احمد قدیری

احمد قدیری

پرودگارم! توفیق ده جز برای تو ننویسم و جز تو ملاک و معیاری بر ارزش گذاری نگاشته هایم نداشته باشم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۱. با وجود فاصله ۱۰۰ متری یکی از کانون‌های توزیع مواد مخدر با یکی از کلانتری‌ها و ادارات مبارزه با مواد مخدر، نیروی انتظامی هیچ اطلاعی از وجود آن کانون نداشت؛ اگر نگوییم اطلاع داشته و مشکل از نبود اراده یا مسائل دیگر بوده است. (ایراد اول)

۲. در دیدار حضوری با مسؤل اطلاعات کلانتری، ضمن معرفی خود، آن کانون را همراه با شواهد، معرفی می‌کنم.
قول پیگیری می‌دهد اما اقدامی نمی‌کند. (ایراد دوم)

۳. به ۱۱۰ زنگ می‌زنم و می‌خواهم وصل کند به پلیس امنیت، وصل می‌کند اما طبق معمول بلافاصله قطع می‌شود. (ایراد سوم)

۴. دوباره زنگ می‌زنم و اینبار اتصال می‌دهد به پلیس مواد مخدر.
خود را معرفی می‌کنم و ماجرا را توضیح می‌دهم اما باز اتفاقی نمی‌افتد! (ایراد چهارم)

۵. برای دومین بار زنگ می‌زنم به پلیس مواد مخدر و با تعجب می‌پرسم اگر نخواهید با مواد مخدر و مشخصا آن سوژه مبارزه کنید، دقیقا برای چه بودجه و حقوق می‌گیرید؟!
قول پیگیری می‌دهد اما باز اتفاقی نمی‌افتد! (ایراد پنجم)

۶. زنگ می‌زنم به ۱۹۷ موضوع را گزارش می‌دهم.
با من تماس می‌گیرند و اطلاع می‌دهند که در فلان ساعت در دسترس باشید تا مسؤلش را تلفنی به شما وصل کنیم. (نکته مثبت ماجرا)

۷. در روز و ساعت مقرر تماس می‌گیرند و ماجرا را توضیح می‌دهم.
همزمان از همان اداره مواد مخدرِ در مظان اتهام تماس می‌گیرند درحالیکه پشت خط هستند! (ایراد بزرگ ششم که اصلا نشانه خوبی نیست)

۸. با شماره‌ای که پشت خط بود تماس می‌گیرم و می‌گویم که جالب است که همزمان با آنها شما هم با عجله تماس گرفته‌اید!
ادعا می‌کند که اتفاقی بوده!
ضمن گلایه از ترک فعل آنان، موضوع را بار دیگر توضیح می‌دهم.
ادعا می‌کند عدم رسیدگی، به دلیل ثبت اشتباهی زنگ واحد سوژه بوده!
با توجه به دو مرتبه گزارش خود و شناخت کامل از آن پلاک و واحد، این احتمال را نزدیک به صفر ذکر می‌کنم.
تاکید می‌کنم که فرد توزیع کننده، تا یک هفته دیگر از اینجا خواهد رفت و اگر نجنبید، از دست‌تان پریده.
پاسخ می‌دهد که خب خوب است که از این محله می‌رود!
با تعجب و عصبانیت می‌گویم شما حق ندارید بگذارید بی‌کیفر برود و باید قبل از جابجایی، منزلش را با حکم قضایی بگردید و کشفیات خود را ثبت و ضبط کنید. (ایراد بزرگ هفتم که این نیز اصلا نشانه خوبی نیست)

۹. مجدد زنگ می‌زنم ۱۹۷ و از ابتدا تاکنون را شرح می‌دهم و سه نکته را متذکر می‌شوم:
اول. چرا در گزارش‌ها، به تذکر اکتفا، و بازدارندگی را به دست خود زائل می‌کنید؟
دوم. چه کسی در مجموعه شما به اداره مذکور ماجرا را اطلاع داده که نیروی متخلف همزمان با ‌شما، به من زنگ می‌زند؟ و چرا متوجه حفره در سیستم خود نیستید؟
سوم. با توجه به گردش مالی بالای مواد مخدر، حتما لازم است تا انتها ماجرا را پیگیری کنید و احتمال تبانی فروشندگان مواد با اداره مبارزه با مواد مخدر از یک سو، و احتمال تبانی اداره مذکور با عناصری در ۱۹۷ را بررسی نمایید.
توجیه می‌شود و قول پیگیری می‌دهد...

جناب آقای راداران!
همه مسؤلان لشکری و کشوری!
چند درصد از شهرواندان انگیزه و امیدی برای پیگیری تخلفات را دارند؟!
چند صدم درصد از شهروندان دست‌شان به رسانه‌ای کردن موضوع می‌رسد؟!
پاشنه آشیل مدیریت و حکمرانی در ایران، نظارت و بازدارندگی است.
یا نظارت نمی‌شود، یا اگر می‌شود بازدارندگی ندارد.
امیدوارم مرحله ۱۰م این گزارشِ به مردم، ناامید کننده‌تر از موارد قبلی نباشد!

  • ۰۱/۱۱/۱۹

مواد مخدر

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.