۱. جان کری در مصاحبهای گفته بود «تفاوت ما با ترامپ در این است که او اول از برجام خارج شد، بعد به ایران فشار آورد، درحالیکه هدف ما این بود که اول برای کنترل رفتار منطقهای ایران، آن را تحت فشار بگذاریم و اگر زیربار نرفت، از توافق خارج شویم».
۲. ماشهای که ترامپ چکاند، به دلیل خروجش از برجام عمل نکرد. حال با آمدن بایدن، قرار است آمریکا منت سر ایران گذاشته، وارد برجام شود تا با دست خود پنجهاش را دوباره روی ماشه بگذاریم.
۳. فارغ از باید و نباید مذاکره مجدد و چگونگی آن در فرض ضرورت به انجام، این تیم و این دولت که آلوده به توافقهای ننگینی چون الجزایر، استرداد دعوای انهدام ایرباس، کرسنت، سعدآباد، توافق تجاری با ترکیه و برجام است، صلاحیت و حق توافقی ساده درخصوص واردات کالای مصرفی را هم ندارد، چه رسد به فراتر از آن.
۴. یکی از علل تعجیل منجر به حفرههای کنونی برجام، تلاش برای رساندن آن به پیش از انتخابات مجلس دهم بود.
اکنون و درشرایطی که اندکی به انتخابات ریاست جمهوری و حذف همیشگی جریان لیبرال از سپهر سیاسی کشور مانده، بیتردید با تقلای بقاء به هر قیمت، توافق و قماری فاجعهبارتر رخ خواهد داد.
۵. لازمه هر عقبنشینی، ظاهرسازی انقلابی است؛ کمااینکه دولت همواره از این حربه استفاده کرده.
عباراتی چون «میخواهیم ماشه را از توافق حذف کنیم» و «باید همه تحریمهای ظالمانه علیه ملت ایران برای همیشه برداشته شود»، دانه پاشی و بهانههایی است با هدف شکستن قبح مذاکره و تحقق معامله.
۶. تعلیق تحریمهای قطعنامه پابرجاست. آنچه ترامپ کاشته «ثانویه» است و بایدن برای رفع آن نیازی به توافق با ایران و بازگشت به برجام ندارد.
یکجانبه آمده و یکجانبه هم باید برداشته شود.
گروگیری این تحریمها برای تحمیل توافق جدید، گویای خباثت طرف مقابل و خوابی است که برای ایران دیده.
۷. بایدن از ظرفیت تحریم و فشاری که ترامپ علیه ایران ساخته، نهایت بهره را خواهد برد، همچنانکه ترامپ از ظرفیت حقوقیای که اوباما-بایدن در برجام ایجاد کرده بودند، حداکثر بهره را برد.
حمله به سیاستهای یکدیگر کارکرد انتخاباتی داشت و قرار نیست آوردههای دولتهای قبل بلااستفاده بماند.