هاشمی در فتنه خودساخته ۸۸ سیاست خبیثانهای داشت مبنیبر اینکه علنا طرح تقلب میکرد اما وقتی عدهای واسطه دلسوز با او جلسه میگذاشتند که چرا چنین مواضعی داری؟ در خفا به ساحت رهبری عرض ارادت مینمود تا آن جماعت ساده لوح را نسبت به هدایت و اصلاح مواضع خود به طمع بیاندازد و اینگونه همه آنان را در رودربایستی میانداخت و خفه میکرد و چیزی که در افکارعمومی متجلی میشد این بود: نعرههای تقلب هاشمی و سکوت خواص.
چاره این سیاست فقط یک چیز است: قصاص در تبیین؛ واکنش آشکار به کنش آشکار.
کسی که آشکارا موضع دوپهلو یا خصمانه علیه نظام و رهبری میگیرد، باید آشکارا سیلی بخورد و کسی که در خفا چنین میکند در خفا متنبه گردد.
در غیر این صورت اتفاقی میافتد که افتاده: همه احساس تکلیف میکنند تا ناگهان به اسم جذب حداکثری شروع کنند به تعریف و تمجید از عنصر هتاک و اینگونه است که او، هم از آخور خورده و هم توبره؛ هم ضدانقلاب برای او کف و سوت میزنند و هم انقلابیهای نادان وی را ناز و نوازش میکنند!
برای دفاع از حریم رهبری، باید هزینه را برای عناصر سست و وسطباز به حداکثر برسانیم تا محاسبات مبتنیبر هزینه-فایده را تغییر دهیم.
آشکارا واکنش نشان دهیم و درعین حال اگر مجالی شد، فرد خاطی را در خفا نصیحت نماییم.
در این میان و نسبت به نقشآفرینی احتمالی برخی مدرسین حوزه در فتنه پیشرو، طلاب وظیفه مهم و خطیری دارند.
وقتی دشمن میخواهد با به میدان آوردن چند معمم خائن یا جاهل، اینگونه القاء کند که نظام از درون مضمحل و تهی شده است، اینجاست که طلاب و شاگردان همان افراد باید بدل بزنند و نشان دهند آن افراد حتی نزد شاگردان خود نیز رسوا و بیاعتبارند.
من اگر جای طلاب انقلابی بودم، با رویکرد تشکیلاتی از هماکنون برای سناریوهای مختلف آماده میشدم و در هماهنگی با افراد همسو، کلیت نامهها و بیانیههای خود را آماده مینمودم.
۱۴۰۲/۲/۷
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.