1. درخصوص مدرک تحصیلی آقای روحانی این موارد قابل ذکر است که حجتالاسلام روحانی در حالی که به اذعان سایت شخصی ایشان در سالهای 1374 و 1377 به ترتیب فارغالتحصیل مقاطع ارشد و دکتری دانشگاه غیرانتفاعی و تازه تاسیس «کلدونیان گلاسکو» شدند، اما از همان بدو انقلاب در سال 57 و پس از آن در انتخاباتهای مجلس اول تا پنجم نیز دبیری شورای عالی امنیت ملی، و همچنین در تمام مصاحبهها و تالیفات خود، با وجود لیسانسه بودن، بر «دکتر» نامیدن خویش اصرار داشتند.
2. ایشان در حالی در سالهای 72 تا 77 در کشور متخاصم انگلیس به تحصیل پرداختند که در تمام این سالها (68 تا 84) دبیر شورای عالی امنیت ملی، عالیترین نهاد اطلاعاتی و امنیتی کشور بودند و این یعنی تخلف فاحش از مقررات اداری و ضوابط امنیتی که در نوع خود بینظیر بوده و نفوذ دستگاه جاسوسی انگلیس را در شورای عالی امنیت ملی وقت بسیار محتمل میکند.
3. مضافاً اینکه آقای حسن روحانی بنا بر ادعا، پنج سال صرف تحصیل در دانشگاه انگلیسی در مقاطع ارشد و دکتری کردند اما کمترین تسلطی بر زبان انگلیسی ندارند که این خود بیش از همه موجب تعجب و افزایش احتمال مذکور در بند فوق است.
4. موضوع هنگامی جالبتر میشود که با استناد به نرمافزار سرقت یاب «iTHENTICATE» که مورد استفاده دانشگاههای معتبر دنیا است، مشخص گردیده حدود نیمی از رساله ایشان، مشخصا سرقت علمی از دیگر منابع بوده است و در این راستا دانشگاه انگلیسی مذکور، نه در آن موقع و نه اکنون کمترین واکنشی به این رسوایی نشان نداشته است.
5. عجیبتر از همه جایی است که سخنگوی دولت در نشست خبری 24 آذر 92 مدعی میشود «دکتر روحانی رئیس جمهور محترم، عضو هیات علمی دانشگاه هستند و از نظر مرتبه علمی استاد تمام محسوب میشوند به همین علت ایشان صرفا حقوق استادی خود را دریافت میکنند و تاکنون حقوقی از ریاست جمهوری دریافت نکردهاند» جای دارد که بپرسیم آقای روحانی عضو هیات علمی کدام دانشگاه است و چگونه به مرتبه استادی تمامی رسیده است؟
متن کامل: farsnews.com/newstext.php?nn=13960214000756
این ایام دیده می شود بعضا خرده می گیرند به مواضع رهبر انقلاب در خصوص تفاوت در نوع اظهارنظرهای منتهی به انتخابات های مختلف ریاست جمهوری که چرا مثلا در یک مقطع از سرعت قطار پیشرفت ابراز خرسندی نمودند و اکنون از رکود و بیکاری گلایه می کنند.
سوال ساده ای است البته، چراکه پاسخ در خود پرسش آمده است!
به عنوان نمونه، آیا دولتی که تمام توان خود را می گذارد برای توسعه صنعت فضایی با دولتی که سازمان فضایی کشور را منحل و ماهواره آماده پرتاب دانشگاه شریف را با تشر آمریکا توقیف می کند یکسان است؟ آیا اقتضای عدالت این است که نمرات یکسانی برای کارنامه های به شدت متفاوت در نظر گرفته شود؟ آیا تبیین مسائل و شاخص گذاری اهداف و ارزش ها، منافاتی با بی طرفی رهبری نسبت به شخص نامزدها دارد؟
می گویند سخن رهبری در لزوم انتخاب افراد پاک دست، توانمند، کارآمد و انقلابی، به ضرر گزینه ماست! عجب توهینی می کنید به کاندیدای خودتان!
