد نظر است چرا که در بسیاری موارد مشخص میشود اساسا ادعای خبر دروغ یا غیر دقیق بوده و در مثلا آن فایل صوتی چنان تعبیری وجود نداشته و رسانه برداشت مغرضانه خود را به عنوان تیتر و خبر جا میزند.
احمد قدیری ابیانه گفت: به عنوان مثال، خبرگزاریای تیتر اول خود را به «ایران از چین گردشگر وارد میکند» اختصاص داده و موضوع مثبت جذب گردشگر را کاملا برعکس جلوه میدهد و یا برخی رسانهها در خصوص مسائل ورزشی به جای اینکه بنویسند «ایران نایب قهرمان جهان شد»، همین تیتر را با بار منفی منتشر میکنند و مینویسند «ایران طلا را از دست داد».
وی با اشاره به انتخابات سال ۸۸ گفت: شبکههای فارسی زبان معاند ماهها قبل از زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در تلاش بودند تا به مردم القا کنند در انتخابات تقلب رخ خواهد داد آنچنانکه تلویزیون بیبیسی فارسی پنج ماه مانده به انتخابات آغاز به کار کرد.
farsnews.com/news/13970607001029
فایل PDF مجموعه مطالب اینجانب با عنوان «عملیات فریب» در حوزه سواد رسانه
۱. حکایت معروفی است که فردی به امید گرفتن خزی شناور بر آب به رودخانه زد اما بیرون نیامد. همراهش که دید رفیقش نمی تواند از آب خارج شود از او پرسید چرا از رود بیرون نمی آیی؟ که غریق پاسخ داد من خواستم خز را بگیرم، خرس من را گرفته!
۲. بسیاری از چهره های سرشناس صفحاتی را برای عرضه عقاید و احیانا «اندیشه»های خود در شبکه های اجتماعی ایجاد کرده اند تا مخاطب را نیز همراه و همنظر خویش گردانند اما در عمل اسیر بازخوردهایی می شوند که از واکنش «مخاطب» به مطالب خود می گیرند و اینجاست که باید گفت به جای گرفتن خز، اسیر خرس شده اند.
۳. حال این مخاطبِ بیشفعال و همیشه در صحنه کیست که با نظرات بی پروای خود، چهره ها را به سمت و سوی مطلوب سوق داده و بعضا وادار به اتخاذ مواضع ضد حاکمیتی می کند؟
این طیف از دو گروه تشکیل شده است؛ جمعیتی از فعالان خودجوش فضای مجازی و جماعتی سازمان یافته با ID های فارسی و IP های عموما سعودی (ارتش سایبری عربستان) و در مرتبه بعد اروپایی (اعضای سازمان مجاهدین).
تکلیف جماعت اخیر مشخص است؛ افرادی با اکانت های عموما جعلی و اسامی مستعار و دارای تصاویری نامربوط و بعضا متعلق به مشاهیر غربی.
دسته اول که از طبقه متوسط به بالای شهری با سلایق فرهنگی سیاسی خاص هستند نیز متولیان صفحات اجتماعی پربازدید را به نوبه خود به بیراهه می برند، زیرا نفرات و سروصدای شان در فضای مجازی به مراتب بیشتر است از جمعیت و وزن شان در عرصه حقیقی.
۴. اما آنچه به چشم چهره های هنری، ورزشی و سیاسیونی که به واسطه زندگی های اشرافی، ارتباط مستقیم خود با توده های مردم را قطع کرده اند می آید، نه زندگی حقیقی عموم جامعه که لایک، ریشیر و کامنت افرادی است که مسئولان «مردم»شان می پندارند و رسم «مردم داری» را نیز در هم جهت شدن با نظر و سلیقه آنان و اتخاذ مواضع همسو در توییتر، تلگرام و اینستاگرام می یابند.
۵. باید توجه داشت که فرق است میان «آنچه نظر مردم است» و «آنچه که مردم گمان می کنند نظر مردم است».
ممکن است عموم جامعه بر عقیده ای باشند و در عین حال نیز گمان کنند اکثریت مردم خلاف آن را معتقدند و اینگونه است که «تصویر»ها مغلوب «تصور»ها می گردد؛ زیرا اقلیتی به مدد ذرهبین فضای مجازی، اکثریت و بزرگتر از آنچه هستند جلوه می کنند؛ موضوعی که در حال حاضر به جد با آن مواجهیم و به معضلی فرهنگی-سیاسی و حتی امنیتی برای کشور بدل گشته است.
