در تبیین فاصلهی فروش «یتیم خانه ایران» میان آنچه هست و آنچه باید باشد:
چهارشنبه، 18 آذر، صرفا بر اساس احساس تکلیف در حمایت از فیلم ضد انگلیسی ابوالقاسم طالبی به اتفاق همسرم به سینما کوروش رفتیم که از سطح بالای کار شوکه شدم!
پس از آن چند مرتبه خواستم تا نقد و نظر خویش را بنویسم که قاعدهی «تا سه روز ذهن مخاطب درگیر فیلم است» سبب شد تا به امروز صبر، و به دور از هیجانات پس از نمایش نکاتی را مرقوم نمایم.
فیلم در حد اعلای استناندارد است، بازی ها طبیعی، دکور و جلوه های ویژه عالی، داستان و صحنه های فیلم بی نظیر؛ و در یک جمله فیلمی کاملا هالیوودی در سینمای ایران ساخته شده است.
تا این زمان شخصا برترین و محبوب ترین فیلم را «آژانس شیشه ای» می دانستم که هیچ کدام از فیلم های «محمد»، «چ»، «بادیگارد» و «قلاده های طلا» توان سبقت از آن را نداشت، اما با دیدن «یتیم خانه ایران»، «آژانس شیشه ای» در رتبهی دوم ذهنم قرار گرفت.
اما با این همه چرا این فیلم جایگاه خود را آن طور که باید در گیشه نیافته است؟
به نظر می رسد پاسخ را در این موارد باید یافت:
1. ذائقهی مخاطب ثابت سینما (سینما رو های عمدتا جوان)، به تم عشق و خیانت تغییر یافته و فیلم فاخر تاریخی جایگاه چندانی ندارد.
2. ایدولوژیک بودن فیلم و فیلمساز هر چقدر موافقانش را به تماشای فیلم ترغیب می کند، مخالفانش را از آن دور می سازد.
3. حدس پذیر بودن فیلم و اینکه مخاطب گمان می کند می داند قرار است چه چیزی ببیند و چه حرفی بشنود، از انگیزهی مراجعه به گیشه می کاهد.
4. عنوان «یتیم خانه ایران» کشش ندارد و آبی بر آسیاب حدس پذیر بودن فیلم است. چنانچه اگر طالبی به جای «قلاده های طلا» از مثلا عنوان «آشوب خانه ایران» یا «فتنه در ایران» استفاده می کرد نیز، طبیعتا از مخاطبانش کاسته می شد.
5. آنوس اولیهی فیلم بسیار ضعیف و فاقد تصاویر جذاب بود. با وجود آن همه صحنه های جذاب و طبیعی، نمی دانم چرا در آنونس و پوستر، تمرکز بر نمایش طرح کاشی «یتیم خانه ایران» و چهره های بازیگران بود!
6. نمایش همزمان چند فیلمِ همسو با ذائقهی اقشار فرهیخته نیز سبب سرشکن شدن مخاطبان «یتیم خانه ایران» شده است، همچنانکه «سیانور»، «نفس»، «هیهات»، «ناسور» و «ایستاده در غبار» هم اکنون روی پردهی نقره ای در حال نمایش است.