حماس با تغییر منشور خود، مرزهای 1967 اسرائیل را به رسمیت شناخت.
آیا عربستان و اسرائیل با تطمیع حماس، قصد دادن پاس گل به روحانی در انتخابات را دارند؟
قبلا پیش بینی کرده بودم روحانی برای نجات خویش از شکست، دست به انتحار سیاسی خواهد زد.
پی نوشت اول:
تکلیف کمک های ایران در این سال ها چه می شود؟
1. کمک های ایران در این سال ها، حماس را به عنوان یکی از عوامل بازدارنده حمله نظامی اسرائیل به ایران بدل نمود. منفعت و امنیت ملی هر کشوری ایجاب می کند همیشه برای تضعیف دشمنان، به گروه های مخالف آنان کمک های مالی و نظامی شود. همچنان که آمریکا روزی برای مقابله با ایران از صدام حمایت می کند و روزی در دو مقطع زمانی صدام را سرکوب و دستگیر می نماید.
2. مواضع حماس هیچگاه در تطابق کامل با مواضع جمهوری اسلامی ایران نبوده و گواه این مطلب حضور نیروهای حماس در جبهه مقابل سوریه است، از این روی ایران به موازات تقویت این جریان، جهاد اسلامی را نیز برای مقابله با اسرائیل و تعدیل حماس تقویت کرده است.
3. به رسمیت شناختن مرزهای 1967، چندان از سطح تنش حماس با اسرائیل نخواهد کاست، زیرا اسرائیل اکنون با شهرک سازی های گذشته و حال در ورای مرزهای مذکور، فریاد سازمان فتح را نیز بلند کرده و بعید است اسرائیل حتی حاضر به رفع و حتی تعدیل محاصره غزه شود.
بنابراین به نظر می رسد خالد مشعل نیز همچون عرفات در حال تکرار تجربه شکست خورده سازش و پدید آوردن یک برجام فلسطینی است که بیشترین نفع را از منظر تبلیغاتی و سیاسی نصیب نتانیاهو در اسرائیل و روحانی در ایران خواهد کرد.
پی نوشت دوم:
در یک ماه اخیر، دو اتفاق بی سابقه نسبت به مسئله فلسطین رخ داده است:
1- به رسمیت شناختن قدس غربی به پایتختی اسرائیل توسط روسیه و
2- به رسمیت شناختن مرزهای 1967 اسرائیل توسط حماس.
آیا روحانی در مناظره پیش رو روند شناسایی اسرائیل را تکمیل خواهد کرد؟
به عقیده اینجانب، آری.
مطلب مرتبط: انتخابات و انتحار سیاسی روحانی ahmadghadiri.ir/post/95
1. کمیسیون بررسی تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری با رأی نمایندگان دولت، غیر زنده بودن مناظرات را تصویب کرد.
2. مردم، مسئولان، ریاست صدا و سیما و آقایان رئیسی و قالیباف نظر خود مبنی بر تمایل به زنده بودن مناظرات را اعلام کردند.
3. حسام الدین آشنا در توییتر خود و حسین فریدون در توییتر منتسب به خود از ضبطی بودن مناظرات دفاع، و البته مطلب خود را پس از اندک زمانی حذف کردند.
4. کانال ضد انقلاب حامی روحانی، دولت را از پخش غیر زنده مناظرات بری و مسبب آن را صدا و سیما دانست.
5. حسن روحانی در یک شوی تبلیغاتی و فرار به جلو، خود را موافق پخش زنده مناظره ها اعلام کرد.
6. وزیر کشور به خلاف دروغ آشکار روحانی، تمایل به سانسور و «حذف تهمت ها» را دلیل تصمیم دولت در غیر زنده بودن مناظرات اعلام نمود.
7. و نهایتا با فشار افکار عمومی، کمیسیون بررسی تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری با عقب نشینی از موضع پیشین خود، پخش زندهی مناظره ها را تصویب کرد و این یعنی روحانی هم چوب را خورد و هم پیاز را.
