یکی از جدلهای احمدینژادینژادیها این است که با افتخار میگویند او انقلابی ماند و تن به مذاکره نداد و صالحی و مذاکره او در مسقط هم به رئیسجمهور ربطی نداشت.
احمدینژاد هم گفته آن دوره چون ایران به دلیل تحریم ۱۹۲۹ در موضع قدرت نبود، مخالفت کرده.
در این خصوص گفتنیهایی است:
۱. آنچه صالحی گفته بود، جواز مذاکره بود، نه دستور به مذاکره. البته در شرایطی که رییسجمهور وقت مخالف مذاکره بود، جواز رهبری به مذاکره میتواند متضمن توصیه نیز باشد.
۲. بر گردن احمدینژاد مدال مخالفت با مذاکره نیاندازید! چراکه او همیشه خواهان مذاکره بوده و اخیرا نیز از ضرورت مذاکره با ترامپ گفت!
ضمن آنکه نه مطلق مذاکره نشانه سازشکار بودن است و نه مطلق مخالفت نشانه اقتدار و مقاومت؛ و بستگی به شرایط دارد.
با نظر امام در مقطعی و با شروطی، مذاکره صورت گرفت که میرحسین را در جریان نگذاشتند. بعدها هم که امام ۵۹۸ را پذیرفت، موسوی برای نمایش ناراحتی خواست استعفا کند که امام با عتابی که کردند، مانع استعفا و قهرمانبازی او شدند.
۳. اینکه احمدینژاد گفته بود ما به دلیل اعمال تحریمهای بانکی و نفتی در موضع قدرت نبودیم، درست است؛ اما اولا پیش از قطعمامه تحریمی ۱۹۲۹ نیز مذاکره در پرونده هستهای ایران در دولت احمدینژاد جریان داشت و بینتیجه مانده بود، و ثانیا مگر الان که ترامپ وحشیانهترین تحریمها را اعمال کرده و بسیاری از مولفههای قدرت ما زائل شده، در موضع قدرت هستیم؟
این یک بام و دو هوا چه معنایی جز لجاجت دارد؟
۴. احمدی میگوید با تلاش صالحی برای مذاکره موافق نبود.
پاسخ را دکتر علی باقری داد: «متکی را روی هوا عزل کردی، صالحی را هم روی زمین عزل میکردی».
این با دست پس زدنها و با پا پسکشیدنها برای چیست؟
۵. و اما کلام آخر: موضع ضعف و قدرت نسبی است. قطعا اگر آن زمان احمدینژاد جواز/توصیه/دستور آن روز رهبری را جدی میگرفت و از موضعی به مراتب قویتر از امروز که احمدینژاد تجویز به مذاکره کرده، وارد مذاکره و توافق میشد. روحانی و برجام با این تعداد و عمق حفرههای حقوقی، امنیتی و اقتصادی بر سر کشور خراب نمیشد.
متأسفانه کشور در آنجا هم اسیر نگاه تک بعدی و لجاجت همیشگی احمدینژاد شد و در یک کلام این روحانی از دل آن احمدینژاد بیرون آمد.
به عبارت دیگر سرویس انگلیس با احمدینژاد پاس داد و با روحانی آبشار زد.