نمیدانم آیا پیامکی با این مضمون که سال ۹۲ به نام “عزت و شرافت ملی” عنوان گذاری شده است، برای شما نیز آمد یا نه؛ اما چه آمده باشد و چه خیر، این پیامک ماجرایی دارد که از نظرتان می گذرد:
روز ۲۷ اسفند در پیامکی به ۱۰ نفر از دوستانم چنین فرستادم: «پیشاپیش سال “عزت و شرافت ملی” را تبریک عرض می کنم».
به فاصله ی کمتر از ۴۸ ساعت از مجاری مختلف سیل پیام تبریک سال جدید با همان عنوان من درآوردی (عزت و شرافت ملی) برای خودم ارسال می شد که این روند تا چند ساعت قبل از تحویل سال و پیام نوروزی آقا و نام گذاری سال جدید به “حماسه ی سیاسی، حماسه ی اقتصادی” ادامه داشت.
البته دو روز قبل از تحویل سال به همان دوستانِ مورد آزمایش، اعلام کردم که چنین عنوانی “من درآوردی” بوده تا بعداً که واقعیت ماجرا را برای شان گفتم، دبه در نیاورند که تو هم نمی دانستی و حال که نام دیگری مطرح شده، نظرت را عوض کرده ای…
دایره ی این شایعه کماً و کیفاً به قدری گسترش یافت که از چند خبرگزاری وابسته به سپاه با یکی از اقوام نزدیکم برای مصاحبه پیرامون علت نام گذاری امسال به “عزت و شرافت ملی” تماس گرفتند و وقتی آن فردِ خویشاوند که می دانست قضیه از کجا آب می خورد، چنین نامی را رد می کرد، خبرنگاران آن خبرگزاری ها با قاطعیت اعلام می کردند که این مسئله قطعی بوده و منابع “موثق” آن را تأیید می کنند!
خود من نیز وقتی از یک نفر از ارسال کنندگان آن پیامک به خودم پرسیدم “خبر موثقه؟”، با قاطعیت پاسخ داد که “بله”!
هر چند خوانندگان این متن از بهره ی هوشی بالایی برخوردارند اما برای تبیین بهتر مطلب، نتایج علمیِ این آزمایشِ موسوم به “ضریب نفوذ شایعه در جامعه” را در پیش می آورم:
۱- هیچ کس به عقلش نرسید که ۴ روز قبل از تحویل سال، چگونه نام سال جدید درز پیدا کرده! همچنین احدی در مورد منبع خبر و هویت آن نپرسید!
۲- حلقه ی اول به صرف اعتماد به بنده، و حلقه ی دوم به صرف اعتماد به حلقه ی اول، و به همین نحو هر حلقه به صرف اعتماد به حلقه ی قبل، نسبت به این مسئله اطمینان حاصل می کرد و برای نمایش دسترسی به اخبار دست اول، بی درنگ آن را برای دیگران می فرستاد!
۳- از آن جایی که در فاصله ی زمانی میان اولین پیامک ارسالی توسط نگارنده تا زمان اعلام رسمی عنوان سال ۹۲، علی القاعده برای هر فرد از چند کانال این پیامک ارسال شد، آن فرد به یقین می رسید که با وجود چنین “تواتری” نمی تواند “عزت و شرافت ملی” دروغ باشد!
۴- کسانی که پیامک خودم را برایم ارسال می کردند، طوری وانمود می کردند که گویی به محرمانه های نظام دسترسی و با “بیت” لینک ها دارند!
۵- کسانی از حلقه های میانی که نسبت به صحت این مسئله تردید داشتند، به صرف اینکه از حلقه ی قبل می شنیدند که “موثقه” به یقین می رسیدند! فارغ از اکثریتی که اساساً همین را هم نمی پرسیدند.
۶- بعد از مشخص شدن نام سال جدید (حماسه ی سیاسی، حماسه ی اقتصادی) عده ای که حتی برچسب “نخبه ی سیاسی” را بر پیشانی داشتند، شروع به تحلیل های “آبدوغخیاری” کردند که چرا آقا نام سال ۹۲ را تغییر داده! و مثل همیشه مسئله را به جریان انحرافی ربط دادند و له یا علیه آن سخن راندند!