🎬 ماجرای نیمروز فیلمی با موضوع جنایات منافقین در ترورهای کور و هدفمند سال 60 است که حاصل همکاری محمد حسین مهدویان (کارگردان)، سید محمود رضوی (تهیه کننده) و مهدویان و ابراهیم امینی (نویسندگان) می باشد.
🎬 در جشنواره فیلم فجر 95 با وجود شیطنت های بسیار هیأت داوران در حتی «نامزد بهترین فیلم» قرار ندادن ماجرای نیمروز، اما با فشار افکار عمومی و بدنهی کارشناسان نام آشنای سینما خصوصا از مجرای برنامهی هفت و از جانب بهروز افخمی، نهایتا سیمرغ بهترین فیلم فجر به ماجرای نیمروز تعلق گرفت تا مهدویان، تنها فیلم سازی باشد که دو سال پیاپی از قِبل ساخته های اول و دوم خود (ایستاده در غبار و ماجرای نیمروز) در کنار دیگر جوایز، موفق به کسب سیمرغ بلورین برترین فیلم جشنواره های فجر شده باشد.
🎬 موضوعاتی چون فرار بنی صدر، اعلام جنگ مسلحانه منافقین، ترورهای عمومی، انفجارهای هفت تیر و هشت شهریور، ماجرای کشمیری و نهایتا شناسایی و انهدام مقر اصلی سران منافقین در تهران و کشته شدن اشرف ربیعی و موسی خیابانی در فیلم روایت شده است.
🎬 از منظر محتوا می توان ماجرای نیمروز را دنبالهی «سیانور» قلمداد کرد، فیلمی با موضوع سازمان مجاهدین خلق که تهیه کنندگی آن را نیز سید محمود رضوی، این چهرهی محبوب و موفق سینما بر عهده داشته است.
🎬 در تفاوت های ماجرای نیمروز با سیانور می توان به این موارد اشاره نمود که سیانور مربوط به سال 54 در تغییر ایدئولوژی سازمان است، ماجرای عشقی در آن پررنگ می باشد، کمتر اکشن است و به جنایت منافقین در ترور عناصر نامطلوب و تصفیهی داخلی می پردازد. اما ماجرای نیمروز مربوط به ورود سازمان به فاز درگیری مسلحانه در سال 60 است، ماجرای عشقی خط فرعی داستان می باشد، کاملا اکشن بوده و به جنایت منافقین در کشتار کور مردم و ترورهای هدفمندی چون هفت تیر و هشت شهریور پرداخته است.
🎬 و آخر آنکه در شرایطی که دو رئیس جمهور سابق و لاحق به سرنوشت بنی صدر از همیشه نزدیکتر اند، در شرایطی که کاندیدای اصلح تحت حملات اخلاف منافقینی است که همچون 88 برای امسال نیز برنامه ها دارند، و در شرایطی که امنیت کشور بیش از همیشه در معرض تهدید ناکثین و قاسطین و مارقین قرار دارد، دیدن ماجرای نیمروز اکیدا توصیه می گردد، تا یادمان نرود عاقبت بنی صدر را، درنده خویی منافقین را و ناامنی و دلهره دهه 60 و متعاقب آن نعمت امنیت و آرامش کنونی را.
1- توزیع سیب زمینی رایگان در سال 95 علی رغم امحای مازاد محصولات کشاورزی و دامی در سال های اولیه دولت یازدهم
2- درگیر کردن وزاری مختلف دولت در ستاد روحانی از زمستان 95
3- ارسال پیامک تبلیغی سراسری در فروردین 96
4- توزیع سود سهام عدالت در فروردین 96
5- افزایش یارانه محرومان در فروردین 96
6- افتتاح طرح های نیمه کاره و یا تکراری در فروردین 96
7- سخنان زودرس انتخاباتی در سخنرانی های رسمی از 92 تا کنون
و اکنون در نمایشی مضحک و برای ایجاد ذهنیت عدم سوء استفاده از جایگاه و امکانات دولتی، «تنها» به وزارت کشور آمدن برای ثبت نام!