احمد قدیری

احمد قدیری

پرودگارم! توفیق ده جز برای تو ننویسم و جز تو ملاک و معیاری بر ارزش گذاری نگاشته هایم نداشته باشم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قطر» ثبت شده است

دریای سرخ در حد فاصل جنوب غرب آسیا و شمال شرق آفریقا، به دو آبراه استراتژیک تنگه باب المندب و کانال سوئز متصل است. تنگه باب المندب در جنوب قرار دارد که میان یمن و جیبوتی قرار گرفته و دریای سرخ را به خلیج عدن و اقیانوس هند متصل می کند، و سوی دیگر آن نیز در شمال، کانال سوئز است که دریای سرخ را به دریای مدیرترانه وصل می نماید. بنابراین دریای سرخ در مرحله نخست محل ترانزیت و اتصال اروپا به غرب آسیا و شرق آفریقا است و در مرحله بعد کانون اتصال به اقیانوس هند و دسترسی به تمام مناطق دریایی نیم کره جنوبی. بنابراین هرچقدر برای دریای سرخ ارزش قائل باشیم، به همان میزان دو آبراه استراتژیک تنگه باب المندب و کانال سوئز را واجد اهمیت راهبردی می دانیم.

حال با توجه به تحولات یمن و اشراف انصارالله بر تنگه باب المندب، ائتلاف غربی و عربی تمام توان خود را گذاشتند تا با سرکوب و کشتار یمنی ها فرصت از دست رفته را بازیابی کنند که تاکنون موفق نشده اند. در این میان نیز یمن اندکی بعد از تهدید آقای روحانی به بستن تنگه هرمز، نفتکش -و به روایتی دیگر ناوچه- سعودی را در دریای سرخ هدف قرار داد تا ضمن اعلام همراهی با ایران، اشراف خود را بر این آبراه بین المللی و توان بستن تنگه باب المندب را نشان دهد.

با این اوصاف، و با توجه به اتصال هشت دولت عربستان، اسرائیل، اردن، مصر، جیبوتی، یمن، اتیوپی و سودان به دریای سرخ، چند هدف مهم را می توان به عنوان انگیزه عربستان برای تاسیس اتحادیه دریای سرخ برشمرد.

اول، مانور قدرت کشور عربستان و شخص بن سلمان پس از رسوایی قتل خاشقچی و نیز بروز اختلاف در شورای همکاری خلیج فارس و ناکارآمدی آن ائتلاف عربی.

دوم، حساس کردن کشورهای حوزه دریای سرخ نسبت به وضعیت یمن و تنگه باب المندب و طبیعتا در ادامه همراه کردن این دولت ها علیه ایران و انصارالله.

و سوم ایجاد بستر همنشینی و همسویی با رژیم صهیونسیتی به بهانه اتصال اراضی اشغالی به دریای سرخ.

اگرچه درحال حاضر اسرائیل با وجود اتصال اراضی اشغالی به دریای سرخ عضوی از این اتحادیه نیست، اما مسلم است که دیر یا زود ابتدا به عنوان عضو ناظر و سپس به عنوان عضو رسمی، به بهانه اتصال دریایی به جمع کشورهای عربی ملحق خواهد شد که نتیجه ای جز به رسمیت شناختن اسرائیل و تحقق معامله قرن ندارد.

یک تیر و دو نشان

حادثه تروریستی تهران، سعی در القای این پیام برای قطر داشت که به کمک ایران در برابر ائتلاف عربستان امیدی نداشته باشید، اگر اراده کنیم به مرکز حاکمیت جمهوری اسلامی نیز حمله می کنیم.

رکود دیپلماسی

در شرایطی که قطر مورد قهر و غضب عربستان و نوچگانش (بحرین، امارات، مصر و مالدیو) واقع شده، آیا دولت روحانی تدبیری برای تقویت روابط با همسایه جنوبی خود و رقم زدن فصل جدیدی از همکاری های اقتصادی دارد یا ترجیح می دهد نگذارد حرف رئیس قبیله سعودی زمین بماند؟!

ملاحظات:

۱. در اوایل دولت یازدهم و اواخر دولت خانم کریستینا فرناندز، رئیس جمهور آرژانتین، پس از تنش دامنه دار با آمریکا، وی در سخنرانی خود در سازمان ملل، از نقش ایران و حزب الله در سوریه دفاع کرد و بر آمریکا و هم پیمانانش تاخت. این درحالی بود که روحانی و ظریف با وجود چالش دنباله دار اتهام انفجار آمیا به ایران توسط دولت های قبلی آرژانتین و به تبع آن روابط تیره و راکد با این کشور مهم آمریکای لاتین، کوچکترین بهره برداری ای از این مواضع بی سابقه نکردند.

۲. گویا خستگی و کدخدا پرستی، کمترین جسارتی به دستگاه دیپلماسی کشور برای تغییر خطوط نظام بین الملل و بهره برداری از آن در جهت تقویت جایگاه ایران و تضعیف تحریم ها نمی دهد و روحانی، مذاکره و حراج منافع کشور به بیگانه را یگانه مأموریت خود قلمداد می کند.

۳. اهم منافع بالقوه از تحولات کنونی منطقه را می توان در این موارد خلاصه نمود:

الف. بالا رفتن قیمت نفت و گاز در نتیجه هرگونه تنش در قطر.

ب. افزایش صادرات ایران به قطر.

پ. از هم گسیختگی ائتلاف شورای همکاری خلیج فارس (کانون فشار عربی بر کشور) آن هم پس از قطعنامه ضد ایرانی اعراب در ریاض.

ت. بدبینی کشورهای عربی به عربستان و افزایش جنبه های سیاسی، نظامی و اقتصادی احتیاط و پرهیز در روابط با سعودی.

ث. تنش در روابط دولت اخوانی ترکیه با عربستان به دلیل اخوان المسلمین ستیزی آل سعود، از سرنگونی محمد المرسی در مصر تا اعمال فشار بر قطر.

ج. تضعیف جریان تکفیری سوریه با تغییر صفوف اخوانی تحت حمایت قطر.

چ. نزدیکی بیشتر مخالفان سعودی (قطر و ایران) به یکدیگر، البته اگر روحانی این وضعیت را به عنوان راهی برای نزدیکی به عربستان و جلب رضایت ملک سلمان انتخاب نکند.

۴. طبیعتا هر کشوری مترصد بهره برداری از حوادث است و فشارهای عربستان بر قطر از یک سو می تواند بنا بر موارد مذکور به نفع ایران رقم بخورد و از سویی نیز ممکن است به کودتا در این کشور و یا سوق دادن قطر به اتخاذ مواضع رادیکال علیه ایران برای جبران مافات منجر گردد.