آیا حواسمان هست که نظامی بودن رییس جمهوری پوست خربزهای بوده که اول بار اصلاحطلبان زیر پایمان انداختهاند؟
فعلا چیزی نمیگویند، اما اگر حضور یک نظامی قطعی و مورد اقبال واقع شد، تمام قد علیهش هجمه خواهند کرد و حکومت نظامی و پادگانی را بر سر ما خواهند زد.
مسئله دیگر اینکه اساسا آیا نظامی بودن مزیت است؟
اینطور استدلال میشود که «چون جامعه گسسته است، باید یک فرد مقتدر اوضاع را جمع کند».
گسسته بودن جامعه گزاره صحیحی است؛ اما آیا اقتدار فقط با نظامی بودن حاصل میشود؟ مگر اقتدار و پیشرفت ایران در دوره احمدینژاد به دلیل نظامی بودن او بود؟ قطعا خیر.
آیا جامعه گسسته، روی خوشی به گزینه نظامی-سپاهی نشان خواهد داد؟ احتمالا خیر.
هر رییس جمهوری کابینه و تیمش را از «حوزه شناخت» خود خواهد چید. دلیل تاکید رهبری بر جوان بودن رییس جمهور هم همین است: جوان، جوان انتخاب خواهد کرد.
به همین قاعده نیز نظامی، نظامی را برمیگزیند.
اینجاست که باید گفت هماکنون که ثلث مجلس و بسیاری از مناصب کلیدی در قبضه سرداران است؛ کافی نیست؟
قالیباف، لاریجانی، رضایی، صفارهرندی، محصولی و...
آیا همین چند سمت باقیمانده هم قرار است بیفتد دستِ نظامیان و دوستان همگردان و همپادگانشان؟
طبیعی است که هواداران هر یک از گزینههای نظامیِ احتمالی، تبلیغ فرد حلقه زده به دور او را بکنند؛ اما واقعیتها را نباید تحریف کرد و شاخصی دوخت و ساخت تا بر تن گزینه مطلوب خود کرد.
رئیسجمهور نظامی، در بهترین حالت یک «بدِ ضروری» است؛ اگر ضرورتش اثبات شود.
در غیر آن صورت، حتما مطلوب هم نیست.
قرار نیست پاشنه دولت روی دو قطبی امنیتی-نظامی بچرخد و از چاله دولت امنیتی به چاه دولت نظامی سقوط کنیم.
نیاز امروز ما رئیسجمهور و تیم اقتصاددان و حقوقدان است که البته چه بهتر که جوان هم باشد.
در پایان لازم به ذکر است که آنچه بیان شد، اصول کلی، فارغ از مصادیق است. گاهی مجموع قابلیتهای فرد آنچنان ممتاز است یا آرایش رقبا به گونهای است که اگر فرد مورد نظر جوان هم نباشد یا نظامی باشد، ما را به انتخاب آن کاندیدا سوق میدهد.