در پایان متذکر می شوم که ایجاد شایعه ی پیامکی مذکور توسط اینجانب اقدام غیر مسئولانه ای بود که علاوه بر اینکه می توانست مخاطرات امنیتی و تبع آن برخوردهای قضایی با نگارنده را در برداشته باشد، بنده را چند ده و شاید چند صد میلیون تومان مدیون جماعتی کرد که فریب “عزت و شرافت ملی” را خوردند؛ از این روی اکیداً دوستان را به پرهیز از اقدامات مشابه توصیه می کنم، چرا که امتحانش اصلاً مجانی نیست!
بی بی سی کم دروغ نمی گوید و کمتر از آمدنیوز به خون این نظام تشنه نیست، اما همین رسانه کاذب به نسبت آمدنیوز کذاب، حکم ابوذر صدیق را دارد. بنابراین برای دروغ سنجی اخبار و گزارش های آمدنیوز کافی است مقایسه ای داشته باشید با بی بی سی.
اگر مطلبی را آمدنیوز زد و رسانه وابسته به رژیم سلطنتی انگلیس نزد، می توان مطمئن بود که آن خبر دروغ است.
اما اگر مطلبی را بی بی سی مستقل یا مشترک کار کرد، الزاما به معنای صحت خبر نیست، ممکن است دروغ باشد یا نباشد.
یک کلیپ در آمدنیوز مشاهده می کنید. در قسمت توضیحات متن کلیپ نوشته شده «جنایت رژیم در بریدن سر معترضان». آن را دانلود می کنید. گوشه تصویر، برای القاء صحت محتوا و تاریخ مصرف گذشته نبودن آن، زمان و مکان درج شده است. محتوای کلیپ طبق معمول ملغمه ای است از اصوات و تصاویری غیر واضح. فیلمبردار اما در شرایطی که دریافتِ مخاطب از مشاهداتش به دلیل حرکات تند دوربین (موبایل) و فریادهای در هم تنیده، به خودی خود بسیار ناچیز است، با نعره و صدایی استرس زا مشغول گزارش صحنه است: «وای! بی شرف! ولش کن! چرا داری سرش رو می بری؟! نکن! بی شرف! چرا داری مردم رو می کشی؟!».
در مواجهه با این صحنه (روایت) تکان دهنده، آن هم در فضای مسموم بدبینی و غبار آلود فتنه، مخاطب که از محتوای فیلم چیزی متوجه نمی شود، خلاء های تصویری اش ناخواسته با روایت های عوامل اجیر شده در معرکه پر می گردد، به خیال آنکه تصوراتش مبتنی بر «تصاویر مستند و فیلم های ارسالی شاهدان عینی» است. حال آنکه به سیره داعشیان، همیشه همراه تیم های خرابکار، عوامل تصویر برداری نیز حضور دارند. با این تفاوت که فیلمبردار داعشی، جنایت هم مسلکانش را بی کم و کاست ضبط و منشر می کند، اما داعشی های وطنی، از همین مقدار صحتِ روایتِ جنایاتِ خویش نیز بی بهره اند.
اکثر چالش های سیاسی و به تبع آن امنیتی جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با افکار عمومی، معطوف به فقر فکری جامعه در دو حوزه «سواد رسانه» و «فهم امنیتی» است، موضوعاتی که از قضا کمترین مفاد آموزشی را در تعلیم و تفهیم در مقاطع مختلف مدرسه و دانشگاه به خود اختصاص داده است.
با ارتقای سطح سواد رسانه است که بستر شایعه پذیری و نشر اخبار و تحلیل های غلط و مغرضانه خشکانده می شود، و سدی ذهنی در برابر تهاجم فرهنگی ایجاد می گردد، بی آنکه لازم باشد همواره در تلاشی واکنشی، کم اثر و پایان ناپذیر، انگاره های بر ذهن نشسته را تصحیح نمود.
در مباحث امنیتی نیز آگاهی از اصول و مبانی امنیت ملی، شناخت انواع تهدیدات داخلی و خارجی و ماهیت شناسی اقسام براندازی سخت و نرم، نسبت به مهمترین چالش های سیاسی روز -از سوریه تا حصر- پندار و رفتار کنشگران جامعه را مصون از کج اندیشی و کج روی می نماید.
با این حال و با وجود نقش اساسی مباحث امنیتی و سواد رسانه در مقابله پیشگیرانه و مبنایی با سیل شبهات و شایعات امنیت زدا، چرا سهم این آموزه های بنیادین در سبد تعلیمات عمومی و تخصصی نهادهای مختلف آموزشی و فرهنگی، انقدر اندک است؟!