احمد قدیری

احمد قدیری

پرودگارم! توفیق ده جز برای تو ننویسم و جز تو ملاک و معیاری بر ارزش گذاری نگاشته هایم نداشته باشم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تحلیل» ثبت شده است

۱. بولتن محوری و بحران تحلیل در میان مدیران امنیتی
۲. احساس امنیت شخصی به دلیل حضور در حصار قلعه‌های مستحکم و حلقه پرتعداد محافظان
۳. مسابقه اعضای جلسات برآورد وضعیت در تمرکز بر دستاوردها و ایجاد تصویر کلانِ غیرواقعی
‏۴. یک‌کلاغ-چهل‌کلاغ‌های خبری و تحلیلی و تکرار فکر نشده گزاره‌های غیرواقعی
۵. فضای تبعیت در تحلیل از مافوق
۶. اسیر کلیشه ذهنی ۸۸ و ۹۸ شدن و عجز از درک ابعاد و لایه‌های فتنه کنونی
۷. ناقص فهمیدن جنگ روانی و تصور اینکه هرچه هست، لابد صرفا حباب رسانه‌ای است
‏۸. درهم تندیگی و گم شدن مرز رجزخوانی و واقع‌گرایی
۹. عطش سخنرانی و مصاحبه مقامات و سرایت مواضع رسانه‌ای به بدنه کارشناسی
۱۰. شیطنت و خیانت عوامل فاسد و نفوذی در لایه‌های میانی مدیریتی
۱۴۰۱/۸/۱۵

گاهی تحلیل ما از "گذشته" است و گاهی از "آینده در گذشته".
آینده در گذشته به زبان ساده یعنی اگر آن اتفاقی که در گذشته افتاده، نمی‌افتاد یا طور دیگری رقم می‌خورد چه تبعات و نتایجی حاصل می‌شد.
پاسخ به این پرسش تحلیلی از وقایع اتفاق نیفتاده‌ی تبعی، ظاهرا هرچیزی می‌تواند باشد؛ زیرا می‌خواهیم چیزی را تحلیل کنیم که وجود نداشته و زمان آن منقضی شده است.
با این وجود آیا تحلیل‌های متفاوت آینده در گذشته، مانند دو خط موازی است که هیچگاه متعرض یکدیگر نمی‌شوند و هر دو به یک اندازه می‌تواند درست یا غلط باشد؟
پاسخ این است که "ارزیابی"، "تطبیق" و "مقایسه" وقایع بهترین راه تحلیل آن است.

مدتی است در شبکه های اجتماعی مطلبی تحت عنوان «پیش بینی پیروزی ترامپ در سریال سیمپسون ها» دست به دست می چرخد و با استنادی ناقص به برخی پلان های قسمت 17 فصل 11، اینگونه وانمود می شود که گویی از 16 سال پیش (سال 2000) پیروزی ترامپ بر یک رقیب خود که زن است پیش بینی شده بود!
اما آنچه در این خصوص لازم به ذکر است اینکه

نفس

نفس، فیلمی آرام و نوستالژیک، با روایت گری شخصیت اصلی داستان.

جذاب برای دهه‌ی 40 و 50 و قدری کسل کننده برای دهه‌ی 60 و 70.

در تبیین فاصله‌ی فروش «یتیم خانه ایران» میان آنچه هست و آنچه باید باشد:
چهارشنبه، 18 آذر، صرفا بر اساس احساس تکلیف در حمایت از فیلم ضد انگلیسی ابوالقاسم طالبی به اتفاق همسرم به سینما کوروش رفتیم که از سطح بالای کار شوکه شدم! 
پس از آن چند مرتبه خواستم تا نقد و نظر خویش را بنویسم که قاعده‌ی «تا سه روز ذهن مخاطب درگیر فیلم است» سبب شد تا به امروز صبر، و به دور از هیجانات پس از نمایش نکاتی را مرقوم نمایم.
فیلم در حد اعلای استناندارد است، بازی ها طبیعی، دکور و جلوه های ویژه عالی، داستان و صحنه های فیلم بی نظیر؛ و در یک جمله فیلمی کاملا هالیوودی در سینمای ایران ساخته شده است.
تا این زمان شخصا برترین و محبوب ترین فیلم را «آژانس شیشه ای» می دانستم که هیچ کدام از فیلم های «محمد»، «چ»، «بادیگارد» و «قلاده های طلا» توان سبقت از آن را نداشت، اما با دیدن «یتیم خانه ایران»، «آژانس شیشه ای» در رتبه‌ی دوم ذهنم قرار گرفت.
اما با این همه چرا این فیلم جایگاه خود را آن طور که باید در گیشه نیافته است؟ 
به نظر می رسد پاسخ را در این موارد باید یافت:
1. ذائقه‌ی مخاطب ثابت سینما (سینما رو های عمدتا جوان)، به تم عشق و خیانت تغییر یافته و فیلم فاخر تاریخی جایگاه چندانی ندارد.
2. ایدولوژیک بودن فیلم و فیلمساز هر چقدر موافقانش را به تماشای فیلم ترغیب می کند، مخالفانش را از آن دور می سازد.
3. حدس پذیر بودن فیلم و اینکه مخاطب گمان می کند می داند قرار است چه چیزی ببیند و چه حرفی بشنود، از انگیزه‌ی مراجعه به گیشه می کاهد.
4. عنوان «یتیم خانه ایران» کشش ندارد و آبی بر آسیاب حدس پذیر بودن فیلم است. چنانچه اگر طالبی به جای «قلاده های طلا» از مثلا عنوان «آشوب خانه ایران» یا «فتنه در ایران» استفاده می کرد نیز، طبیعتا از مخاطبانش کاسته می شد.
5. آنوس اولیه‌ی فیلم بسیار ضعیف و فاقد تصاویر جذاب بود. با وجود آن همه صحنه های جذاب و طبیعی، نمی دانم چرا در آنونس و پوستر، تمرکز بر نمایش طرح کاشی «یتیم خانه ایران» و چهره های بازیگران بود!
6. نمایش همزمان چند فیلمِ همسو با ذائقه‌ی اقشار فرهیخته نیز سبب سرشکن شدن مخاطبان «یتیم خانه ایران» شده است، همچنانکه «سیانور»، «نفس»، «هیهات»، «ناسور» و «ایستاده در غبار» هم اکنون روی پرده‌ی نقره ای در حال نمایش است.